کلمه جو
صفحه اصلی

privatize


(به ویژه شرکت و کارخانه و غیره) خصوصی کردن، غیر دولتی کردن

انگلیسی به فارسی

(به‌ویژه شرکت و کارخانه و غیره) خصوصی کردن، غیر دولتی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• make private, transfer control from governmental to private powers; change a business or industry from public to private control or private ownership (also privatise)
if an organization that is owned by the state is privatized, the government sells it by offering shares in it to private individuals or groups.

جملات نمونه

1. The government's first effort to privatize a company has been a roaring success.
[ترجمه ترگمان]اولین تلاش دولت برای خصوصی سازی یک شرکت موفقیت بزرگی بوده است
[ترجمه گوگل]نخستین تلاش دولت برای خصوصی سازی یک شرکت، موفقانه است

2. The government says it only wants to privatize one or two railway lines, but I think it's the thin end of the wedge. They'll all be privatised soon.
[ترجمه ترگمان]دولت می گوید که فقط می خواهد یک یا دو خط راه آهن را از هم جدا کند، اما من فکر می کنم انتهای این شکاف است به زودی همه شون سر و کله شون پیدا می شه
[ترجمه گوگل]دولت می گوید که فقط می خواهد یک یا دو خط راه آهن را خصوصی کند، اما من فکر می کنم این پایان نازک گوه است همه آنها به زودی خصوصی خواهند شد

3. privatize one or two railway lines, but I think it's the thin end of the wedge . They'll all be privatised soon.
[ترجمه ترگمان]یک یا دو خط راه آهن دارد، اما فکر می کنم انتهای این شکاف است به زودی همه شون سر و کله شون پیدا می شه
[ترجمه گوگل]خصوصی سازی یک یا دو خط راه آهن، اما من فکر می کنم این پایان نازک گوه است همه آنها به زودی خصوصی خواهند شد

4. The government says it only wants to privatize one or two railway lines, but I think it's the thin end of the wedge. They'll all be privatized soon.
[ترجمه ترگمان]دولت می گوید که فقط می خواهد یک یا دو خط راه آهن را از هم جدا کند، اما من فکر می کنم انتهای این شکاف است به زودی همه شون سر و کله شون پیدا می شه
[ترجمه گوگل]دولت می گوید که فقط می خواهد یک یا دو خط راه آهن را خصوصی کند، اما من فکر می کنم این پایان نازک گوه است همه آنها به زودی خصوصی خواهند شد

5. The modern politicized Christians also privatize religion.
[ترجمه ترگمان]Christians سیاسی مدرن نیز مذهب را خصوصی می کنند
[ترجمه گوگل]مسیحیان سیاسی مدرن نیز مذهب را خصوصی می کنند

6. Boris Yeltsin and his team wanted to privatize land after toppling the Soviet system.
[ترجمه ترگمان]بوریس یلتسین و تیم او می خواستند پس از سرنگونی سیستم شوروی، زمین را خصوصی کنند
[ترجمه گوگل]بوریس یلتسین و تیم او می خواستند پس از فروپاشی نظام شوروی، زمین را خصوصی سازی کنند

7. Moscow city council decided on 27 June to privatize its housing stock.
[ترجمه ترگمان]شورای شهر مسکو در روز ۲۷ ژوئن تصمیم گرفت تا سهام مسکن خود را خصوصی سازی کند
[ترجمه گوگل]شورای شهر مسکو در تاریخ 27 ژوئن تصمیم گرفت که سهام آن را خصوصی سازی کند

8. We can privatize discrete steering functions, but not the overall process of governance.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم توابع فرمان مجزا را خصوصی سازی کنیم، اما نه فرآیند کلی حکمرانی
[ترجمه گوگل]ما می توانیم عملکرد فرمان گسسته را خصوصی کنیم، اما نه فرآیند کلی حکومت

9. He would end a corporate capital tax, privatize some government-owned corporations, tighten welfare rules and reduce trade-union powers.
[ترجمه ترگمان]او به مالیات بر سرمایه شرکت، خصوصی سازی برخی از شرکت های دولتی، محکم کردن قوانین رفاه و کاهش قدرت اتحادیه تجاری خاتمه می دهد
[ترجمه گوگل]او مالیات شرکت سرمایه را پایان می دهد، برخی از شرکت های دولتی را خصوصی می کند، قوانین رفاه را کاهش می دهد و قدرت اتحادیه های کارگری را کاهش می دهد

10. Hungary has been very keen to privatize its major industries, following the democratic reforms of 198
[ترجمه ترگمان]مجارستان به دنبال اصلاحات دموکراتیک ۱۹۸ همچنان به خصوصی سازی صنایع اصلی خود علاقمند است
[ترجمه گوگل]مجارستان بسیار مشتاق خصوصی سازی صنایع بزرگ خود است، پس از اصلاحات دموکراتیک سال 198

11. The government has now abandoned its plans to privatize parts of the health service.
[ترجمه ترگمان]دولت اکنون برنامه خود برای خصوصی سازی بخش های خدمات بهداشتی را رها کرده است
[ترجمه گوگل]دولت اکنون برنامه های خود را برای خصوصی سازی بخش خدمات بهداشتی رها کرده است

12. The government's attempt to privatize the prison service has been simply laughable.
[ترجمه ترگمان]تلاش دولت برای خصوصی سازی خدمات زندان به سادگی خنده دار است
[ترجمه گوگل]تلاش دولت برای خصوصی کردن خدمات زندان به سادگی خنده دار بود

13. But in the rush to privatize, too little attention has been paid to these finer points.
[ترجمه ترگمان]اما در هجوم برای خصوصی سازی، توجه کمی به این نکات ظریف پرداخته شده است
[ترجمه گوگل]اما در عجله برای خصوصی سازی، توجه به نقاط ضعف بیشتر شده است

پیشنهاد کاربران

خصوصی سازی

در یک رمان که خودم ترجمه کردم میشد مال خود کردن، به نام خود زدن، فقط برای خود خواستن

از private می اید یعنی خصوصی سازی

دوستان این فعل هست میشه
خصوصی سازی کردن
اسمش میشه
privatization ( حصوصی سازی )



کلمات دیگر: