(در مورد زمان و سن) تقریبا، بچیزی نزدیک شدن، نزدیکی، تماس، ادامه
going on
(در مورد زمان و سن) تقریبا، بچیزی نزدیک شدن، نزدیکی، تماس، ادامه
انگلیسی به فارسی
(بچیزی) نزدیک شدن، نزدیکی، تماس، ادامه
پیشنهاد کاربران
رخ دادن
happening
occurring
approaching
occurring
approaching
واقع شدن، تداوم
Happening
درجریان. جاری
اتفاقی که رخ داده، اتفاق، چیزی که پیش اومده
۱ ) مخصوصا به همراه what به معنی یک مسئله اتفاق افتاده و همچنان تداوم یافته. یک مثال:
I need to speak to ali and tell him what's going on.
باید با علی صحبت کنم و به او بگویم که چه خبر است.
۲ ) جاری بودن، واقع شدن، تداوم یافتن
۳ ) نزدیکی به امری
I need to speak to ali and tell him what's going on.
باید با علی صحبت کنم و به او بگویم که چه خبر است.
۲ ) جاری بودن، واقع شدن، تداوم یافتن
۳ ) نزدیکی به امری
پیشامد، رخداد
دوستان یه معنی هم میده یعنی تقریبا. خصوصا وقتی آخر جمله میاد ولی نه انحصارا آخر جمله. nearly - almost
مثال :
1. It was going on midnight when we left the party
2. There were going on 200 people at their wedding
ولی معنی بالا غیر رسمیه
کاربرد دیگه درباره سنه
used for saying that someone behaves like a much older person:
"How old is Brian?" "30 going on 50. "
خود go on هم میشه پیش رفتن - جلو رفتن
مثال :
1. It was going on midnight when we left the party
2. There were going on 200 people at their wedding
ولی معنی بالا غیر رسمیه
کاربرد دیگه درباره سنه
used for saying that someone behaves like a much older person:
"How old is Brian?" "30 going on 50. "
خود go on هم میشه پیش رفتن - جلو رفتن
I don't have much going on
سرم خلوته
کار زیادی ندارم
سرم خلوته
کار زیادی ندارم
E. g. And whenever I would get anxious about not having enough going on, afraid that other adults might call me lazy
و هر وقت ناراحت میشم از اینکه وقت آزاد کافی ندارم ( سرم خلوت نیس ) ، از این میترسم که دیگران ممکنه تنبل خطابم کنن
و هر وقت ناراحت میشم از اینکه وقت آزاد کافی ندارم ( سرم خلوت نیس ) ، از این میترسم که دیگران ممکنه تنبل خطابم کنن
. Glasses going on my face
عینک روی صورتم قرار می گیرد.
می توانیم بگوییم ، عینک به صورتم می آید.
عینک روی صورتم قرار می گیرد.
می توانیم بگوییم ، عینک به صورتم می آید.
HUMOROUS You say someone is a particular age going on a much older age, if they behave like a much older person:
"How old is Brian?" "30 going on 50. "
یعنی ۳۰ سالشه اما مثل آدم ۵۰ ساله رفتار میکنه
"How old is Brian?" "30 going on 50. "
یعنی ۳۰ سالشه اما مثل آدم ۵۰ ساله رفتار میکنه
کلمات دیگر: