کلمه جو
صفحه اصلی

durbar


(از ریشه ی فارسی: دربار)، (سابقا - در هند) پذیرایی یا سلام رسمی (در هند و افریقای سابق)

انگلیسی به فارسی

دربار


مهمان


انگلیسی به انگلیسی

• hall or room in the palace of a native prince of india wherein audiences and receptions take place; a state reception or public audience given by a native prince of india or british governor (formerly)

جملات نمونه

1. A pretty stressed smoker at Kathmandu Durbar Square.
[ترجمه ترگمان]یک فرد سیگاری بسیار استرس دار در میدان Durbar کاتماندو
[ترجمه گوگل]سیگاری که به شدت تحت تأثیر قرار گرفته در میدان کاتماندو Durbar

2. The colours in the markets around Durbar Square are wonderful.
[ترجمه ترگمان]رنگ های مختلف در بازارهای اطراف میدان Durbar عالی هستند
[ترجمه گوگل]رنگ در بازار اطراف میدان دوربار فوق العاده است

3. On the occasion of Lord Curzon's Delhi durbar I wrote a prose-paper--at the time of Lord Lytton's it was a poem.
[ترجمه ترگمان]در زمان لرد (کرزن)دهلی، من یک مقاله نثر نوشتم - - در زمان لرد Lytton شعری بود
[ترجمه گوگل]به مناسبت قرض لرد کرزن در دهلی نو، من یک پروژۀ کاغذی نوشتم - در زمان لرد لیتتون این شعر بود

4. Durbar Square, historic center of Nepal's capital city of Kathmandu.
[ترجمه ترگمان]میدان Durbar، مرکز تاریخی شهر کاتماندو در نپال
[ترجمه گوگل]میدان دوربر، مرکز تاریخی نپال، پایتخت کاتماندو

5. Kathmandu's Durbar Square a Hindu temple sits silently amongst ancient historical monuments of old.
[ترجمه ترگمان]در میدان Durbar Kathmandu یک معبد هندو در میان آثار تاریخی باستانی قدیمی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]میدان دورمان Kathmandu معبد هندو سکوت در میان آثار تاریخی قدیمی قدیمی است

6. Were there nothing else in Nepal, save the Durbar Square of Bhatgaon ( Bhaktapur), it would still be amply worth making a journey halfway round the globe to see.
[ترجمه ترگمان]اگر هیچ چیز دیگری در نپال وجود نداشت، جز میدان Durbar of (Bhaktapur)، باز هم به اندازه کافی ارزش داشت تا سفری را در نیمه دور دنیا به پایان برساند
[ترجمه گوگل]اگر چیزی در نپال وجود نداشته باشد، میدان نبرد دوران بختگان (بقاکاپور) را نجات بدهد، اما هنوز هم ارزش سفر یک سفر در سراسر جهان را دارد

7. The historic centre of town is the Durbar Square, where the compulsory cluster of temples oversees the bustle of modern-day Kathmandu.
[ترجمه ترگمان]مرکز تاریخی این شهر میدان Durbar است که در آن خوشه اجباری معابد بر شلوغی کاتماندو در روز مدرن نظارت دارد
[ترجمه گوگل]مرکز تاریخی شهر، میدان دوربان است، جایی که خوشه اجباری معابد نظارت بر شلوغی کتماندو مدرن را نظارت می کند

8. A giant mask of a deity, locally known as "Bharaiv", is seen at roadside in Durbar square during the week-long Indra Jatra festival in Katmandu, Nepal, Thursday, Sept. 200
[ترجمه ترگمان]یک ماسک بزرگ از خدایی که به صورت محلی به نام \"Bharaiv\" شناخته می شود، در کنار جاده ای در میدان Durbar در طول جشنواره ایندرا Jatra در کاتماندو، نپال، پنجشنبه، ۲۰۰ سپتامبر دیده می شود
[ترجمه گوگل]ماسک عظیمی از یک خدایی که به صورت محلی به نام 'Bharaiv' شناخته می شود، در جاده ای در میدان Durbar در طول هفته جشنواره Indra Jatra در Katmandu، نپال، پنجشنبه، سپتامبر 200 دیده می شود

9. Nepalese devotees pull the chariot with living goddess, locally known as the "kumari" during the week-long Indra Jatra festival at Durbar square in Katmandu, Nepal, Thursday, Sept. 200
[ترجمه ترگمان]devotees نپالی، ارابه خود را با الهه زنده، که به طور محلی به نام \"kumari\" در طول جشنواره یک هفته ای در میدان Durbar در کاتماندو، نپال، پنجشنبه، ۲۰۰ سپتامبر، کشیده می شود، می کشند
[ترجمه گوگل]پیروان نپال، در طول هفته جشنواره Indra Jatra در میدان Durbar در Katmandu، نپال، پنج شنبه، سپتامبر 200، با الهه زندگی می کنند که در محلی به نام 'کوماری' شناخته می شود

10. An armed government soldier has become a common sight in Durbar Square, historic center of Nepal's capital city of Kathmandu.
[ترجمه ترگمان]یک سرباز مسلح دولتی در میدان Durbar، مرکز تاریخی شهر کاتماندو در نپال، به یک منظره مشترک تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]یک سرباز نظامی مسلح در میدان دوربار، مرکز تاریخی کاتالان پایتخت نپال، یک چشم انداز است

11. A man and his granddaughter take a break on the steps of a pagoda-style temple at Durbar (Kings) Square in Bhakthapur, Kathmandu Valley, Nepal.
[ترجمه ترگمان]یک مرد و نوه او در حال استراحت بر روی پله های یک معبد pagoda در Durbar (کینگز)در Bhakthapur، دره کاتماندو نپال هستند
[ترجمه گوگل]یک مرد و نوه او در مراحل یک معبد به سبک بتکده در میدان Durbar (پادشاهان) در Bhakthapur، دره Kathmandu، نپال، بر فراز قصر می گذرند

12. Then we went in for high tea in its Durbar Hall, which included both curry and cucumber sandwiches.
[ترجمه ترگمان]سپس ما برای صرف چای بالا در سالن its که شامل ساندویچ کاری و خیار بود، رفتیم
[ترجمه گوگل]سپس ما را برای چای زیاد در سالن Durbar وارد کردیم، که شامل هر کاری و ساندویچ خیار بود


کلمات دیگر: