در جلو، پیشا پیش
in front of
در جلو، پیشا پیش
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: directly ahead of in place or position.
• متضاد: behind
• متضاد: behind
- She sits in front of me.
[ترجمه R] او جلوی من می شیند
[ترجمه الهام نوریان] او روبروی من نشته است.
[ترجمه تینا] او رو به روی من نشسته است
[ترجمه سعیدی] ان دختر در مقابل من نشسته است
[ترجمه ستایش] آن دخترجلوی من نشسته است
[ترجمه ستایش] آن رو به روی قفس نشسته🌺🌺🌺🌺
[ترجمه آیسل قدیمی] جلوی یک چیزی
[ترجمه آوا] او مقابل من نشسته است
[ترجمه ترگمان] او جلوی من می نشیند[ترجمه گوگل] او در مقابل من نشسته است
• before, located at the front of
جملات نمونه
1. The dog's snoozing in front of the fire.
[ترجمه آیسل قدیمی] این سگ جلوی آتش است
[ترجمه ترگمان]سگ جلوی آتش خوابیده[ترجمه گوگل]این سگ در مقابل آتش است
2. A dog darted across the road in front of me.
[ترجمه آیسل قدیمی] من نمی توانم بخاطر این فردی که جلوی من نشسته ببینم
[ترجمه ترگمان]سگی به سرعت از جاده جلوی من رد شد[ترجمه گوگل]یک سگ در سرتاسر جبهه مقابل من نشست
3. I can't see because of the person in front of me.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم به خاطر کسی که جلویم است را ببینم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به خاطر شخص مقابلم ببینم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به خاطر شخص مقابلم ببینم
4. She washed her face at the pump in front of the inn.
[ترجمه ترگمان]صورتش را با تلمبه جلوی مهمانخانه باز کرد
[ترجمه گوگل]چهره اش را در پمپ در مقابل مسافرخانه شسته بود
[ترجمه گوگل]چهره اش را در پمپ در مقابل مسافرخانه شسته بود
5. She was lost in contemplation of the scene in front of her.
[ترجمه ترگمان]به تماشای صحنه ای که در مقابلش بود گم شد
[ترجمه گوگل]او در فکر صحنه در مقابل او گم شد
[ترجمه گوگل]او در فکر صحنه در مقابل او گم شد
6. People were genuflecting in front of the altar.
[ترجمه ترگمان]مردم در مقابل محراب genuflecting می کردند
[ترجمه گوگل]مردم در نزدیکی محراب جنبش می کردند
[ترجمه گوگل]مردم در نزدیکی محراب جنبش می کردند
7. They ate everything that was set in front of them.
[ترجمه ترگمان]آن ها هر چیزی را که در جلوی آن ها قرار داشت می خوردند
[ترجمه گوگل]آنها همه چیز را که در مقابل آنها قرار داشت خوردند
[ترجمه گوگل]آنها همه چیز را که در مقابل آنها قرار داشت خوردند
8. Cars must not park in front of the entrance .
[ترجمه ترگمان]ماشین ها نباید جلوی ورودی پارک کنند
[ترجمه گوگل]ماشین ها نباید در مقابل ورودی پارک کنند
[ترجمه گوگل]ماشین ها نباید در مقابل ورودی پارک کنند
9. Bert swept the path in front of the house.
[ترجمه ترگمان]برت جاده را جلوی خانه گرفت
[ترجمه گوگل]برت مسیر خانه را در پیش گرفت
[ترجمه گوگل]برت مسیر خانه را در پیش گرفت
10. He pulled into the driveway in front of her garage.
[ترجمه ترگمان]او جلوی گاراژ جلوی گاراژ ایستاد
[ترجمه گوگل]او در مقابل پارکینگ خود به سمت راهرو کشیده شد
[ترجمه گوگل]او در مقابل پارکینگ خود به سمت راهرو کشیده شد
11. She bawled at him in front of everyone.
[ترجمه ترگمان]او جلوی همه فریاد کشید
[ترجمه گوگل]او در مقابل همه از او نفرت داشت
[ترجمه گوگل]او در مقابل همه از او نفرت داشت
12. There is an old pine tree in front of the house.
[ترجمه ترگمان]یه درخت کاج قدیمی جلوی خونه هست
[ترجمه گوگل]یک درخت کاج قدیمی در مقابل خانه وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک درخت کاج قدیمی در مقابل خانه وجود دارد
13. Life is a mirror. When you smile in front of it ,it will also smile and so will it when you cry to it.
[ترجمه ترگمان]زندگی یک آینه است زمانی که در مقابل آن لبخند می زنید، لبخند نیز بر روی آن لبخند می زند و زمانی که به آن گریه می کنید این کار را انجام خواهید داد
[ترجمه گوگل]زندگی یک آینه است هنگامی که در جلوی آن لبخند می زنید، آن را نیز لبخند می زنید و آن وقت است که به آن می گویی
[ترجمه گوگل]زندگی یک آینه است هنگامی که در جلوی آن لبخند می زنید، آن را نیز لبخند می زنید و آن وقت است که به آن می گویی
14. Ann stopped in front of the house.
[ترجمه ترگمان]آن در جلوی خانه توقف کرد
[ترجمه گوگل]ان در مقابل خانه متوقف شد
[ترجمه گوگل]ان در مقابل خانه متوقف شد
15. Busy collecting bees, not in front of people talk with eloquence.
[ترجمه ترگمان]جمع کردن زنبوره ای مشغول به جمع کردن، نه در مقابل مردم با فصاحت حرف می زنند
[ترجمه گوگل]مشغول جمع آوری زنبورها، نه در مقابل مردم با اصطلاح صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]مشغول جمع آوری زنبورها، نه در مقابل مردم با اصطلاح صحبت می کنند
پیشنهاد کاربران
جلو
روب رو
در جلو
مقابل
روبه رو
در مقابل . روبه رو . جلو .
روبه رو جلو
پیشرو، اینده، جلو، رو به رو، در مقابل، پیشاپیش ، رخ نداده، اینده و. . .
جلو . روبرو
جلوی
متضاد = in back of
جلو
رو به رو
رو به رو
مقابل چیزی، جلوی چیزی ( در خارج )
The car parks in front of the house.
ماشین مقابل خانه ( در بیرون، در خیابان ) پارک است.
The car parks in front of the house.
ماشین مقابل خانه ( در بیرون، در خیابان ) پارک است.
بعد از
روبه رو یا جلو
In front of = جلو
Across from=رو به رو
Across from=رو به رو
به معنای کامل یعنی :جلو
روبه رو. . مقابل
در جلو، مقابل، روبرو و. . .
در مقابل، روبه روی
در پیش روی، مقابل . .
جلو
که اگه مخالفش کنیم می شه
behind
که اگه مخالفش کنیم می شه
behind
جلو چیزی یا کسی یا خانه ای و. . . .
جلو، مقابل، درپیش روی. .
adj
جلویی
Please don't push in front of other customers
لطفاً مشتریان جلویی رو هل ندید/تنه نزنید
جلویی
Please don't push in front of other customers
لطفاً مشتریان جلویی رو هل ندید/تنه نزنید
رو به روی
مقابل، جلو، روبرو، مجاور
کلمات دیگر: