phenomenal

معنی : شگفت انگیز، پیدا، محسوس، فوق العاده، پدیدهای، حادثهای

معانی دیگر : وابسته به پدیده، مادی، خارق العاده، ابر روال، فرجود، چشمگیر، عظیم، عارضی، عرضی

انگلیسی به فارسی

پدیده ای، حادثه ای، عارضی، عرضی، محسوس، پیدا، شگفت انگیز، فوق العاده

فوقالعاده، فوق العاده، شگفت انگیز، محسوس، پدیدهای، حادثهای، پیدا

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

مشتقات: phenomenally (adv.)

• (1) تعریف: amazing or extraordinary.
• مترادف: amazing, astounding, extraordinary, fabulous, incredible, marvelous, miraculous, prodigious, singular, stupendous
• متضاد: commonplace, ordinary, unremarkable
• مشابه: breathtaking, exceptional, matchless, outstanding, remarkable, sensational, tremendous, unparalleled, unprecedented, unusual, wonderful

- The actress gave a phenomenal performance on opening night.

[ترجمه ترگمان] این هنرپیشه نمایش فوق العاده ای در شب افتتاحیه داد
[ترجمه گوگل] بازیگر نقش مهمی در باز کردن شب داشت

• (2) تعریف: of or relating to phenomena.
• مشابه: circumstantial, empirical, experiential, factual

• (3) تعریف: able to be known by sense perception.
• مترادف: perceivable, perceptible, sensible
• مشابه: appreciable, audible, cognizable, comprehensible, discernible, knowable, observable, sensory, tangible, understandable, visible

• extraordinary; perceived by the senses; pertaining to observable events or circumstances
something that is phenomenal is extraordinarily great or good.

مترادف و متضاد

شگفت انگیز (صفت)

amazing, wonderful, phenomenal, stupendous

پیدا (صفت)

clear, apparent, phenomenal, visible, evident, transparent

محسوس (صفت)

appreciable, sensible, phenomenal, tangible, perceptible

فوق العاده (صفت)

extraordinary, important, phenomenal, precious, terrific, supernatural, singular, inestimable, rewardable

پدیده ای (صفت)

phenomenal

حادثه ای (صفت)

phenomenal

astounding, exceptional

Synonyms: extraordinary, fantastic, marvelous, miraculous, outstanding, preternatural, prodigious, rare, remarkable, sensational, singular, substantial, uncommon, unique, unparalleled, unusual, unwonted, wondrous

Antonyms: normal, regular, unexceptional

جملات نمونه

1. the phenomenal world

جهان مادی

2. my father's phenomenal memory

حافظه ی خارق العاده پدرم

3. crop yields have been phenomenal

بازده محصولات چشمگیر بوده است.

4. California had experienced a phenomenal growth in population.

[ترجمه Hsm] کالیفرنیا یک رشد فوق العاده در جمعیت را تجربه کرده

[ترجمه ترگمان]کالیفرنیا رشد فوق العاده جمعیت را تجربه کرده بود
[ترجمه گوگل]کالیفرنیا یک رشد فوق العاده در جمعیت داشته است

5. The rocket travels at phenomenal speed.

[ترجمه ترگمان]راکت به سرعت فوق العاده حرکت می کند
[ترجمه گوگل]موشک در سرعت فوق العاده ای حرکت می کند

6. Exports of Australian wine are growing at a phenomenal rate.

[ترجمه ترگمان]صادرات شراب استرالیا رو به افزایش است
[ترجمه گوگل]صادرات شراب استرالیا در حال رشد به میزان قابل توجهی است

7. The product has been a phenomenal success.

[ترجمه ترگمان]محصول یک موفقیت فوق العاده بوده است
[ترجمه گوگل]این محصول موفقیت بزرگی بوده است

8. The performances have been absolutely phenomenal.

[ترجمه ترگمان]نمایش ها مطلقا استثنایی بوده اند
[ترجمه گوگل]اجرای برنامه ها کاملا فراموش شده است

9. Presley's phenomenal early success isolated him from his friends.

[ترجمه ترگمان]موفقیت فوق العاده پریسلی او را از دوستانش جدا کرد
[ترجمه گوگل]پیشگام فوق العاده پرسیلی، او را از دوستانش جدا کرد

10. The company has seen phenomenal growth.

[ترجمه ترگمان]این شرکت شاهد رشد فوق العاده است
[ترجمه گوگل]این شرکت رشد چشمگیری داشته است

11. To what do you ascribe your phenomenal success?

[ترجمه ترگمان]شما موفقیت شگفت انگیز خود را نسبت به چه می دانید؟
[ترجمه گوگل]به چه چیزی به موفقیت فوق العاده ای خود اهمیت می دهید؟

12. The response to the appeal fund has been phenomenal.

[ترجمه ترگمان]واکنش به صندوق درخواست فوق العاده بوده است
[ترجمه گوگل]پاسخ به صندوق بازپرداخت، فوقالعاده بوده است

13. This plant has truly phenomenal healing powers.

[ترجمه ترگمان]این گیاه دارای قدرت شفابخشی واقعی است
[ترجمه گوگل]این گیاه دارای قدرت شگرفی است

14. He has learned a phenomenal amount in the last two years.

[ترجمه ترگمان]او در دو سال گذشته میزان خارق العاده ای کسب کرده است
[ترجمه گوگل]او در دو سال گذشته یک مقدار فوق العاده آموخته است

15. The results have been phenomenal.

[ترجمه ترگمان]نتایج فوق العاده بودند
[ترجمه گوگل]نتایج فوق العاده ای بوده است

the phenomenal world

جهان مادی

Crop yields have been phenomenal.

بازده محصولات چشمگیر بوده است.

my father's phenomenal memory

حافظه‌ی خارق‌العاده پدرم

پیشنهاد کاربران

You are the best phenomenal in my life
تویی بهترین اتفاق زندگی من

شگفت

ظاهر، محسوس

phenomenal ( adj ) = exceptional ( adj )
به معناهای:استثنایی، فوق العاده، خارق العاده

فوق العاده خوب

خیلی مهیج و غیر قابل تصور

phenomenal ( adj ) = خارق العاده، فوق العاده، شگفت انگیز، چشمگیر، قابل توجه

Definition = بسیار موفق یا خاص ، به ویژه به طرز شگفت انگیزی/به طور فواق العاده عالی ؛ خیلی بیشتر یا خیلی بهتر/

the phenomenal success of his inventions = موفقیت چشمگیر اختراعات او

examples :
1 - The musician’s phenomenal performance was applauded by the critics.
اجرای فوق العاده این نوازنده توسط منتقدان مورد تشویق قرار گرفت.
2 - Her rise to fame was quite phenomenal - in less than two years she was a household name.
شهرت او بسیار قابل توجه بود - در کمتر از دو سال او یک فرد مشهور بود.
3 - Angela can do a phenomenal amount of work in one day.
آنجلا می تواند کارهای خارق العاده ای ( شگفت انگیزی ) را در یک روز انجام دهد.
4 - He has a phenomenal memory.
او حافظه ای خارق العاده ای دارد.

پدیداری - نموداری - پدیده ای. این معانی بیشتر در متون فلسفی هستند. اما امکان داره در متون دیگر، مخصوصا رشته های دیگر علوم انسانی هم چنین معانی داشته باشند. مهم متن هست. هر کلمه ای در هر متنی، معنا پیدا می کنه.

بی نظیر

کلمات دیگر: