کلمه جو
صفحه اصلی

loaded


معنی : پر، مست، مملو، بار شده، پربار، دارای پول زیاد، پولدار
معانی دیگر : دارای بار، بار دار، حامل، (سلاح) پر، (خودمانی) پولدار

انگلیسی به فارسی

(آمریکا، عامیانه) مست، پولدار، دارای پول زیاد، بارشده،مملو، پر


لود شده، مملو، پر، پربار، بار شده، مست، دارای پول زیاد، پولدار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: carrying a load, esp. the maximum load.

(2) تعریف: of certain weapons, containing ammunition.

(3) تعریف: distorted by prejudice or irrelevant emotional content, as a question or assertion.

(4) تعریف: (informal) intoxicated.
مشابه: high

(5) تعریف: (informal) wealthy.
مشابه: fat, rich

(6) تعریف: of dice, weighted so as to be fraudulent.

• burdened; filled full; packed with freight; filled with ammunition; drunk (informal); very rich (informal); altered in a way which affects the result of a throw (of dice)
if something is loaded with things, it has a large number of them in it or on it.
if a weapon is loaded, it has ammunition such as bullets in it.
if you say that someone is loaded, you mean that they have a lot of money; an informal use.
a loaded remark or question has more significance, meaning, or purpose than it appears to have.
see also load.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] بار شده

مترادف و متضاد

پر (صفت)
full, rounded, ample, loaded, laden, fraught, rife, flown, top-full, populous

مست (صفت)
loaded, drunk, boozy, drunken, intoxicated, plastered, groggy, tipsy, instable, languorous, soused

مملو (صفت)
full, loaded, laden, fraught, rife

بار شده (صفت)
loaded, fraught

پربار (صفت)
proliferous, plenteous, loaded, weighty, productive, overloaded

دارای پول زیاد (صفت)
loaded

پولدار (صفت)
wealthy, loaded, well-fixed, well-heeled, well-off

جملات نمونه

1. loaded dice
(در بازی های با تاس مانند نرد) تاس تقلبی

2. a loaded camera
دوربین پر (از فیلم)

3. a loaded revolver
هفت تیر پر

4. a loaded rifle
تفنگ پر

5. a loaded ship
کشتی بار شده

6. a cart loaded with hay
گاری پراز کاه

7. the boat was loaded with passengers
کشتی پر بود از مسافر.

8. the dame is loaded with money!
زنه حسابی پولداره !

9. the truck is loaded down
کامیون پر از بار شده است.

10. this poem is loaded with meaning
این شعر پر معنی است.

11. a novel that is loaded with excitement
رمانی که پر است از هیجان

12. the dissuasive power of a loaded gun
قدرت بازدارنده ی یک هفت تیر پر

13. when all the beets are harvested they are loaded onto trucks
وقتی همه ی چغندرها برداشت شد آنها را در کامیون بار می کنند.

14. The ship is loaded with military equipment.
[ترجمه ترگمان]این کشتی حامل تجهیزات نظامی است
[ترجمه گوگل]کشتی با تجهیزات نظامی بارگیری می شود

15. They loaded us down with gifts.
[ترجمه ترگمان] اونا ما رو با یه هدیه پر کردن
[ترجمه گوگل]آنها ما را با هدایا لود کردند

16. The lorry was loaded with crates of beer.
[ترجمه ترگمان]ماشین باری پر از جعبه آبجو بود
[ترجمه گوگل]کامیون با جعبه های آبجو بارگیری شد

17. The ship was loaded down with extra cargo.
[ترجمه ترگمان]کشتی با بار اضافی پر شده بود
[ترجمه گوگل]کشتی با بار اضافی بارگیری شد

18. The data can subsequently be loaded on a computer for processing.
[ترجمه ترگمان]این داده ها متعاقبا می توانند روی یک کامپیوتر برای پردازش بارگذاری شوند
[ترجمه گوگل]پس از آن داده ها می توانند بر روی یک کامپیوتر برای پردازش بارگذاری شوند

19. She loaded up his collection of vintage wines into crates.
[ترجمه ترگمان]کلکسیون his از انواع شراب انگور را در صندوق ها گذاشت
[ترجمه گوگل]او مجموعه خود را از شراب پرنعمت را به جعبه بارگذاری کرد

20. Try to avoid politically loaded terms like "nation".
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از عبارات پر بار سیاسی مانند \"ملت\" دوری کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید از اصطلاحات بارگذاری شده سیاسی مانند «ملت» اجتناب کنید

a loaded ship

کشتی بارشده


a loaded rifle

تفنگ پر


پیشنهاد کاربران

پولدار

( دارای نکته ) انحرافی، مچ گیر {سخن یا کلام} معنی دار، کنایه آمیز

بار گذاری شده، محلول بار گیری شده

مجهز
مجهز شده

مست

مسلح هم میشه.


کلمات دیگر: