کلمه جو
صفحه اصلی

aspectual

انگلیسی به فارسی

به طور خاص


انگلیسی به انگلیسی

• (linguistics) of or belonging to an aspect

جملات نمونه

1. There is an aspectual difference between'He crossed the road'and'He was crossing the road'.
[ترجمه ترگمان]یک تفاوتی بین دو جاده وجود داشت که از جاده عبور می کرد و از جاده می گذشت
[ترجمه گوگل]تفاوت متفاوتی بین «عبور از جاده» و «عبور از جاده» وجود دارد

2. The same applies to aspectual interfaces: You wouldn't want an annotation type called ReadLock whose purpose was to describe the use of the type.
[ترجمه ترگمان]در مورد رابط های aspectual نیز صدق می کند: شما نمی خواهید یک نوع حاشیه نویسی به نام ReadLock که هدف آن توصیف استفاده از این نوع است را نمی خواهید
[ترجمه گوگل]همین امر مربوط به رابطهای خاص می شود: شما نمی خواهید یک نوع حاشیه نویسی به نام ReadLock که هدف آن توصیف استفاده از نوع است

3. The aspectual contrast between perfective and imperfective is found in many Slavic languages.
[ترجمه ترگمان]تفاوت aspectual بین perfective و imperfective در بسیاری از زبان های اسلاوی یافت می شود
[ترجمه گوگل]کنتراست متقابل بین شفاف و ناکارآمد در بسیاری از زبانهای اسلاوی یافت می شود

4. Utilizing metadata to describe aspectual interfaces is a powerful concept.
[ترجمه ترگمان]بهره گیری از متاداده برای توصیف رابط های همزی گری یک مفهوم قدرتمند است
[ترجمه گوگل]استفاده از متادیتا برای توصیف رابطهای خاص یک مفهوم قدرتمند است

5. Gaoyou dialect expresses verb 's aspectual meaning through forming certain form in the verb and function word.
[ترجمه ترگمان]گویش Gaoyou معنای aspectual فعل را از طریق تشکیل شکل خاص در فعل و عمل بیان می کند
[ترجمه گوگل]گوئوی گوئوی معنای خاصی از فعل را از طریق فرم خاصی از فعل و تابع کلمه بیان می کند

6. Chapter four Aspectual Presentation, describes the realized aspect, immediate aspect, ingressive aspect, progressive aspect and continuance aspect in Haimen dialect.
[ترجمه ترگمان]فصل چهار به ارائه، جنبه های درک شده، جنبه فوری، جنبه ingressive، جنبه پیشرو و جنبه ادامه را در گویش Haimen توصیف می کند
[ترجمه گوگل]فصل چهارم ارائه ممتاز، جنبه تحقق یافته، جنبه فوری، جنبه درگیر کننده، جنبه مترقی و جنبه پیوستگی در گویش هیمن را توصیف می کند

7. The mechanism of aspectual intersection is the deep motive for aspectual markers to realize the function of "time reference".
[ترجمه ترگمان]مکانیزم تقاطع aspectual انگیزه عمیق برای مارکرهای aspectual برای درک عملکرد \"مرجع زمانی\" است
[ترجمه گوگل]مکانیسم تقاطع خاص، انگیزه عمیق برای نشانگرهای خاص برای تحقق بخشیدن به عملکرد 'مرجع زمان' است

8. Considering metadata as an aspectual interface from classes to crosscutting concerns in the system translates some of the best practices from the object-oriented world to AOP.
[ترجمه ترگمان]با در نظر گرفتن فراداده ها به عنوان یک رابط aspectual از کلاس به نگرانی های crosscutting در این سیستم، برخی از بهترین روش ها را از دنیای شی گرا به AOP ترجمه می کند
[ترجمه گوگل]با توجه به ابردادها به عنوان یک رابط خاص از کلاس ها به نگرانی های متقابل در سیستم، برخی از بهترین شیوه ها را از دنیای شی گرا به AOP منتقل می کند

9. This dissertation is concerned with the aspectual system in Chinese, especially that in Modern Standard Chinese and its basic dialect, Beijing Dialect.
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه به سیستم aspectual در زبان چینی، به خصوص در زبان چینی مدرن و زبان اصلی آن، بیجینگ Dialect می پردازد
[ترجمه گوگل]این پایان نامه مربوط به سیستم خاصی در چینی ها است، به خصوص در استاندارد چینی مدرن و زبان اصلی آن، شماره پکن

10. In some languages, it is obligatory to specify more unusual types of temporal and aspectual relations.
[ترجمه ترگمان]در برخی از زبان ها، مشخص کردن انواع غیر معمول روابط زمانی و aspectual الزامی است
[ترجمه گوگل]در برخی از زبان ها، واجب الوجود نوع خاصی از روابط زمانگیر و خاص را مشخص می کند

11. On this basis, this paper makes a study of the aspectual meaning indicated respectively by the progressive form of the verb and by the propositional content.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، این مقاله یک مطالعه از مفهوم aspectual به ترتیب با شکل پیشرو فعل و با محتوای گزاره ای، ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]بر این اساس، این مقاله مطالعهی معنای خاصی را که به ترتیب توسط فرم پیشرونده فعل و محتوای محتوا نشان داده شده است، بررسی می کند

12. In fact, it must be the most prominent along two dimensions: thematic and aspectual.
[ترجمه ترگمان]در واقع، این مساله باید در دو بعد مهم باشد: موضوعی و aspectual
[ترجمه گوگل]در حقیقت، باید در دو بعد مهمترین موضوع باشد: موضوعی و خاص

13. Then, for their common issues, this paper presents a new model on aspectual middleware called dual core middleware model.
[ترجمه ترگمان]سپس، برای مسایل مشترک، این مقاله یک مدل جدید را بر روی میان افزار aspectual به نام مدل دو جانبه میان افزار ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]سپس، برای مسائل رایج، این مقاله یک مدل جدید را در مورد middleware خاص به نام مدل middleware middle model معرفی می کند

14. The coded results were analyzed with chi-square tests to determine if the distribution of verb morphology would show bias towards any of the aspectual categories.
[ترجمه ترگمان]نتایج کد شده با آزمون های chi تجزیه و تحلیل شدند تا مشخص کنند که آیا توزیع فعل و مورفولوژی فعل و انفعال را نسبت به هر کدام از مقوله های aspectual نشان می دهد یا خیر
[ترجمه گوگل]نتایج کد شده با استفاده از آزمونهای کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت تا تعیین شود که آیا توزیع مورفولوژی فعل منجر به تعصب نسبت به هر یک از دسته های خاص می شود


کلمات دیگر: