کلمه جو
صفحه اصلی

master key


معنی : قاعده کلی، شاه کلید، کلید چندین قفل
معانی دیگر : شاه کلید (که همه ی قفل های یک محل بخصوص را باز می کند)

انگلیسی به فارسی

کلید چندین قفل، قاعده کلی، شاه کلید


شاه کلید


شاه کلید، کلید چندین قفل، قاعده کلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a key that will open all the locks in a given set, though the keys to these locks are not alike.

• key which can open all locks; (computers) key which has the highest authorization on a system
a master key is a key that can be used to open any of a particular set of locks, each of which is normally opened by its own individual key.
key which can open all locks; (computers) key which has the highest authorization on a system

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] کلید اصلی

مترادف و متضاد

قاعده کلی (اسم)
principle, maxim, axiom, master key

شاه کلید (اسم)
master key, skeleton key

کلید چندین قفل (اسم)
master key

جملات نمونه

1. Love is the master key that opens the gates of happiness.
[ترجمه 🌠MM93🌠] عشق شاه کلیدی است که دروازه های سعادت را می گشاید.
[ترجمه ترگمان]عشق کلید اصلی است که دروازه های سعادت را می گشاید
[ترجمه گوگل]عشق کلید اصلی است که دروازه شادی را باز می کند

2. Love is a master key which opens the gate of happiness.
[ترجمه 🌠MM93🌠] عشق شاه کلیدی است که دروازه سعادت را می گشاید.
[ترجمه ترگمان]عشق کلیدی است که دروازه سعادت را می گشاید
[ترجمه گوگل]عشق کلید اصلی است که دروازه خوشبختی را باز می کند

3. The master key both advances the stage and records the total number of points counted.
[ترجمه ترگمان]کلید اصلی هر دو در مرحله پیشرفت قرار می گیرد و تعداد کل نقاط شمارش شده را ثبت می کند
[ترجمه گوگل]کلید اصلی هر دو پیشرفت مرحله و ثبت تعداد کل نقاط شمارش شده است

4. I went for help but the porter's master key also failed.
[ترجمه ترگمان]من برای کمک رفتم، اما کلید صاحبش نیز شکست خورد
[ترجمه گوگل]من برای کمک رفتم اما کلید اصلی وارونه نیز شکست خورد

5. Love is the master key which opens the gate of happiness.
[ترجمه ترگمان]عشق کلیدی است که دروازه سعادت را می گشاید
[ترجمه گوگل]عشق کلید کلیدی است که دروازه خوشبختی را باز می کند

6. The thief must have used a master key to open the safe.
[ترجمه ترگمان]دزد باید از یه کلید برای باز کردن گاوصندوق استفاده کرده باشه
[ترجمه گوگل]دزد باید از کلید اصلی برای باز کردن ایمن استفاده کند

7. Work is the master key that opens the door to all opportunities.
[ترجمه ترگمان]کار کلید اصلی است که درها را به روی همه فرصت ها باز می کند
[ترجمه گوگل]کار اصلی کلید است که درب را به تمام فرصت ها باز می کند

8. Love is tha master key which opens the gates of happiness.
[ترجمه ترگمان]عشق کلید اصلی است که دروازه های سعادت را می گشاید
[ترجمه گوگل]عشق کلید اصلی است که دروازه های شادی را باز می کند

9. Master key for emergency unlocking and changing.
[ترجمه ترگمان] کلیدی برای قفل کردن و تغییر دادن
[ترجمه گوگل]کلید اصلی برای باز کردن و تغییر وضعیت اضطراری

10. The thief ought to HAs employ a master key to open the safe.
[ترجمه ترگمان]دزد باید کلیدی برای باز کردن گاو صندوق داشته باشد
[ترجمه گوگل]دزد باید به یک کلید اصلی برای باز کردن امن کمک کند

11. Love is t the master key to a Dating happy family.
[ترجمه ترگمان]عشق کلید قرار گذاشتن با خانواده خوشبخت نیست
[ترجمه گوگل]عشق کلید اصلی یک خانواده شاد و دوستانه است

12. Practicing liberty how to be available is the master key to apprehend Kantian ethics.
[ترجمه ترگمان]آموزش دادن به این که چگونه در دسترس باشیم، کلید اصلی بازداشت اخلاق کانتی است
[ترجمه گوگل]تمرین آزادی چگونگی در دسترس بودن کلید اصلی برای درک اخلاق کانتی است

13. Love is tne master key which opens the gate of happiness.
[ترجمه ترگمان]عشق کلیدی است که دروازه سعادت را می گشاید
[ترجمه گوگل]عشق کلید اصلی است که دروازه خوشبختی را باز می کند

14. Safe in her own hallway, Miss Worthington bolted the front door, turned the master key.
[ترجمه ترگمان]در امن و امان در راهرو خودش، دوشیزه Worthington در جلو را بست و کلید را چرخاند
[ترجمه گوگل]خانم وورثینگتون در حیاط خود به راحتی درب ورودی را باز کرد و کلید اصلی را باز کرد

پیشنهاد کاربران

Love is the key to open the gate of habbiness

master key ( رمزشناسی )
واژه مصوب: شاه کلید
تعریف: کلیدی رمزنگاشتی که کاربرد اصلی آن محافظت یا تولید کلیدهای دیگر است


کلمات دیگر: