کلمه جو
صفحه اصلی

conveying

انگلیسی به فارسی

انتقال، رساندن، نقل کردن، بردن، حمل کردن


انگلیسی به انگلیسی

• conveyance; transferring; conveyancing, act of transferring property rights from one person to another

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] جابجا کردن - حمل
[زمین شناسی] باربری بانوارنقاله کاربردنوارنقاله درقسمتهای مختلف معدن بسیارمتداول است.ازاین وسیله می توان برای باربری درتونل های افقی،تونلهای مورب،بیرون معدن،داخل کارخانه تغلیظ وسایرموارداستفاده کرد.ازاین وسایل تنهادرمواردی می توان استفاده کردکه تصویرافقی مسیرآن ،خط مستقیم باشد.
[ریاضیات] انتقال

جملات نمونه

1. the limitations of language in conveying thought
محدودیت های زبان در رساندن اندیشه

2. Just how did they function in conveying meaning?
[ترجمه ترگمان]اما آن ها چگونه به منظور انتقال معنایی عمل کردند؟
[ترجمه گوگل]چطور آنها در انتقال معنا عمل می کنند؟

3. Partner Richardson died intestate, leaving no directions for conveying his estate and interests in the mines.
[ترجمه ترگمان]ریچاردسون شریک شد و هیچ دستوری برای انتقال دارایی و منافع خود در معادن باقی نگذاشت
[ترجمه گوگل]شریک ریچاردسون در اثر بی اعتباری جان خود را از دست داد، و هیچ دستورالعملی برای انتقال املاک و منافع خود در معادن را نداشت

4. Put the side levers to O, conveying the message that you now want all the stitches to knit.
[ترجمه عطار] نشانگر را رویOبگذارید ، به این وسیله شما این پیام را منتقل می کنید ( به ماشین ) که حالا قصد دارید همه کوکها را گره بزنید
[ترجمه ترگمان]اهرم کناری را به او برسانید و پیام را منتقل کنید که اکنون همه the را می خواهید گره بزنید
[ترجمه گوگل]اهرمهای جانبی را به O بگذارید، پیامی را که اکنون میخواهید تمام سوزنها را به آن متصل کنید، انتقال دهید

5. Smiling makes people feel good and positive, conveying a sense of good-will, rapport and trust. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]لبخند زدن باعث می شود که مردم احساس خوبی و مثبت بکنند و درکی از حسن نیت، حسن نیت، و اعتماد به فرد منتقل کنند دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]لبخند باعث می شود مردم احساس خوبی و مثبت داشته باشند، احساس خوبی را از خود نشان می دهند، اعتماد و ارتباط برقرار می کنند دکتر T P Chia

6. The final death scene is superbly realized, conveying powerful drama with no posturing.
[ترجمه ترگمان]صحنه مرگ نهایی به طور عالی درک می شود و درام قدرتمند را بدون ژست و ژست قرار می دهد
[ترجمه گوگل]صحنه مرگ نهایی به شکلی فوق العاده به نمایش گذاشته شده است

7. Nurses frequently have difficulty in conveying the exact meaning of messages to patients and relatives.
[ترجمه ترگمان]پرستاران اغلب در انتقال معنای دقیق پیام به بیماران و بستگان نیز مشکل دارند
[ترجمه گوگل]پرستاران اغلب در تحویل معنی دقیق پیام ها به بیماران و بستگان مشکل دارند

8. For example, what messages are we conveying when we separate some children from others?
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، زمانی که برخی از کودکان را از دیگران جدا می کنیم، چه پیامی را منتقل می کنیم؟
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، هنگامی که برخی از کودکان را از دیگران جدا می کنیم، چه پیام هایی را می توانیم انتقال دهیم؟

9. It did a great job conveying the emotion of that scene.
[ترجمه ترگمان]کار بزرگی بود که احساس آن صحنه را منتقل می کرد
[ترجمه گوگل]این یک کار عالی انجام دادن احساسات این صحنه بود

10. The whole body may be conveying a message.
[ترجمه ترگمان]کل بدن ممکن است یک پیام را منتقل کند
[ترجمه گوگل]کل بدن ممکن است یک پیام را تحویل دهد

11. Implication is an indirect way of conveying one's own meaning; inference is a process of discovering a fact outside oneself.
[ترجمه ترگمان]Implication یک روش غیرمستقیم برای انتقال معنای خود است؛ استنتاج یک فرآیند کشف حقیقت در بیرون از خود است
[ترجمه گوگل]پیوند یک روش غیرمستقیم برای انتقال معنای خود است استنتاج فرآیند کشف واقعیت خارج از خود است

12. It is a valuable means of conveying the pleasure of reading, and as valid at secondary as at primary level.
[ترجمه ترگمان]این یک وسیله ارزشمند برای انتقال لذت خواندن و همچنین معتبر بودن در سطح اولیه است
[ترجمه گوگل]این یک ابزار ارزشمند برای انتقال لذت بردن از خواندن است و به عنوان ثانویه در سطح ابتدایی معتبر است

13. Instead of conveying a message in a straight forward way, the pathetic order allows the speaker to add an emotional layer to it.
[ترجمه ترگمان]به جای انتقال یک پیام به یک مسیر مستقیم، این فرمان رقت انگیز به گویشور اجازه می دهد تا یک لایه عاطفی به آن اضافه کند
[ترجمه گوگل]به جای انتقال پیام به صورت مستقیم، دستور مرتب اجازه می دهد تا بلندگو برای اضافه کردن یک لایه احساسی به آن

14. I suggest that these parents look long and hard at the messages they have been inadvertently conveying about reading.
[ترجمه ترگمان]من پیشنهاد می کنم که این والدین دراز و سخت به پیام هایی که ناخواسته در مورد خواندن آن ها را منتقل می کنند، نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد می کنم که این والدین در پیغام هایی که به طور سه گانه در مورد خواندن بیان شده اند، طولانی و سخت به نظر می رسند

پیشنهاد کاربران

انتقال، انتقال درست


کلمات دیگر: