کلمه جو
صفحه اصلی

asphyxiating

انگلیسی به فارسی

اشباح، خفه کردن، مختنق کردن


انگلیسی به انگلیسی

• inclined to deprive of oxygen; suffocating

جملات نمونه

1. asphyxiating gases
گازهای خفقان آور

2. Three people were asphyxiated in the crush for last week's train.
[ترجمه ترگمان]سه نفر در حال خفگی با قطار هفته پیش در حال خفه شدن بودند
[ترجمه گوگل]برای قطار قطار هفته گذشته، سه نفر به دلیل سقوط هواپیما به زمین افتاده بودند

3. He was asphyxiated by the smoke.
[ترجمه ترگمان] با دود خفه شد
[ترجمه گوگل]او توسط دود تحت فشار قرار گرفت

4. The murder inquiry found that the children had been asphyxiated.
[ترجمه ترگمان]بازجویی قتل پیدا شده که بچه ها دارن خفه میشن
[ترجمه گوگل]تحقیقات قتل نشان داده است که کودکان آسیب دیده اند

5. The men trapped in the mine were asphyxiated by gas.
[ترجمه ترگمان]افرادی که در معدن گیر کرده بودند با گاز خفه شدند
[ترجمه گوگل]مردانی که در معدن به دام افتاده بودند، گاز را گاز گرفتند

6. Sulphur hexafluoride itself is harmless except in a confined space, where it displaces oxygen and can asphyxiate people.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، در یک فضای محدود، فلوراید گوگرد بی ضرر است، جایی که اکسیژن را جابجا می کند و می تواند مردم را جذب کند
[ترجمه گوگل]هگزافلوئورید سولفوریک خود بی ضرر است، مگر در فضای محدود، جایی که اکسیژن جابه جا می شود و می تواند مردم را در معرض آسیب قرار دهد

7. She had been raped and asphyxiated, police said.
[ترجمه ترگمان]به گفته پلیس، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]پلیس اظهار داشت که او مورد تجاوز و آزار قرار گرفته است

8. The melancholy was as asphyxiating as the soundtrack offence with its cacophony of four-letter obscenities.
[ترجمه ترگمان]این اندوه چنان بود که به گوش من می رسید که این توهین و سمفونی چهار نامه تهدیدآمیز بود
[ترجمه گوگل]ماندلا به عنوان جادوی موسیقی متن با ضرب المثل چهارگوشه اش، مصیبت بود

9. Further away, others that survived the explosion became asphyxiated by its fumes.
[ترجمه ترگمان]افزون بر آن، افراد دیگری که از این انفجار جان سالم به در بردند، از دود ناشی از دود ناشی شدند
[ترجمه گوگل]به علاوه، دیگران که از انفجار جان سالم به در بردند، بوسیله گازهای اشباع شده اش آسیب دیدند

10. And I suppose we'd better go and asphyxiate ourselves up at the sulphur springs.
[ترجمه ترگمان]و من فکر می کنم بهتر است برویم و خود را به چشمه گوگرد برسانیم
[ترجمه گوگل]و من فکر می کنم ما بهتر می رویم و خود را درگیر در چشمه های گوگرد

11. Most obviously, low levels of oxygen asphyxiate fish.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که سطح پایین ماهی asphyxiate اکسیژن است
[ترجمه گوگل]بیشتر بدیهی است که سطح کم اکسیژن مضر ماهی

12. Maybe she was hoping to asphyxiate him with carbon monoxide fumes.
[ترجمه ترگمان]شاید می خواسته اونو با دود carbon monoxide خفه کنه
[ترجمه گوگل]شاید او امیدوار بود او را با گاز مونوکسید کربن آشنا کند

13. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

14. It is asphyxiating if one is being compared with another.
[ترجمه ترگمان]اگر یکی از آن ها با دیگری مقایسه شود بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]در صورتی که یکی با دیگری مقایسه شود، حساس است

15. Objective To make a further understanding of asphyxiating thoracic dysplasia (ATD).
[ترجمه ترگمان]هدف ایجاد درک بیشتر درباره asphyxiating قفسه سینه (ATD)
[ترجمه گوگل]هدف: برای درک بیشتر در مورد دیسپلازی تنگی نفس (ATD)


کلمات دیگر: