کلمه جو
صفحه اصلی

magnetic force


شدت میدان مغناطیسی، نیروی برکشندی

انگلیسی به فارسی

شدت میدان مغناطیسی، نیروی برکشندی


نیروی مغناطیسی


انگلیسی به انگلیسی

• strong sexual attraction between two people

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] نیروی مغناطیسی

جملات نمونه

1. The electrically charged gas particles are affected by magnetic forces.
[ترجمه ترگمان]ذرات گاز شارژ شده توسط نیروهای مغناطیسی تحت تاثیر قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]ذرات گاز با بار الکتریکی توسط نیروهای مغناطیسی تحت تاثیر قرار می گیرند

2. The iron has lost its magnetic force.
[ترجمه ترگمان]آهن نیروی مغناطیسی خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]آهن نیروی مغناطیسی خود را از دست داده است

3. Believing in your Dreams is a powerful magnetic force!
[ترجمه ترگمان]باور داشتن در رویاهای شما یک نیروی مغناطیسی قوی است!
[ترجمه گوگل]اعتقاد به رویاهای شما نیروی مغناطیسی قدرتمندی است!

4. Internal injuries are detected through magnetic forces which are then relayed on to computer screens.
[ترجمه ترگمان]آسیب های داخلی از طریق نیروهای مغناطیسی شناسایی می شوند که پس از آن بر روی صفحه های کامپیوتری پخش می شوند
[ترجمه گوگل]آسیب های داخلی توسط نیروهای مغناطیسی تشخیص داده می شوند که سپس به صفحه نمایش کامپیوتر منتقل می شوند

5. Electropermanent lift magnet is a new type of magnetic force device.
[ترجمه ترگمان]اهن ربا Electropermanent یک نوع جدید از ابزار نیروی مغناطیسی است
[ترجمه گوگل]آهنربای الکترومغناطیسی نوع جدیدی از نیروی مغناطیسی است

6. The magnetic force caused by the electric current reacts the indicating needle to move.
[ترجمه ترگمان]نیروی مغناطیسی ناشی از جریان الکتریکی، عقربه نشانگر را واکنش می دهد تا حرکت کند
[ترجمه گوگل]نیروی مغناطیسی ناشی از جریان الکتریکی واکنش نشان دادن سوزن را به حرکت می دهد

7. Everything is held down to the earth by magnetic force.
[ترجمه ترگمان]همه چیز با نیروی مغناطیسی زمین به زمین کشیده می شود
[ترجمه گوگل]همه چیز توسط نیروی مغناطیسی به زمین میرسد

8. The magnetic force will be stronger if we put an iron nail into the coil.
[ترجمه ترگمان]اگر یک میخ آهنی را به داخل سیم پیچ وصل کنیم، نیروی مغناطیسی قوی تر خواهد شد
[ترجمه گوگل]نیروی مغناطیسی قوی تر خواهد بود اگر یک ناخن آهن را در سیم پیچ قرار دهیم

9. The infrared ray warms up the magnetic force treatment, ameliorative blood circulation, instauration physical strength.
[ترجمه ترگمان]اشعه مادون قرمز، عملیات نیروی مغناطیسی، گردش خون ameliorative و قدرت بدنی را گرم می کند
[ترجمه گوگل]اشعه مادون قرمز موجب تقویت نیروی مغناطیسی، گردش خون مسهل، ایجاد نیروی فیزیکی است

10. This paper put forward the moment of magnetic force acted on current-carrying coil in even magnetic fied is revolving of regular axle and the method of determined the place of revolving axle.
[ترجمه ترگمان]این مقاله نشان داد که گشتاور نیروی مغناطیسی بر روی سیم پیچ حامل جریان در حتی fied های مغناطیسی، در حال چرخش حول محور منظم و روش تعیین مکان محور چرخش است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، لحظه ای از نیروی مغناطیسی که بر روی سیم پیچ جریان جاری عمل می کند، حتی در حالت مغناطیسی، چرخش محور منظم و روش تعیین محور چرخش محاسبه می شود

11. The author discusses some practical problems, such as magnetic force, matrix matching, selectivity, lower size limit, magnetic separator and matrix blinding.
[ترجمه ترگمان]مولف برخی از مسایل عملی مانند نیروی مغناطیسی، تطبیق ماتریس، انتخاب پذیری، محدودیت اندازه پایین تر، جداکننده مغناطیسی و ماتریس کور کننده را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه گوگل]نویسنده بحث برخی از مشکلات عملی، مانند نیروی مغناطیسی، تطبیق ماتریس، انتخابی، محدودیت اندازه پایین، جداسازی مغناطیسی و ماتریس خیره کننده است

12. Switch on by permanent magnetic force. Coils will not get burnt.
[ترجمه ترگمان]با نیروی مغناطیسی ثابت تعویض کنید coils سوخته نمی شود
[ترجمه گوگل]نیروی مغناطیسی دائمی را فعال کنید رول ها سوخته نخواهند شد

13. Maybe it is these that enable them to feel within their bodies the contours of the earth's magnetic forces.
[ترجمه ترگمان]شاید این ها باشد که آن ها را قادر می سازد تا در بدن خود خطوط نیروی مغناطیسی زمین را احساس کنند
[ترجمه گوگل]شاید اینها این است که آنها را قادر می سازد تا درون بدنشان خطوط نیروی مغناطیسی زمین را احساس کنند

14. What had happened was that the passage of electrical current created huge magnetic forces which constricted the tube.
[ترجمه ترگمان]آنچه رخ داده بود این بود که عبور جریان الکتریکی باعث ایجاد نیروی مغناطیسی عظیمی شد که لوله را محدود می کرد
[ترجمه گوگل]چه اتفاقی افتاد که گذر جریان الکتریکی باعث ایجاد نیروهای مغناطیسی شدید شد که لوله را مختل کرد

15. They sear across the ice, moving in unison as if some magnetic force holds them together.
[ترجمه ترگمان]آن ها به سرعت روی یخ آتش می گیرند، به طوری که انگار نیروی مغناطیسی آن ها را با هم نگه می دارد
[ترجمه گوگل]آنها در یخ حرکت می کنند، در حال حرکت به طور یکنواخت، به طوری که برخی از نیروی مغناطیسی آنها را با هم نگه می دارد


کلمات دیگر: