کلمه جو
صفحه اصلی

bully boy


آدم خشن و زورگو (به ویژه تبهکار مزدور)

انگلیسی به فارسی

آدم خشن و زورگو (به‌ویژه تبهکار مزدور)


انگلیسی به انگلیسی

• a bully boy is a rough, aggressive man, especially one who has been paid to injure another person.
bully, ruffian; aggressive thug; hired hoodlum

جملات نمونه

1. Some people accuse the tax inspectors of bully-boy tactics.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد بازرسان مالیاتی را به تاکتیک های پسر قلدر متهم می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از افراد بازرسان مالیاتی تاکتیک های پسر بچه را متهم می کنند

2. The group have frequently used bully-boy tactics.
[ترجمه ترگمان]این گروه بارها از تاکتیک های تند پسر استفاده کرده اند
[ترجمه گوگل]این گروه اغلب تاکتیک های پسر بچه را استفاده می کند

3. Many a bunch of vigilante bully-boys would have worked them over into lumps of fillet steak, twitching and staining the carpet.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بچه های قلدر بازی، تکه های گوشت خشک شده را روی تکه های گوشت درست می کردند و فرش را لکه دار می کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها از طرفداران قاتلین هوشیار بودند که آنها را به یک فنجان استیک فیتلی، فرش و رنگ آمیزی فرش دادند

4. Second, in a pinch, the government lapses into bullyboy petulance, throwing economic and military weight around the region.
[ترجمه ترگمان]دوم، در یک تنگنا، دولت به صورت petulance وارد می شود و سنگینی اقتصادی و نظامی را در اطراف منطقه پخش می کند
[ترجمه گوگل]ثانیا، دولت با تنگ شدن، دولت را به ترس از تهدید قلدری می اندازد و وزن اقتصادی و نظامی را در سراسر منطقه می گذارد

5. Sam is a bullyboy.
[ترجمه ترگمان] سام \"یه\" bullyboy \"- ه\"
[ترجمه گوگل]سام دزد است


کلمات دیگر: