کلمه جو
صفحه اصلی

set eyes on

انگلیسی به انگلیسی

• notice, see first

جملات نمونه

1. From the moment he set eyes on her he knew that he wanted to marry her.
[ترجمه ترگمان]از لحظه ای که چشم به روت دوخته بود می دانست که می خواهد با او ازدواج کند
[ترجمه گوگل]از لحظه ای که او را به چشم دید، می دانست که می خواهد با او ازدواج کند

2. What was he doing when you last set eyes on him?
[ترجمه ترگمان]آخرین بار که چشمت بهش افتاد چی کار می کرد؟
[ترجمه گوگل]وقتی او را دیدید چه اتفاقی افتاد؟

3. I hope I never set eyes on this place again!
[ترجمه ترگمان]! امیدوارم دیگه هیچ وقت به این مکان نگاه نکنم
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که هرگز دوباره به این مکان توجه نکنم!

4. I hope I never set eyes on him again.
[ترجمه ترگمان] امیدوارم دیگه هیچ وقت چشمم بهش نیفتاده باشه
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که هرگز دوباره به او نگاه نکنم

5. But I personally haven't set eyes on it and I don't intend to.
[ترجمه ترگمان]اما من خودم حواسم به آن نیست و قصد ندارم
[ترجمه گوگل]اما من شخصا به آن توجه نکرده ام و قصد ندارم

6. Most of them would never set eyes on the place and few felt any loyalty towards it.
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن ها هرگز به جایی نگاه نمی کردند و کمی احساس وفاداری نسبت به آن داشتند
[ترجمه گوگل]اکثر آنها هیچ وقت روی صحنه قرار نگرفتند و تعداد کمی از آنها وفاداری به آن داشتند

7. No sea that Marion had ever set eyes on was that particular shade of transparent, light-filled turquoise.
[ترجمه ترگمان]هیچ دریایی که ماریون چشمانش را به آن دوخته بود این بود که فیروزه ای، فیروزه ای، فیروزه ای روشنی بود
[ترجمه گوگل]هیچ دریایی که ماریون تا به حال روی آن قرار نگرفته بود این بود که سایه خاصی از فیروزه ای پر از شفاف و روشن است

8. From that day to this Adam had never set eyes on Mary Gage and had hardly ever thought of her.
[ترجمه ترگمان]از آن روز به بعد، آدم هرگز به مری گیج خیره نشده بود و به ندرت به او فکر می کرد
[ترجمه گوگل]از آن روز به این آدم هرگز بر مری گج چشم نزده بود و تقریبا هرگز به او فکر نکرد

9. Bedford disliked Halsey the minute he set eyes on him.
[ترجمه ترگمان]بدفورد به محض اینکه چشمش به او افتاد از Halsey بدش نمی آمد
[ترجمه گوگل]بدفورد دقیقه ای را که او بر روی او گذاشت دست نیافت

10. Just hours earlier she had set eyes on the pretty two-year-old and sister Anna-Camilla, seven, for the first time.
[ترجمه ترگمان]درست چند ساعت پیش چشمش به خواهر دو ساله و خواهر آنا - کامی - کامی افتاد، برای اولین بار
[ترجمه گوگل]فقط چند ساعت پیش، او برای اولین بار دو تا ساله و خواهر آنا کمیلا هفت را دید

11. Sybil had never even set eyes on Rodney so they couldn't possibly suspect him of her murder, now could they?
[ترجمه ترگمان]Sybil هرگز چشم به رادنی دوخته بود تا به او مظنون نشوند، حالا می توانستند؟
[ترجمه گوگل]سیبیل هرگز روی رادنی نگاه نکرد تا آنها نمیتوانستند او را از قتل او متهم کنند، حالا میتوانستند؟

12. No sooner did she set eyes on the gentleman than she recognised his pecuniary position to be merely temporary.
[ترجمه ترگمان]همین که چشمش به این مرد افتاد که وضع مالی او را صرفا موقتی تشخیص داد
[ترجمه گوگل]او زودتر چشم هایش را بر روی نجیب زاده گذاشت تا اینکه موقعیت مالی خود را به طور موقت شناخت

13. But as soon as he set eyes on the girl he fell in love with her.
[ترجمه ترگمان]اما به محض اینکه چشمش به دختری افتاد که عاشقش شده بود
[ترجمه گوگل]اما به زودی او را به چشم دختر، او را در عشق با او افتاد

14. Never anywhere have I set eyes on such a one.
[ترجمه ترگمان]هرگز هیچ جا چشمم به چنین کسی نیفتاده است
[ترجمه گوگل]هرگز در هر کجایی چشمم را روی این چنین قرار دهم

15. Most of them had never set eyes on white people before.
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن ها هرگز چشم به مردم سفید دوخته بودند
[ترجمه گوگل]اکثر آنها قبل از آن هرگز به مردم سفید پوست توجه نکردند

پیشنهاد کاربران

تا چشم کسی به چیزی بیفتد

to see sb or sth for the first time

منتظر موندم. . . به اصطلاح فارسی چشم به در دوختن

چشم بهش افتادن

دیدن ( مثلا ریخت کسی )


کلمات دیگر: