1. an indestructible will
اراده ی شکست ناپذیر
2. Furniture for young children needs to be indestructible.
[ترجمه ترگمان]مبلمان برای کودکان کوچک غیرقابل خراب شدن است
[ترجمه گوگل]مبلمان برای بچه های کوچک باید نابود شود
3. These plastic cups are virtually indestructible.
[ترجمه ترگمان]این فنجان های پلاستیکی تقریبا غیرقابل خراب شدن هستند
[ترجمه گوگل]این فنجانهای پلاستیکی تقریبا غیر قابل خراب شدن است
4. The human spirit is virtually indestructible.
[ترجمه ترگمان]روح انسان عملا فناناپذیر است
[ترجمه گوگل]روح انسان تقریبا غیر قابل خرابکاری است
5. I'm pretty indestructible; it takes more than a bout of flu to lay me low.
[ترجمه ترگمان]من کاملا فنا نشدنی هستم؛ بیشتر از یک سرماخوردگی طول می کشد تا من را آرام نگه دارد
[ترجمه گوگل]من کاملا نابودگر هستم؛ بیش از یک نوع آنفولانزا برای کم کردن سطح خودم می گذارم
6. This type of plastic is almost indestructible.
[ترجمه ترگمان]این نوع پلاستیک تقریبا غیرقابل خراب شدن است
[ترجمه گوگل]این نوع پلاستیک تقریبا غیرقابل خراب است
7. Their shells are so hard they are virtually indestructible.
[ترجمه ترگمان]پوسته های آن ها چنان محکم است که عملا غیرقابل خراب شدن هستند
[ترجمه گوگل]پوسته آنها بسیار سخت است و تقریبا ناپدید می شوند
8. Molded plastic is almost indestructible, but scuffs easily.
[ترجمه ترگمان]پلاستیک molded تقریبا غیرقابل خراب شدن است، اما به راحتی از بین می رود
[ترجمه گوگل]پلاستیک تولید شده تقریبا غیرقابل خراب است، اما به راحتی قابل شستشو است
9. Gold is virtually indestructible.
[ترجمه ترگمان]طلا عملا فناناپذیر است
[ترجمه گوگل]طلا تقریبا غیر قابل خراب شدن است
10. Because if the indestructible Earnhardt can be put into an early grave, they all can.
[ترجمه ترگمان]چون اگر the فنا فنا فنا ناپذیر باشند، همه آن ها می توانند
[ترجمه گوگل]از آنجا که اگر Earnhardt غیر قابل خراب شدن بتواند در یک قبر نخست قرار گیرد، همه می توانند باشند
11. I am beginning to think he is indestructible.
[ترجمه ترگمان]کم کم دارم فکر می کنم که او فنا ناپذیره
[ترجمه گوگل]من شروع به فکر می کنم که او نابودی است
12. Foolish pride: I considered myself indestructible.
[ترجمه ترگمان]غرور احمقانه: من خود را فناناپذیر تصور می کردم
[ترجمه گوگل]غرور احمقانه: من خودم را نابود شدم
13. Until the accident, the ship was considered indestructible.
[ترجمه ترگمان]تا تصادف کشتی فنا ناپذیر به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]تا حادثه، کشتی غیر قابل خراب شدن در نظر گرفته شد
14. We artists are indestructible; even in a prison, or in a concentration camp, I would be almighty in my own world of art, even if I had to paint my pictures with my wet tongue on the dusty floor of my cell. Pablo Picasso
[ترجمه ترگمان]ما هنرمندان indestructible، حتی در یک زندان، یا در اردوگاه کار، در دنیای خودم قادر خواهم بود که pictures را با زبان wet روی کف غبارآلود سلولم بکشم پابلو پیکاسو
[ترجمه گوگل]هنرمندان ما ناپذیر هستند حتی در یک زندان یا در یک اردوگاه کار اجباری، من در جهان هنر خودم توانا هستم، حتی اگر مجبور شدم نقاشی هایم را با زبان خالی من در کف گرد و غبار سلول من نقاشی کنم پابلو پیکاسو