کلمه جو
صفحه اصلی

line of sight


معنی : خط دید، مسیر دید
معانی دیگر : راستای دید، خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید

انگلیسی به فارسی

خط دید، مسیر دید، خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید


انگلیسی به انگلیسی

• line of direct vision, imaginary line that demonstrates what can be seen; imaginary straight line between one object and another
your line of sight is an imaginary line that stretches between your eye and the object that you are looking at.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خط دید
[برق و الکترونیک] خط دید مسیر مستقیم در بدون مانع بین دو نقطه . - در امتداد خط دید
[ریاضیات] خط دید

مترادف و متضاد

خط دید (اسم)
line of sight

مسیر دید (اسم)
line of sight

unobstructed path


Synonyms: beeline, line of vision, optical axis, sightline, straight shot, view, visible horizon


جملات نمونه

1. The cannon can be linked to the line of sight of the gunner so that it points in the same direction that he is looking in.
[ترجمه ترگمان]توپ را می توان با خط دید توپچی متصل کرد تا به همان مسیری که به آن نگاه می کند اشاره کند
[ترجمه گوگل]توپ را می توان به خط دید توپخانه مرتبط کرد، به طوری که آن را در همان جهت که در آن نگاه می کند

2. She was now standing just out of his line of sight.
[ترجمه ترگمان]او حالا درست جلوی چشم او ایستاده بود
[ترجمه گوگل]او اکنون فقط از خط چشمش ایستاده است

3. He had placed himself directly in my line of sight.
[ترجمه ترگمان]او خودش را مستقیما در ردیف من قرار داده بود
[ترجمه گوگل]او خود را مستقیما در خط من قرار داده بود

4. They need a clear line of sight to shoot and will tear through several ranks of an enemy unit.
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک خط واضح از دید برای عکاسی نیاز دارند و در چند ردیف یک واحد دشمن از بین خواهند رفت
[ترجمه گوگل]آنها نیاز به یک خط روشن از دید به ساقه می کنند و از طریق چندین ردیف واحد دشمن پاره می شوند

5. The intermediate facility must have line of sight with both end facilities.
[ترجمه ترگمان]ساختمان میانی باید دارای خط دید با هر دو تاسیسات نهایی باشد
[ترجمه گوگل]تسهیلات متوسط ​​باید دارای خط دید با هر دو امکانات پایه باشد

6. Arcane Missiles: This spell will now obey line of sight restrictions during its entire casting.
[ترجمه ترگمان]موشک های arcane: این افسون در حال حاضر از خط محدودیت های بینایی در طول کل ریخته گری خود پیروی می کند
[ترجمه گوگل]موشک های قهرمانانه: این طلسم اکنون خطوط محدودیت دید را مطابق با تمام رأی گیری ها دنبال می کند

7. Line of sight is another issue in wireless technology.
[ترجمه ترگمان]خط دید موضوع دیگری در فن آوری بی سیم است
[ترجمه گوگل]خط دید دیگری مسئله دیگری در فن آوری بی سیم است

8. If the thunderstorm the influence line of sight, speed, can drop the reference how low it came more low, safety distance should be stretched.
[ترجمه ترگمان]اگر رعد و برق، خط نفوذ دید، سرعت، می تواند مرجع این که چقدر پایین می آید را کاهش دهد، فاصله ایمن باید کش پیدا کند
[ترجمه گوگل]اگر رعد و برق رنج نفوذ بینایی، سرعت، می تواند مرجع کاهش چقدر پایین، فاصله ایمنی باید کشش

9. The swing arm can swing automatically. best operation line of sight, especially suitable for laying-off and cutting of true skin.
[ترجمه ترگمان]بازوی نوسان می تواند به طور خودکار تکان بخورد بهترین خط بهره برداری از بینایی، به ویژه برای قطع کردن و بریدن پوست واقعی
[ترجمه گوگل]بازوی نوسان می تواند به صورت خودکار چرخش یابد بهترین خط چشم عمل، به ویژه برای خنثی کردن و برش پوست واقعی مناسب است

10. Basic performance, optical system principle, line of sight stabilization and control of PARUS—98E optronic mast is further described.
[ترجمه ترگمان]عملکرد اساسی، اصل سیستم نوری، خط تثبیت بینایی و کنترل دکل parus - ۹۸ E optronic بیشتر توضیح داده می شود
[ترجمه گوگل]عملکرد پایه، اصل سیستم نوری، خط تثبیت بینایی و کنترل پیست اپترونیک PARUS-98E بیشتر توضیح داده شده است

11. When this cone sweeps across the line of sight to Earth, we see the radio emission brighten regularly, just like a lighthouse.
[ترجمه ترگمان]وقتی این مخروط در امتداد خط دید به زمین حرکت می کند، می بینیم که انتشار رادیو به طور منظم، درست مانند یک فانوس دریایی، روشن و روشن می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که این مخروط در سراسر خط دید به زمین می افتد، می بینیم که انتشار رادیو به طور منظم روشن می شود، درست مثل یک فانوس دریایی

12. Moreover sees she is staring the eye line of sight, knew is obviously walks to me.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر او به خط چشم نگاه می کند و می داند که به من قدم می زند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این می بیند که چشم به خط چشم بیننده نگاه می کند، می داند که آشکارا به من می پیوندد

13. The line of sight must be approximately perpendicular to the horizontal axis.
[ترجمه ترگمان]خط دید باید تقریبا عمود بر محور افقی باشد
[ترجمه گوگل]خط دید باید تقریبا عمود بر محور افقی باشد

14. The LOS (line of sight) stabilization control based on gyro stabilized platform is required in optoelectronic tracking system.
[ترجمه ترگمان]خط ثبات (خط دید)کنترل ثبات براساس پلت فرم تثبیت شده اینرسیایی، در سیستم ردیابی optoelectronic مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]کنترل LOS (خط دید) تثبیت کننده بر اساس سکوی تثبیت ژیروسکوپ مورد نیاز در سیستم ردیابی optoelectronic است

Suddenly a deer came into my line of sight.

ناگهان آهویی از راستای دید من رد شد (از مد نظرم گذشت).


پیشنهاد کاربران

خطی مشی

line of sight ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: خط دید
تعریف: [علوم جَوّ، نجوم رصدی و آشکارسازها] خطی فرضی نشانگر سیر پرتوِ نور از هدف به چشم |||[مهندسی نقشه‏برداری] خطی فرضی بین نشانۀ واقع بر تارک عدسی و نقطۀ گرهی عقبی عدسی شیئی دوربین


کلمات دیگر: