(ساختمان ها و غیره) برق گیر، میله برق گیر
lightning rod
(ساختمان ها و غیره) برق گیر، میله برق گیر
انگلیسی به فارسی
میله برق گیر
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a grounded metal rod placed high on a building to divert lightning by providing a path for it into the ground.
• metal device used to divert the electrical current of lighting bolts
a lightning rod is the same as a lightning conductor; used in american english.
a lightning rod is the same as a lightning conductor; used in american english.
دیکشنری تخصصی
[برق و الکترونیک] میل برقگیر میله ی فلزی با اتصال زمین که در بلندترین نقطه ی ساختمان نصب می شود . دارای سر تیزی است که در آن چگالی بار بالایی جمع می شود تا نشت ذرات باردار به زمین به راحتی انجام گیرد و نیز تخلیه ی آذرخش مخرب در هنگام توفان را به حداقل برساند.
مترادف و متضاد
protection from lightning strike
Synonyms: ground, lightning arrester, lightning conductor
جملات نمونه
1. The senator has become a lightning rod for criticism.
[ترجمه ترگمان]سناتور برای انتقاد از یک میله برق گیر شده
[ترجمه گوگل]سناتور تبدیل به یک رعد و برق برای انتقاد شده است
[ترجمه گوگل]سناتور تبدیل به یک رعد و برق برای انتقاد شده است
2. He is a lightning rod for controversy.
[ترجمه ترگمان]او یک میله برق گیر برای جنجال است
[ترجمه گوگل]او یک رعد و برق برای بحث است
[ترجمه گوگل]او یک رعد و برق برای بحث است
3. It was like a lightning rod that drew to itself all the negative impulses of a hyperactive time.
[ترجمه ترگمان]این مانند یک میله برق گیر بود که همه انگیزه های منفی زمان فعالیت بیش از اندازه را به خود جذب می کرد
[ترجمه گوگل]این مثل یک رعد و برق بود که تمام منفی های منفی یک زمان پرخطر را به خود جذب می کرد
[ترجمه گوگل]این مثل یک رعد و برق بود که تمام منفی های منفی یک زمان پرخطر را به خود جذب می کرد
4. Since then, she has become a lightning rod for a national debate on immigration.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، او تبدیل به یک میله برق گیر برای یک بحث ملی در مورد مهاجرت شده است
[ترجمه گوگل]از آن زمان، او به عنوان یک رعد و برق برای بحث ملی در مورد مهاجرت تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]از آن زمان، او به عنوان یک رعد و برق برای بحث ملی در مورد مهاجرت تبدیل شده است
5. The Olympics has always been a lightning rod for political demonstrations and exploitations.
[ترجمه ترگمان]المپیک همیشه یک میله برق گیر برای تظاهرات های سیاسی و exploitations بوده است
[ترجمه گوگل]المپیک همیشه یک رعد و برق برای تظاهرات و بهره برداری های سیاسی است
[ترجمه گوگل]المپیک همیشه یک رعد و برق برای تظاهرات و بهره برداری های سیاسی است
6. Citi a lightning rod for market fears about the US banking sector a whole.
[ترجمه ترگمان]از یک میله برق گیر برای نگرانی های بازار در مورد بخش بانکداری آمریکا استفاده کنید
[ترجمه گوگل]Citi یک رعد و برق برای ترس بازار در مورد بخش بانکی ایالات متحده کل
[ترجمه گوگل]Citi یک رعد و برق برای ترس بازار در مورد بخش بانکی ایالات متحده کل
7. Benjamin Franklin invented the lightning rod by flying a kite in the srorm.
[ترجمه ترگمان]بنجامین فرانکلین با پرواز یک بادبادک در the اختراع کرد
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین با استفاده از یک بادبادک در اسورم، میله رعد و برق را اختراع کرد
[ترجمه گوگل]بنجامین فرانکلین با استفاده از یک بادبادک در اسورم، میله رعد و برق را اختراع کرد
8. His numerous scientific and practical innovations include the lightning rod, bifocal spectacles, and a stove.
[ترجمه ترگمان]نوآوری های متعدد علمی و عملی او شامل میله برق گیر، عینک bifocal و یک اجاق گاز می شود
[ترجمه گوگل]نوآوریهای علمی و عملی متعددی از جمله رعد و برق، عینک های دوقطبی و اجاق گاز است
[ترجمه گوگل]نوآوریهای علمی و عملی متعددی از جمله رعد و برق، عینک های دوقطبی و اجاق گاز است
9. Not surprisingly, they've become a lightning rod for industry critics.
[ترجمه ترگمان]تعجبی ندارد که آن ها تبدیل به یک میله برق گیر برای منتقدان صنعت شده اند
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که آنها برای منتقدان صنعت، یک رعد و برق هستند
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که آنها برای منتقدان صنعت، یک رعد و برق هستند
10. The issue had become a lightning rod for criticism of China's attempts to control the press.
[ترجمه ترگمان]این مساله تبدیل به یک میله برق گیر برای انتقاد از تلاش های چین برای کنترل مطبوعات شده است
[ترجمه گوگل]این موضوع به انتقاد از تلاش های چین برای کنترل مطبوعات تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]این موضوع به انتقاد از تلاش های چین برای کنترل مطبوعات تبدیل شده است
11. Main products, the lightning rod, power protection, signal protection, data protection, protection, and other audio.
[ترجمه ترگمان]محصولات اصلی، میله برق گیر، حفاظت برق، حفاظت سیگنال، حفاظت از داده، حفاظت و دیگر صوت
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی، رعد و برق، حفاظت از قدرت، حفاظت از سیگنال، حفاظت از داده ها، حفاظت، و دیگر صوتی
[ترجمه گوگل]محصولات اصلی، رعد و برق، حفاظت از قدرت، حفاظت از سیگنال، حفاظت از داده ها، حفاظت، و دیگر صوتی
12. He was the lightning rod and could earth the power within her.
[ترجمه ترگمان]او میله برق گیر بود و می توانست قدرت را در درونش جا دهد
[ترجمه گوگل]او میله ی رعد و برق بود و می توانست قدرت را در داخل آن بریزد
[ترجمه گوگل]او میله ی رعد و برق بود و می توانست قدرت را در داخل آن بریزد
13. The torch relay has become a lightning rod for anti - China demonstrations.
[ترجمه ترگمان]مراسم حمل مشعل به یک میله برق گیر برای تظاهرات ضد چین تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]رله مشعل برای تظاهرات ضد چین به یک رعد و برق تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]رله مشعل برای تظاهرات ضد چین به یک رعد و برق تبدیل شده است
14. I became a lightning rod for political and ideological battles waged over America's future.
[ترجمه ترگمان]من تبدیل به یک میله برق گیر برای جنگ های ایدئولوژیک و ایدئولوژیکی شدم که در آینده آمریکا به راه افتاد
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک نیروی رعد و برق برای جنگ های سیاسی و ایدئولوژیکی که در آینده در آستانه امریکا قرار داشت، تبدیل شدم
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک نیروی رعد و برق برای جنگ های سیاسی و ایدئولوژیکی که در آینده در آستانه امریکا قرار داشت، تبدیل شدم
15. In a harsh economic climate, raises for teachers have become a lightning rod for criticism.
[ترجمه ترگمان]در شرایط سخت اقتصادی، افزایش حقوق معلمان تبدیل به یک میله برق گیر برای انتقاد شده است
[ترجمه گوگل]در یک شرایط اقتصادی سختگیرانه، برای معلمین افزایش یافته است که به یک رعد و برق برای انتقاد تبدیل شده اند
[ترجمه گوگل]در یک شرایط اقتصادی سختگیرانه، برای معلمین افزایش یافته است که به یک رعد و برق برای انتقاد تبدیل شده اند
پیشنهاد کاربران
پیشانی سفید
کلمات دیگر: