کلمه جو
صفحه اصلی

incremental

انگلیسی به فارسی

فزاینده، رشد یابنده


انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to an increase or addition; of or pertaining to growth; of or pertaining to profit
something that is incremental increases in value or in amount, often by a regular amount; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] افزایشی، نمودی
[ریاضیات] نموی، تدریجی، افزایشی، اضافی، نهایی

جملات نمونه

1. Most research proceeds by small incremental advances.
[ترجمه انسیه اعتصامی] روند بیشتر تحقیقات با پیشرفتهای کوچک صورت میگیرد.
[ترجمه حنیف] بیشتر تحقیقات با پیشرفت های تدریجی کوچک به پیش میروند
[ترجمه مسعود پ آ] اکثر تحقیقات با پیشرفت های تدریجی کوچک، پیش می روند.
[ترجمه ترگمان]بیشتر تحقیقات با پیشرفت تدریجی تدریجی پیش می رود
[ترجمه گوگل]بیشتر تحقیقات با پیشرفت های پیشرفت های کوچک انجام می شود

2. Changes at the newspaper are more incremental than radical.
[ترجمه انسیه اعتصامی] تغییرات در روزنامه بیشتر افراطی است.
[ترجمه حنیف] تغییرات در روزنامه بیشتر تدریجی است تا بنیادی.
[ترجمه ترگمان]تغییرات در این روزنامه بیش از رادیکال بودن است
[ترجمه گوگل]تغییرات در روزنامه بیشتر از رادیکال است

3. Since the incremental value is encoded in the operation field, there is room to specify a store address in the instruction.
[ترجمه حنیف] از زمانیکه در قسمت عملیات مقدار افزایشی لحاظ گردیده در دستورالعمل جایی برای مشخص نمودن آدرس یک انیار ( فروشگاه ) وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که مقدار افزایشی در حوزه عملیات کدگذاری می شود، جایی وجود دارد که یک آدرس فروشگاه را در دستورالعمل مشخص کنید
[ترجمه گوگل]از آنجا که مقدار افزایشی در قسمت عملیات کدگذاری شده است، اتاق برای مشخص کردن آدرس فروشگاه در دستورالعمل وجود دارد

4. Given present quantitative disparities between East and West, incremental performance improvements do provide something to worry about.
[ترجمه ترگمان]با توجه به نابرابری های کمی بین شرق و غرب، بهبود عملکرد افزایشی چیزی برای نگرانی در مورد آن فراهم می کند
[ترجمه گوگل]با توجه به نابرابری های کمی موجود بین شرق و غرب، پیشرفت های عملکرد افزایشی چیزی را برای نگرانی فراهم می کنند

5. Competitive advantage today comes from continuous, incremental innovation and refinement of a variety of ideas that spread throughout the organization.
[ترجمه ترگمان]مزیت رقابتی امروزه ناشی از نوآوری پیوسته، افزایشی و پالایش ایده های متنوعی است که در سراسر سازمان گسترش می یابند
[ترجمه گوگل]مزیت رقابتی امروزه از نوآوری مداوم، افزایشی و اصلاح انواع ایده هایی است که در سراسر سازمان گسترش می یابد

6. But incremental changes for women, important as they are to individuals, are not structural changes.
[ترجمه ترگمان]اما تغییرات فزاینده برای زنان، که به عنوان افراد مهم هستند، تغییرات ساختاری نیستند
[ترجمه گوگل]اما تغییرات افزایشی برای زنان، مهمتر از همه به افراد، تغییرات ساختاری نیست

7. The training promises to provide empirical evidence of incremental improvements in staff effectiveness.
[ترجمه ترگمان]این آموزش قول می دهد که شواهد تجربی از پیشرفت افزایشی در اثربخشی کارکنان ارایه دهد
[ترجمه گوگل]این آموزش وظیفه ارائه شواهد تجربی از پیشرفت های پیشرفته در کارآیی کارکنان است

8. If the incremental project can be accepted then the logical conclusion is to accept Project D in the first instance.
[ترجمه ترگمان]اگر پروژه افزایشی را می توان پذیرفت، نتیجه گیری منطقی این است که پروژه D را در وهله اول بپذیرد
[ترجمه گوگل]اگر پروژه تکمیلی پذیرفته شود، نتیجه گیری منطقی این است که پروژه D را در اولین نمونه قبول کنیم

9. However, we have a first-class record of incremental change.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما یک رکورد کلاس اول از تغییرات افزایشی داریم
[ترجمه گوگل]با این حال، ما یک رکورد درجه اول تغییرات افزایشی داریم

10. A disposition to incremental change can deflect one from considering or even comprehending wider and more fundamental problems.
[ترجمه ترگمان]تمایل به تغییر فزاینده می تواند مسیر را از نظر در نظر گرفتن و یا حتی درک مشکلات بنیادین باز کند
[ترجمه گوگل]توزیع تغییرات تکمیلی می تواند یکی از در نظر گرفتن یا حتی درک مشکلات گسترده و اساسی باشد

11. The importance of incremental learning in some aspects of the curriculum is now widely accepted.
[ترجمه ترگمان]اکنون اهمیت یادگیری افزایشی در برخی از جنبه های برنامه تحصیلی در حال حاضر به طور گسترده ای پذیرفته شده است
[ترجمه گوگل]اهمیت یادگیری افزایشی در برخی از جنبه های برنامه درسی در حال حاضر به طور گسترده پذیرفته شده است

12. The incremental approach is often appropriate for any child with considerable learning difficulties.
[ترجمه ترگمان]رویکرد افزایشی اغلب برای هر کودکی با مشکلات یادگیری قابل توجه مناسب است
[ترجمه گوگل]رویکرد افزایشی اغلب برای هر کودک دارای مشکل یادگیری قابل توجه است

13. These incremental gains will not be equal to the numbers of illiterate adults emerging from the public schools.
[ترجمه ترگمان]این دستاوردهای افزایشی معادل با شمار بزرگسالان بی سواد هستند که از مدارس دولتی بیرون می آیند
[ترجمه گوگل]این دستاوردهای افزایشی برابر با تعداد بزرگسالان بی سواد که در مدارس دولتی ظاهر می شوند، برابر نیست

14. Each of these incremental shifts represents only a brief moment in geological time.
[ترجمه ترگمان]هر یک از این تغییرات افزایشی تنها یک لحظه کوتاه در زمان زمین شناسی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]هر یک از این تغییرات افزایشی فقط یک لحظه کوتاه در زمان زمین شناسی را نشان می دهد

پیشنهاد کاربران

فزاینده

به مرور

افزایشی

قدم به قدم
پیش رونده
پی در پی

نوآوری تدریجی ( اقتصاد و بازاریابی )

جزیی تدریجی

تدریجا
مرحله به مرحله

اضافی، اضافه تر

فزاینده، دایره ای، لایه ای

تدریجی


روز افزون

Incremental cost is the cost associated with
Producing one additional unit of a product or service.

گام به گام

در حسابداری نهایی


کلمات دیگر: