کلمه جو
صفحه اصلی

turn a blind eye


نادیده گرفتنچشم پوشی کردن

انگلیسی به فارسی

چشم را ببند


انگلیسی به انگلیسی

• ignore, pay no attention

جملات نمونه

1. Management often turn a blind eye to bullying in the workplace.
[ترجمه مرضیه] معمولا مدیران زور گویی درمحل کار را نادیده می گیرند .
[ترجمه ترگمان]مدیریت اغلب یک چشم کور را به قلدری در محل کار تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]مدیریت اغلب در معرض آزار و اذیت در محل کار است

2. Governments turn a blind eye to the thousands of poverty-stricken families that migrate to the forest every year.
[ترجمه فاطمه] دولت ها هزاران خانواده فقیرنشین که هرساله به جنگل مهاجرت میکنندرانادیده میگیرند
[ترجمه ترگمان]دولت ها چشم کوری به هزاران خانواده مبتلا به فقر که هر ساله به جنگل مهاجرت می کنند، معطوف می کنند
[ترجمه گوگل]دولت ها به هزاران خانواده ی فقیرنشین که هر ساله به جنگل مهاجرت می کنند، کور می شوند

3. The best the authorities could do was turn a blind eye.
[ترجمه Fariba] بهترین کاری که مسئولان می توانستند انجام دهند، نادیده گرفتن بود.
[ترجمه ترگمان]بهترین کاری که مسئولین توانستند انجام دهند چشم کور بود
[ترجمه گوگل]بهترین مقامات می توانستند چشم را ببندند

4. The women turn a blind eye.
[ترجمه Z] زنان نادیده میگیرند
[ترجمه ترگمان]زن ها چشم کور می زنند
[ترجمه گوگل]زنان چشمک می زنند

5. He did not turn a blind eye to corruption or greed.
[ترجمه ترگمان]او چشم کور به فساد یا حرص و طمع نمی داد
[ترجمه گوگل]او به فساد یا حرص و آزا نگاه نکرد

6. Directors know this is going on and turn a blind eye.
[ترجمه ترگمان]می دونی که این قضیه داره روشن می شه و یه چشم کور روشن می کنه
[ترجمه گوگل]مدیران می دانند که این اتفاق می افتد و چشمک می زند

7. Many landlords turn a blind eye to the fact that two families are sharing apartments.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مالکان چشم نابینا را به این واقعیت تبدیل می کنند که دو خانواده آپارتمان ها را تقسیم می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از صاحبخانه ها به این واقعیت که دو خانواده آپارتمان ها را به اشتراک می گذارند، کور می شود

8. He would prefer to turn a blind eye to the problem of asylum seekers around the world.
[ترجمه ترگمان]او ترجیح می دهد که چشم کور را به مساله پناهجویان در سراسر دنیا تبدیل کند
[ترجمه گوگل]او ترجیح می دهد که به مشکل پناهجویان در سراسر جهان توجه کند

9. Other officers could be bribed to turn a blind eye, said a restaurant owner in the port of Algeciras.
[ترجمه ترگمان]صاحب رستوران در بندر of گفت: افسران دیگر را می توان با رشوه دادن به کور کردن یک چشم کور پرداخت کرد
[ترجمه گوگل]یکی از صاحبان رستوران در بندر السالیراس گفت: 'دیگر افسران می توانند رشوه به نوبه خود چشمک بزنند '

10. How could people turn a blind eye or a deaf ear to the horrors that they suffered?
[ترجمه ترگمان]چطور مردم می توانند یک چشم کور یا یک گوش کر را به وحشتی که رنج می برند تبدیل کنند؟
[ترجمه گوگل]چگونه مردم می توانند چشم کور یا گوش ناخن را به وحشت هایی که رنج می برند تبدیل کنند؟

11. But the police turn a blind eye to the lawbreaking.
[ترجمه ترگمان]اما پلیس چشم کور به the می کند
[ترجمه گوگل]اما پلیس چشم را به قانونگذاران سوق می دهد

12. The police usually turn a blind eye.
[ترجمه بهزاد] پلیس معمولا چشم پوشی میکنه
[ترجمه ترگمان]پلیس معمولا چشم کور می کند
[ترجمه گوگل]پلیس معمولا چشم بسته است

13. Both the Philippine and Taiwan governments turn a blind eye to these unjust practices.
[ترجمه ترگمان]دولت های فیلیپین و تایوان هر دو چشم کور را به این اعمال ناعادلانه می نگرند
[ترجمه گوگل]هر دو دولت فیلیپین و تایوان این اقدامات ناعادلانه را کور می کنند

14. Whenever we turn a blind eye to injustice, we embrace separation instead of oneness.
[ترجمه ترگمان]هر وقت چشم کور به بی عدالتی برمی گردیم، به جای یکتایی از هم جدا می شویم
[ترجمه گوگل]هر گاه ما به بی عدالتی نگاه می کنیم، به جای انزوا، جدایی را در بر می گیریم

15. Don't turn a blind eye to matters that concern the people's welfare.
[ترجمه ترگمان]چشم کور به مسایلی که به آسایش مردم مربوط می شود نگاه نکن
[ترجمه گوگل]نگران نباشید به مسائل مربوط به رفاه مردم

پیشنهاد کاربران

Pretend not to see or notice something,

my father used to turn a blind eye to my bad performance on exams when I was child.
بچه که بودم، پدرم عملکرد بد مرا در امتحانات نادیده میگرفت ( واکنشی نشان نمیداد )

: ( turn a blind eye ( to sth
pretend not to see sth, know about sth, or notice

چشم پوشی کردن
نادیده گرفتن

The teacher turned a blind eye to some of the childern's bad behaviour

معلم از رفتار بد چند بچه چشم بپوشی کرد ( نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن )

ignor to somthing =بی محلی ، چشم پوشی، زیر سیبیلی رد کردن

نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن، اغماض کردن، فرصت دوباره به کسی دادن ( این اصطلاح بار معنایی مثبت داره در واقع یک جور زنگ خطره یعنی گوش زد کردن )

نگاه کورکورانه و سطحی کردن به یک موضوع ( بطور عمدی در حالی که میدانیم نگاه کورکورانه مان اشتباه است )
The principal is turning an blind eye to smoking in the school

I turn blin eye about your mistek
من چشم پوشی میکنم از اشتباه ات
Turn blind eye:چشم پوشی، نادیده گرفتن

به اصطلاح یعنی خودتو به کوچه علی چپ بزنی 🙂


کلمات دیگر: