کلمه جو
صفحه اصلی

lifetime


معنی : عمر، ابد، حیات، دوره زندگی، مادام العمر، مدت زندگی
معانی دیگر : (یک) عمر، زیست زمان، طی عمر، زمان دراز، دوران طولانی، وابسته به تمام عمر، همه عمری

انگلیسی به فارسی

عمر، مدت زندگی، دوره زندگی، مادام العمر، ابد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the time during which a person's life continues.
مشابه: age, life

(2) تعریف: the predicted or typical duration of useful function, as of a product.
مشابه: life
صفت ( adjective )
• : تعریف: for the duration of life; lifelong.
مشابه: life

- a lifetime prison sentence
[ترجمه ترگمان] محکومیت حبس ابد
[ترجمه گوگل] یک زندان زندان

• span of a person's life, time during which a person is alive; period of time during which something functions or exists
lifelong
a lifetime is the length of time that someone is alive.
the lifetime of something is the period of time that it lasts.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] طول عمر
[ریاضیات] درازای زندگی
[شیمی] عمر
[ریاضیات] عمر، عمر میانگین، عمر متوسط

مترادف و متضاد

span of animate being’s existence


عمر (اسم)
life, age, lifetime

ابد (اسم)
eternity, lifetime, perpetuity

حیات (اسم)
life, lifetime, brio, vita

دوره زندگی (اسم)
lifetime, life cycle, life history

مادام العمر (اسم)
lifetime

مدت زندگی (اسم)
lifetime

Synonyms: all one’s born days, career, continuance, course, cradle to grave, days, endurance, existence, life, life span, natural life, period, time


جملات نمونه

1. a lifetime job
شغل همیشگی

2. a lifetime of poverty and hunger
یک عمر فقر و گرسنگی

3. persian carpets last a lifetime
فرش های ایران یک عمر دوام دارند.

4. i never thought that the fall of communism would happen during my lifetime
هرگز فکر نمی کردم که زوال کمونیسم در زمان حیات من اتفاق بیافتد.

5. True mastery of any skill takes a lifetime.
[ترجمه علی] چیرگی واقعی در هر مهارتی یک عمر زمان می برد
[ترجمه ترگمان]تسلط حقیقی هر مهارتی یک عمر طول می کشد
[ترجمه گوگل]استعداد واقعی هر مهارت طول می کشد

6. If you can get happiness in this lifetime, who may displaced.
[ترجمه ترگمان]اگر بتوانید در این دوران زندگی شادی را به دست آورید، چه کسی ممکن است آواره شود
[ترجمه گوگل]اگر بتوانید در این طول عمر شادی ببخشید، ممکن است که آوارگی داشته باشید

7. Best wishes for a lifetime of love and happiness.
[ترجمه ترگمان]بهترین آرزوها برای یک عمر عشق و شادی
[ترجمه گوگل]بهترین آرزوها برای یک عمر عشق و شادی

8. It is difficult to verbalize his lifetime of frustrations.
[ترجمه ترگمان]تحمل پریشانی و ناکامی اش دشوار است
[ترجمه گوگل]دشواری است که او را در طول زندگی ناامید کننده اش بیان کند

9. After a lifetime of poverty, his last few years were spent in comparable comfort.
[ترجمه نینا] بعد از عمری زندگی در فقر، سالهای اخر زندگی او در رفاه نسبی گذشت
[ترجمه ترگمان]پس از یک عمر فقر، چند سال گذشته او در راحتی قابل مقایسه با او سپری شد
[ترجمه گوگل]پس از یک عمر فقر، چند سال اخیرش در راحتی قابل مقایسه بود

10. During my lifetime I haven't got around to much travelling.
[ترجمه ترگمان]در طول عمر من زیاد سفر نکرده ام
[ترجمه گوگل]در طول عمر من من به سفر زیادی نرسیده ام

11. Meet each other, don't waste this lifetime.
[ترجمه ترگمان]همدیگر را می بینیم، این زندگی را بی هوده تلف نکنید
[ترجمه گوگل]دیدار با یکدیگر، این طول عمر را هدر ندهید

12. His diary was not published during his lifetime.
[ترجمه ترگمان]دفتر خاطراتش در طول زندگی او منتشر نشده است
[ترجمه گوگل]خاطرات او در طول زندگی اش منتشر نشد

13. One friend in a lifetime is much; two are many; three are hardly possible.
[ترجمه ترگمان]یک دوست در زندگی خیلی زیاد است؛ دو نفر زیاد هستند؛ سه نفر کم تر ممکن است
[ترجمه گوگل]یک دوست در یک عمر بسیار است؛ دو نفر هستند؛ سه به سختی ممکن است

14. Only once in a lifetime that a special dream comes true. And suddenly your entire world seems beautiful and new. Best wishes lways!
[ترجمه ترگمان]فقط یک بار در زندگی که یک رویای خاص حقیقت داشته باشد و ناگهان تمام دنیای تو زیبا و تازه به نظر می رسه بهترین آرزوها
[ترجمه گوگل]تنها یک بار در یک عمر یک رویای خاص به حقیقت میپیوندد و ناگهان تمام دنیا به نظر می رسد زیبا و جدید است بهترین آرزوها همیشه!

15. During her lifetime she had witnessed two world wars.
[ترجمه ترگمان]در دوران زندگیش دو جنگ جهانی دیده بود
[ترجمه گوگل]در طی عمر او شاهد دو جنگ جهانی بود

16. The century plant blooms only once in its lifetime.
[ترجمه ترگمان]گیاه قرن فقط یک بار در طول زندگی خود شکوفا می شود
[ترجمه گوگل]گیاه قرن تنها یک بار در طول زندگی اش شکوفه می کند

17. One good teacher in a lifetime may sometimes change a delinquent into a solid citizen.
[ترجمه ترگمان]یک معلم خوب در طول زندگی می تواند یک متخلف را به یک شهروند جامد تبدیل کند
[ترجمه گوگل]یک معلم خوب در یک عمر ممکن است گاهی اوقات به یک شهروند محکم تبدیل شود

18. Youth comes but once in a lifetime. Henry Wadsworth Longfellow
[ترجمه ترگمان]جوانان فقط یک بار در زندگی می آیند هنری Wadsworth لانگفلو
[ترجمه گوگل]جوانان می آیند، اما یک بار در طول عمر هنری وادزورث لانگ فلو

I never thought that the fall of Communism would happen during my lifetime.

هرگز فکر نمی‌کردم که زوال کمونیسم در زمان حیات من اتفاق بیفتد.


a lifetime of poverty and hunger

یک عمر فقر و گرسنگی


Persian carpets last a lifetime.

فرشهای ایران یک عمر دوام دارند.


a lifetime job

شغل همیشگی


پیشنهاد کاربران

He has the influence of high verbal power because he has a high position
Preferably or necessarily remember you will need a white winged angel for a lifetime

عمری

Life cycle
طول عمر

عمر


کلِ زندگی،
تمام ِ زندگی،
طیِ زندگی،


یک عمر زندگی

Life means: Having you for a lifetime. . . ♡🕊


مادام العمر

طول عمر

طول زندگی

زمان حیات
[در] طولِ عمر

طولانی مدت


کلمات دیگر: