کلمه جو
صفحه اصلی

downside


بخش زیرین، زیر، (امور مالی و بازرگانی) کسادی، کاهش قیمت ها، زیان (معمولا به صورت: روبه کاهش یا کسادی on the downside)

انگلیسی به فارسی

بخش زیرین، زیر


(امور مالی و بازرگانی) کسادی، کاهش قیمتها، زیان (به‌طور معمول به صورت: روبه کاهش یا کسادی on the downside)


نزولی


انگلیسی به انگلیسی

• negative side, unpleasant aspect, disadvantage; lower side; decrease, slump, fall (in stock prices, etc.)

مترادف و متضاد

a negative aspect of a situation


Synonyms: defect, disadvantage, drawback, fault, flaw, inconvenience, minus, problem, trouble


جملات نمونه

1. the price of gold is on the downside
بهای طلا رو به کاهش است.

2. a wooden shelf with five hooks on the downside
طاقچه ی چوبی با پنج قلاب در زیر آن

3. The downside of living here, of course, is that it is expensive.
[ترجمه ترگمان]جنبه منفی زندگی در اینجا، این است که این هزینه گران است
[ترجمه گوگل]البته معضل زندگی در اینجا، البته، این است که گران است

4. Digital cell phones offer more security, but the downside is that they have less power.
[ترجمه ترگمان]تلفن های همراه دیجیتال امنیت بیشتری را ارایه می دهند، اما عیب این است که آن ها قدرت کمتری دارند
[ترجمه گوگل]تلفن های همراه دیجیتال دارای امنیت بیشتری هستند، اما ناکامی این موضوع این است که آنها قدرت کمتری دارند

5. The downside of the book is that it is written in a rather boring style.
[ترجمه ترگمان]عیب این کتاب این است که به سبک نسبتا خسته کننده نوشته شده است
[ترجمه گوگل]ناکامی این کتاب این است که آن را به سبک خسته کننده نوشته شده است

6. The downside of this approach is a lack of clear leadership.
[ترجمه ترگمان]جنبه منفی این رویکرد فقدان رهبری روشن است
[ترجمه گوگل]ناکامی این رویکرد، عدم رهبری روشن است

7. Unemployment, inflation and greater inequality are often the downside of a market economy.
[ترجمه ترگمان]بیکاری، تورم و نابرابری بیشتر، اغلب نزولی یک اقتصاد بازار هستند
[ترجمه گوگل]بیکاری، تورم و نابرابری بیشتر اغلب ضعف اقتصاد بازار است

8. The downside of this, however, is that they tend not to pay out as much as higher-risk investments.
[ترجمه ترگمان]با این حال، جنبه منفی این مساله این است که آن ها تمایل دارند تا به اندازه سرمایهگذاریهای بیشتر ریسک نکنند
[ترجمه گوگل]با این حال، ناکامی این موضوع این است که آنها تمایل دارند تا سرمایه گذاری با ریسک بالاتری را پرداخت کنند

9. Again, the realization of the downside of being beautiful hit Matt.
[ترجمه ترگمان]دوباره، درک عیب زیبا بودن به مت
[ترجمه گوگل]باز هم، تحقق نفی زیبایی برخورد Matt

10. Free workers are prepared to entertain a bigger downside risk if the upside on reward matches it.
[ترجمه ترگمان]کارگران آزاد در صورتی آماده می شوند که ریسک سقوط بزرگتری را در صورتی که پاداش روی پاداش مطابق با آن باشد، پذیرا باشند
[ترجمه گوگل]کارگران آزاد برای رفع نگرانی های بزرگتر آماده می شوند اگر صعود با پاداش با آن همراه باشد

11. On the downside, the program requires a relatively powerful computer and a huge chunk of disk space to run.
[ترجمه ترگمان]در قسمت عیب، این برنامه نیاز به یک کامپیوتر نسبتا قدرتمند و قسمت بزرگی از فضای دیسک دارد تا اجرا شود
[ترجمه گوگل]در نزول، این برنامه نیاز به یک کامپیوتر نسبتا قدرتمند و یک تکه بزرگ از فضای دیسک برای اجرا است

12. But the downside of the Sony disc is the contribution of Bo Skovhus.
[ترجمه ترگمان]اما عیب دیسک سونی مشارکت بو Skovhus است
[ترجمه گوگل]اما ضعف دیسک سونی سهم Bo Skovhus است

13. But with the boom comes a downside: an increased risk of flying-related ailments, brought on or aggravated by cramped quarters.
[ترجمه ترگمان]اما با جهش اقتصادی، خطر ابتلا به بیماری های مربوط به پرواز را افزایش می دهد که با مناطق شلوغ افزایش یا تشدید می شود
[ترجمه گوگل]اما با رونق نزولی می شود: افزایش خطر بیماری های مربوط به پرواز، که در آن ناحیه های پرشده بوجود می آیند و یا تشدید می شوند

14. Also on the downside, there are lots of minor hassles possible when you install Windows 95 on an older computer.
[ترجمه ترگمان]همچنین در عیب، هنگامی که ویندوز ۹۵ را روی یک کامپیوتر قدیمی نصب می کنید، مشکلات جزئی بسیاری وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین در نزول، بسیاری از مشکلات جزئی وجود دارد که شما می توانید نصب ویندوز 95 در رایانه های قدیمی تر

15. On the downside, all say the slowing national economy will hinder Texas growth.
[ترجمه ترگمان]از جنبه منفی، همه می گویند که کندی اقتصاد ملی مانع رشد تگزاس خواهد شد
[ترجمه گوگل]در نزول، همه می گویند که اقتصاد مازاد اقتصاد باعث تضعیف رشد تگزاس خواهد شد

a wooden shelf with five hooks on the downside

طاقچه‌ی چوبی با پنج قلاب در زیر آن


The price of gold is on the downside.

بهای طلا رو به کاهش است.


پیشنهاد کاربران

معضل
مشکل
عیب
ایراد

تاثیر بد

روی بد سکه

بعد منفی

رکود


جنبه منفی
the disadvantageous aspect of a situation


جنبه منفی، بعد منفی ( گیری که چیزی داره )

روند نزولی

بدیِ ، ایرادِ

a disadvantage or negative point

عارضه ی جانبی، جنبه ی منفی، جزء بد از یک کل که جزء خوب هم دارد.
مثال: شهرت در کنار مزایا جنبه ی منفی هم دارد که آرامش فرد را به هم می زند.

نقطه ضعف

نقطه منفی

جنبه منفی، روی بد سکه، بعد منفی، عیب، ایراد، بدی، نقطه ضعف، مشکل، نقطه منفی

The downside is that
جنبه منفی ماجرا اینه که
روی بد سکه اینه که
. . . . . .

سختی، مشکل، مانع
Drawback
Trouble
Problem
Catch


کلمات دیگر: