1. colors are indistinct in darkness
در تاریکی رنگ ها از هم تمیز دادنی نیستند.
2. The lettering is fuzzy and indistinct.
[ترجمه ترگمان] حروف نامشخص و نامفهوم هستن
[ترجمه گوگل]حروف نامتقارن و فازی هستند
3. His indistinct speech makes it impossible to understand him.
[ترجمه ترگمان]سخنان نامفهوم او محال است که مقصود او را درک کند
[ترجمه گوگل]سخنرانی نادرست او باعث می شود او را درک نکنید
4. His indistinct speech made it impossible to understand him.
[ترجمه ترگمان]سخنان نامفهوم او برایش مقدور نبود که او را درک کند
[ترجمه گوگل]سخنان نادرست او باعث شد که او را درک نکنیم
5. She muttered something indistinct.
[ترجمه ترگمان]زیر لب چیزی نامفهوم زمزمه کرد
[ترجمه گوگل]او چیزی را غیر قابل تشخیص کرد
6. I have only an indistinct memory of my grandfather.
[ترجمه ترگمان]من فقط خاطره مبهمی از پدربزرگم دارم
[ترجمه گوگل]من فقط خاطره ای از پدربزرگم دارم
7. My memory of what happened next is indistinct.
[ترجمه ترگمان]خاطره اتفاقی که بعدش افتاد نامعلوم - ه
[ترجمه گوگل]خاطره من از آنچه که بعدا اتفاق افتاد، ناخوشایند است
8. His memory of the incident was somewhat indistinct.
[ترجمه ترگمان]خاطره این حادثه تا حدی مبهم بود
[ترجمه گوگل]خاطره او از این حادثه تا حدودی ناسازگار بود
9. The parish boundaries were often indistinct until after the Norman conquest, but there may have been 150 of these by 106
[ترجمه ترگمان]مرزه ای ناحیه اغلب تا پس از فتح Norman نامشخص بودند، اما در حدود ۱۵۰ تا از این مناطق توسط ۱۰۶ نفر وجود داشت
[ترجمه گوگل]مرزهای والدین تا زمانی که فتح نرمانده بودند اغلب نامفهوم بودند، اما ممکن است 150 مورد از آنها با 106 مورد باشد
10. In winter head mottled with white, eye-stripe indistinct and upperparts sparingly marked white.
[ترجمه ترگمان]در سر زمستان با پوستی سفید و چشم سفید و upperparts که در آن به رنگ سفید درآمده بودند
[ترجمه گوگل]در فصل زمستان سرخ شده با سفید، ناهموار و نازک چشم و بالا و سفید سفید رنگ است
11. It may also be noted that indistinct analysis of needs will contribute to problems associated with evaluation.
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است ذکر شود که تحلیل نامشخص نیازهای به مشکلات مربوط به ارزیابی کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است اشاره شود که تجزیه و تحلیل ناهموار نیازها به مشکلات مربوط به ارزیابی کمک خواهد کرد
12. It has been three weeks since the indistinct videotape image hit television screens with the impact of, well, a whip.
[ترجمه ترگمان]سه هفته است که تصویر نوار ویدئویی نامشخص با ضربه شلاق به صفحه های تلویزیون برخورد می کند
[ترجمه گوگل]سه هفته پس از آنکه تصویری از فیلم های نامرغوب روی صفحه نمایش تلویزیون تاثیر می گذارد، به خوبی، یک شلاق است
13. They were indistinct at first, like the hum of conversation at a drinks party.
[ترجمه ترگمان]ابتدا، مانند همهمه گفتگو در یک میهمانی، نامفهوم بودند
[ترجمه گوگل]آنها در ابتدا، مانند گفتگوی در یک جشن نوشیدنی، دردناک بودند
14. She murmurs, but her words are indistinct.
[ترجمه ترگمان]زمزمه می کند، اما کلماتش نامفهوم اند
[ترجمه گوگل]او زمزمه می کند، اما کلمات او نامفهوم هستند