کلمه جو
صفحه اصلی

memoir


معنی : تاریخچه، یادداشت، خاطره، شرح حال
معانی دیگر : (جمع) رویدادنامه، شرح وقایع، زندگی نامه، زیست نامه (به ویژه اگر توسط یکی از اقربای شخص نوشته شده باشد)، کارنامه(ی زندگی)، تذکره، (جمع) خود زیست نامه، (کتبی) خاطرات، یادنامه، (جمع) صورتجلسه (به ویژه صورتجلسه و شرح بحث ها در انجمن های حرفه ای و علمی)، سرگذشت

انگلیسی به فارسی

یادداشت، تاریخچه، سرگذشت، شرح حال، خاطره


خاطرات، یادداشت، خاطره، شرح حال، تاریخچه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an account of facts or events based primarily on the author's personal experience.
مترادف: account
مشابه: annals, chronicle, history, memories, recollections, record, reminiscences

- In her memoir of life in Washington, she tells of meetings with presidents and visiting dignitaries.
[ترجمه ترگمان] در خاطرات او از زندگی در واشنگتن، او از جلسات با رئسای جمهور و مقامات بازدید کننده صحبت می کند
[ترجمه گوگل] او در خاطرات خود از زندگی در واشنگتن، از جلسات با رئیس جمهور و بازدید از مقامات ارشد سخن می گوید

(2) تعریف: (often pl.) an account of the author's own life; autobiography.
مترادف: autobiography, life, memories, reminiscences
مشابه: account, diary, experiences, journal, life history, recollections

(3) تعریف: an account or sketch of a person's life; biography.
مترادف: bio, biography, life
مشابه: account, chronicle, history, life history, portrait, record

• life story, autobiography, biography; record of events written by a person having an intimate knowledge of them and based on personal observation
a person's memoirs are a book which they write about people who they have known and events that they remember.
a memoir is a book or article that you write about someone who you have known well.

مترادف و متضاد

تاریخچه (اسم)
annals, history, record, chronicle, case history, memoir, vita

یادداشت (اسم)
note, reminiscence, record, memoir, annotation, notation, memo, memorandum, minute, chit

خاطره (اسم)
impression, thought, reminiscence, idea, memoir, notion, memory, recollection

شرح حال (اسم)
memoir

record of experiences


Synonyms: account, anecdote, annal, autobiography, bio, biography, chronicle, confessions, diary, discourse, dissertation, essay, journal, life, life story, memory, monograph, narrative, note, recollection, register, reminiscence, thesis, tractate, transactions, treatise, vita


جملات نمونه

1. the memoir of ardeshir babakan
کارنامه ی اردشیر بابکان

2. She has written a memoir of her encounters with W. H. Auden over the years.
[ترجمه ترگمان]او خاطرات ملاقاتش با W را نوشته ه در طول سالیان دراز می کشد
[ترجمه گوگل]او خاطراتی از تماسهای او با W H Auden در طول سالها نوشته است

3. She had the memoir privately printed in a limited edition.
[ترجمه ترگمان]او خاطراتش را به طور خصوصی در یک نسخه محدود چاپ کرده بود
[ترجمه گوگل]او خاطرات خصوصی را در یک نسخه محدود چاپ کرد

4. The president's memoir disinterred a past era.
[ترجمه ترگمان]خاطرات رئیس جمهور در دوران گذشته آن ها را از بین می برد
[ترجمه گوگل]خاطرات رئیس جمهور دوران گذشته را نادیده گرفت

5. She wrote a memoir of her stay in France.
[ترجمه ترگمان]او خاطرات خود از اقامت در فرانسه را نوشت
[ترجمه گوگل]او خاطراتی از ماندن در فرانسه نوشت

6. A brief memoir by his secretary, Henry Isaacson, is a catalogue of his virtues rather than an account of his life.
[ترجمه ترگمان]خاطرات کوتاه منشی او، هنری Isaacson، فهرستی از فضایل او به جای شرح زندگی او است
[ترجمه گوگل]خاطره ای کوتاه از هنری ایزاکسون، وزیر امورخارجه او، فهرستی از فضایل او است، نه یک حساب کاربری زندگی او

7. Good progress was made with writing the sheet memoir.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت خوبی با نوشتن خاطراتش به وجود آمد
[ترجمه گوگل]پیشرفت خوبی با نوشتن یادداشت ورق انجام شد

8. Olympic gold medalist Ekaterina Gordeeva is writing a memoir about her life with Sergei Grinkov, her late husband and figure-skating partner.
[ترجمه ترگمان]Ekaterina Gordeeva، برنده مدال طلای المپیک، خاطراتش را در رابطه با زندگی خود با سرگئی Grinkov، همسر مرحومش و همسر figure، در حال نوشتن است
[ترجمه گوگل]المپیک مدال طلای المپیک Ekaterina Gordeeva در حال نوشتن یک یادداشت در مورد زندگی خود را با سرگئی Grinkov، همسر عقب و شوهر و اسکیت بازان

9. But purely as a piece of writing, her memoir noir is an ingenue performance.
[ترجمه ترگمان]اما صرفا به عنوان یک قطعه از نویسندگی، خاطراتش از عملکرد ingenue است
[ترجمه گوگل]اما صرفا به عنوان یک تکه نوشتار، خاطرات خاطرات او یک عملکرد نوآورانه است

10. Both pieces feel like fragments of memoir rather than short stories.
[ترجمه ترگمان]هر دو قطعه به جای داستان های کوتاه، بیشتر احساس می کنند
[ترجمه گوگل]هر دو قسمت به جای داستان های کوتاه مانند قطعات خاطرات احساس می شود

11. Now, as I write down this little memoir of my golfing adventure, I remember.
[ترجمه ترگمان]حالا، حالا که این خاطرات کوچک مربوط به گلف بازی گلف را یادداشت می کنم، به یاد دارم
[ترجمه گوگل]حالا، همانطور که من این خاطرات کوچک از ماجراجویی گلف خود را بنویس، به یاد دارم

12. Elsewhere in this memoir there is more that is notable - both of documentation and diagnosis.
[ترجمه ترگمان]در جای دیگر این کتاب، چیزهای بیشتری وجود دارد که قابل توجه است - هم مستندات و هم تشخیص
[ترجمه گوگل]در جای دیگری در این یادداشت بیشتر قابل توجه است - هر دو اسناد و تشخیص

13. In 1924 she published a short memoir of her husband.
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۲۴ او خاطرات کوتاهی از شوهرش منتشر کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1924 او خاطرات کوتاهی از شوهرش منتشر کرد

14. Davis Miller is currently writing a memoir about his time with Muhammad Ali.
[ترجمه ترگمان]دیویس میلر در حال حاضر مشغول نوشتن خاطراتش درباره زمان خود با محمد علی است
[ترجمه گوگل]دیویس میلر در حال نوشتن یک یادداشت در مورد زمان خود با محمد علی است

15. And I have written a memoir trying to explain my ongoing fascination with her life and work.
[ترجمه ترگمان]و من خاطراتش را نوشته ام و سعی می کنم شیفتگی فعلی ام را با زندگی و کار او توضیح دهم
[ترجمه گوگل]و من خاطراتی نوشتم که سعی در توضیح شگفتی در حال ادامه دادن با زندگی و کارم داشت

He wrote his presidency memoirs in two volumes.

او شرح وقایع دوران تصدی ریاست‌جمهوری خود را در دو جلد نوشت.


the memoir of Ardeshir Babakan

کارنامه‌ی اردشیر بابکان


پیشنهاد کاربران

a biography or historical account based on personal knowledge
stylistically, memoirs usually indicate fragments of autobiography rather than a complete retelling; often memoirs an autobiography

شرح حال

Biography

خاطره

خاطره ( کتبی )

# He plans to write his memoirs
# He published his memoirs in 2021
# She wrote a memoir of her stay in France
# She has written a memoir of her encounters with places


کلمات دیگر: