ازروی نادرستی، متقلبانه، خائنانه
dishonestly
ازروی نادرستی، متقلبانه، خائنانه
انگلیسی به فارسی
گمراه کننده
انگلیسی به انگلیسی
• fraudulently, deceitfully, untruthfully
جملات نمونه
1. Corman brushed off accusations that he had acted dishonestly.
[ترجمه ترگمان]Corman از accusations که با شرف انجام داده بود شانه زده بودند
[ترجمه گوگل]کورمان با اتهاماتی مبنی بر اینکه او به صورت غیرقانونی عمل کرده بود، خلع سلاح کرد
[ترجمه گوگل]کورمان با اتهاماتی مبنی بر اینکه او به صورت غیرقانونی عمل کرده بود، خلع سلاح کرد
2. He was accused of dishonestly obtaining property.
[ترجمه ترگمان]او به گرفتن اموال متهم شده بود
[ترجمه گوگل]او متهم به ناسازگاری مالکیت شد
[ترجمه گوگل]او متهم به ناسازگاری مالکیت شد
3. She's been accused of acting dishonestly.
[ترجمه ترگمان]او به بازی dishonestly متهم شده بود
[ترجمه گوگل]او به اعمال نادرست متهم شده است
[ترجمه گوگل]او به اعمال نادرست متهم شده است
4. Murder; and Theft: dishonestly appropriating property belonging to another with the intention of permanently depriving the owner of it.
[ترجمه ترگمان]دزدی، و دزدی: مصادره اموال متعلق به دیگری با قصد محروم کردن صاحب آن
[ترجمه گوگل]آدم کشی؛ و سرقت: تبهکارانه مالکیت متعلق به یک دیگر را با هدف به طور دائم محروم ساختن مالک آن تخصیص می دهد
[ترجمه گوگل]آدم کشی؛ و سرقت: تبهکارانه مالکیت متعلق به یک دیگر را با هدف به طور دائم محروم ساختن مالک آن تخصیص می دهد
5. The money was dishonestly obtained.
[ترجمه ترگمان]پول به دست فراموشی سپرده شده بود
[ترجمه گوگل]این پول به صورت غیرقانونی به دست آمد
[ترجمه گوگل]این پول به صورت غیرقانونی به دست آمد
6. He had dishonestly and intentionally not fulfilled that obligation.
[ترجمه ترگمان]این تعهد را به عمد انجام داده بود و به عمد آن را اجرا نکرده بود
[ترجمه گوگل]او نادرست و عمدا این وظیفه را انجام نداده بود
[ترجمه گوگل]او نادرست و عمدا این وظیفه را انجام نداده بود
7. He also admitted other charges of dishonestly handling a stolen ring and theft of a car.
[ترجمه ترگمان]او همچنین به اتهامات دیگری مبنی بر حمل و نقل یک حلقه دزدی و سرقت یک خودرو اعتراف کرد
[ترجمه گوگل]او همچنین اتهامات دیگری را به اتهام نادرست برخورد با یک حلقه به سرقت رفته و سرقت یک ماشین پذیرفته است
[ترجمه گوگل]او همچنین اتهامات دیگری را به اتهام نادرست برخورد با یک حلقه به سرقت رفته و سرقت یک ماشین پذیرفته است
8. My friend makes made some quick, easy dishonestly. I never thought Bob would have sticky fingers.
[ترجمه ترگمان] دوستم یه مقدار سریع و بدون dishonestly درست کرد هیچوقت فکر نمی کردم باب انگشت های چسبناک داشته باشه
[ترجمه گوگل]دوست من باعث می شود برخی از سریع، آسان به اشتباه من هرگز فکر نمی کردم که باب انگشتان چسبناکی داشته باشد
[ترجمه گوگل]دوست من باعث می شود برخی از سریع، آسان به اشتباه من هرگز فکر نمی کردم که باب انگشتان چسبناکی داشته باشد
9. Corruption means dishonestly using your position or power to your own advantage, especially for money.
[ترجمه ترگمان]فساد به معنی استفاده از موقعیت یا قدرت شما به نفع خودتان است، به خصوص برای پول
[ترجمه گوگل]فساد به معنای نادرست استفاده از موقعیت یا قدرت شماست به خصوص برای پول
[ترجمه گوگل]فساد به معنای نادرست استفاده از موقعیت یا قدرت شماست به خصوص برای پول
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
11. It requires more thinking to make the money dishonestly, but the rewards may be great.
[ترجمه ترگمان]این کار نیاز به تفکر بیشتری برای کسب درآمد دارد، اما پاداش ممکن است عالی باشد
[ترجمه گوگل]این نیاز به تفکر بیشتر برای ایجاد پول نادرست است، اما پاداش ممکن است عالی باشد
[ترجمه گوگل]این نیاز به تفکر بیشتر برای ایجاد پول نادرست است، اما پاداش ممکن است عالی باشد
12. He got the money dishonestly, by forging his brother's signature.
[ترجمه ترگمان] اون پول و با جعل امضای برادرش بدست آورد
[ترجمه گوگل]او با جعل امضای برادرش پول نادرستی به دست آورد
[ترجمه گوگل]او با جعل امضای برادرش پول نادرستی به دست آورد
13. He acted dishonestly when he gave the contract to his best friend.
[ترجمه ترگمان]او هنگامی که قرارداد را به بهترین دوست خود داد، dishonestly عمل کرد
[ترجمه گوگل]او هنگامی که قرارداد خود را با بهترین دوستش قرارداد داد، عمل نادرستی انجام داد
[ترجمه گوگل]او هنگامی که قرارداد خود را با بهترین دوستش قرارداد داد، عمل نادرستی انجام داد
14. To dishonestly for one's own use; embezzle.
[ترجمه ترگمان]که با استفاده از منافع شخصی، بی شرف، اختلاس بکنه
[ترجمه گوگل]برای فریبکارانه برای استفاده شخصی خود؛ خرابکاری
[ترجمه گوگل]برای فریبکارانه برای استفاده شخصی خود؛ خرابکاری
15. My friend made some quick easy money dishonestly.
[ترجمه ترگمان]دوستم یه مقدار پول سریع و بدون دروغ درست کرد
[ترجمه گوگل]دوست من پول نقد سریع را به صورت نادرست انجام داد
[ترجمه گوگل]دوست من پول نقد سریع را به صورت نادرست انجام داد
پیشنهاد کاربران
از روی سوء نیت _ از روی نادرستی.
متقلبانه , خائنانه , از روی نادرستی , با فریب دادن
با سوءنیت
کلمات دیگر: