1. loaded dice
(در بازی های با تاس مانند نرد) تاس تقلبی
2. a loaded camera
دوربین پر (از فیلم)
3. a loaded revolver
هفت تیر پر
4. a loaded rifle
تفنگ پر
5. a loaded ship
کشتی بار شده
6. a cart loaded with hay
گاری پراز کاه
7. the boat was loaded with passengers
کشتی پر بود از مسافر.
8. the dame is loaded with money!
زنه حسابی پولداره !
9. the truck is loaded down
کامیون پر از بار شده است.
10. this poem is loaded with meaning
این شعر پر معنی است.
11. a novel that is loaded with excitement
رمانی که پر است از هیجان
12. the dissuasive power of a loaded gun
قدرت بازدارنده ی یک هفت تیر پر
13. when all the beets are harvested they are loaded onto trucks
وقتی همه ی چغندرها برداشت شد آنها را در کامیون بار می کنند.
14. The ship is loaded with military equipment.
[ترجمه ترگمان]این کشتی حامل تجهیزات نظامی است
[ترجمه گوگل]کشتی با تجهیزات نظامی بارگیری می شود
15. They loaded us down with gifts.
[ترجمه ترگمان] اونا ما رو با یه هدیه پر کردن
[ترجمه گوگل]آنها ما را با هدایا لود کردند
16. The lorry was loaded with crates of beer.
[ترجمه ترگمان]ماشین باری پر از جعبه آبجو بود
[ترجمه گوگل]کامیون با جعبه های آبجو بارگیری شد
17. The ship was loaded down with extra cargo.
[ترجمه ترگمان]کشتی با بار اضافی پر شده بود
[ترجمه گوگل]کشتی با بار اضافی بارگیری شد
18. The data can subsequently be loaded on a computer for processing.
[ترجمه ترگمان]این داده ها متعاقبا می توانند روی یک کامپیوتر برای پردازش بارگذاری شوند
[ترجمه گوگل]پس از آن داده ها می توانند بر روی یک کامپیوتر برای پردازش بارگذاری شوند
19. She loaded up his collection of vintage wines into crates.
[ترجمه ترگمان]کلکسیون his از انواع شراب انگور را در صندوق ها گذاشت
[ترجمه گوگل]او مجموعه خود را از شراب پرنعمت را به جعبه بارگذاری کرد
20. Try to avoid politically loaded terms like "nation".
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از عبارات پر بار سیاسی مانند \"ملت\" دوری کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید از اصطلاحات بارگذاری شده سیاسی مانند «ملت» اجتناب کنید