کلمه جو
صفحه اصلی

adversely


بطورمخالف

انگلیسی به فارسی

ناخوشایند، نامطلوب


انگلیسی به انگلیسی

• unfavorably, antagonistically, for the worse; in a manner that works against

مترادف و متضاد

unfavorably


Synonyms: negatively, with prejudice, skeptically, resentfully, without sympathy, unsympathetically


جملات نمونه

1. Nicotine adversely affects the functioning of the heart and arteries.
[ترجمه A.z] نیکوتین به طرز نامطلوبی برعملکرد قلب وعروق تاثیر میگذارد
[ترجمه محمد امین] نیکوتین تاثیر نامطلوبی بر روی عملکرد قلب و عروق دارد
[ترجمه ***] نیکوتین بر عملکرد قلب و عروق تأثیر منفی می گذارد.
[ترجمه ایمان] نیکوتین به طور نامطلوبی بر قلب و عروق ( شریان ها ) اثر میکند
[ترجمه ترگمان]نیکوتین به طور معکوس بر عملکرد قلب و شریان ها تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]نیکوتین تأثیری بر عملکرد قلب و عروق دارد

2. Trading has been adversely affected by the downturn in consumer spending.
[ترجمه saeed] معامله تاثیر عکس بر هزینه مصرف کنندگان داشته است
[ترجمه سپیده] به علت کاهش ( رکود ) قدرت خرید مشتری تجارت ( بازرگانی ) بطور ناخوشایندی تحت تاثیر قرار گرفته است. - کاهش قدرت خرید باعث کم رونقی بازار شده است ( معنای مفهومی )
[ترجمه ترگمان]تجارت به طور معکوس تحت تاثیر رکود هزینه های مصرف کنندگان قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]معامله تحت تاثیر رکود در هزینه مصرف کنندگان قرار دارد

3. His health was adversely affected by the climate.
[ترجمه Atena] سلامتی او به طور ناخوشایندی تحت تاثیر شرایط اب و هوایی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]آب و هوای او به شدت تحت تاثیر آب و هوا قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]سلامت او به شدت تحت تاثیر شرایط آب و هوایی قرار گرفت

4. Price changes must not adversely affect the living standards of the people.
[ترجمه ترگمان]تغییرات قیمت نباید تاثیری منفی بر استانداردهای زندگی مردم داشته باشد
[ترجمه گوگل]تغییرات قیمت نباید بر سطح زندگی افراد تاثیر بگذارد

5. Her health was adversely affected by the climate.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای او به شدت تحت تاثیر آب و هوا قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]سلامت او تحت تاثیر شرایط آب و هوایی قرار گرفت

6. The gradual decline of the latter adversely affected the congregation.
[ترجمه ترگمان]کاهش تدریجی اخیر به طور معکوس بر جمعیت تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]فروپاشی تدریجی دومی بر جمعیت تاثیر گذاشت

7. There is no evidence that they will be adversely affected by its completion.
[ترجمه ترگمان]هیچ مدرکی وجود ندارد که آن ها به طور زیان آور از تکمیل آن تحت تاثیر قرار بگیرند
[ترجمه گوگل]هیچ مدرکی وجود ندارد که از اتمام آن به طور ناخودآگاه تحت تاثیر قرار گیرد

8. The failure of a motor had adversely affected ore treatment in the previous quarter, the company said.
[ترجمه ترگمان]این شرکت گفت که شکست یک موتور تاثیر منفی بر درمان سنگ معدن در سه ماهه قبل داشته است
[ترجمه گوگل]این شرکت گفت که شکست یک موتور در سه ماهه گذشته، تحت تاثیر سنگ معدن قرار گرفته است

9. A company will be adversely affected if it suffers from low employee morale, for example.
[ترجمه ترگمان]اگر از روحیه کارمندان پایین رنج ببرد، یک شرکت به طور معکوس تحت تاثیر قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، یک شرکت در صورتی که از روحیه کارکنان پایین رنج می برد، آسیب پذیر خواهد بود

10. The Homeowners' account was adversely affected by weather claims, including the East Coast snow storms.
[ترجمه ترگمان]اهالی این خانه به طور منفی تحت تاثیر ادعاهای آب و هوایی، از جمله طوفان های برفی ساحلی، قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]حساب های خانه داران به شدت تحت تاثیر ادعاهای آب و هوایی، از جمله طوفان های ساحلی شرق ساحل قرار داشتند

11. Did that difficult beginning adversely affect the subsequent shooting?
[ترجمه ترگمان]آیا این شروع مشکل به طور معکوس بر تیراندازی های پس از آن تاثیر می گذارد؟
[ترجمه گوگل]آیا دشواری شروع آن به تیرگی بعدی منجر شد؟

12. In San Marcos, river conditions can be adversely affected when spring flow drops below 100 cubic feet per second.
[ترجمه ترگمان]در سن مارکوس، شرایط رودخانه می تواند در زمانی که جریان فنر زیر ۱۰۰ فوت مربع در ثانیه افت داشته باشد، تاثیر منفی داشته باشد
[ترجمه گوگل]در San Marcos، شرایط آب و هوایی رودخانه می تواند به طور ناگهانی تحت تاثیر قرار گیرد زمانی که جریان بهار کمتر از 100 فوت مکعب در ثانیه است

13. Did that difficult beginning adversely affect the subsequent shooting? On the contrary, it liberated us.
[ترجمه ترگمان]آیا این شروع مشکل به طور معکوس بر تیراندازی های پس از آن تاثیر می گذارد؟ برعکس، ما را آزاد کرد
[ترجمه گوگل]آیا دشواری شروع آن به تیرگی بعدی منجر شد؟ برعکس، ما را آزاد کرد

14. Substantially the reverse occurs in the adversely affected cigarette industry.
[ترجمه ترگمان]تغییر معکوس روی معکوس در صنعت سیگار تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]به طور عمده معکوس در صنعت سیگار ناسازگار دیده می شود

پیشنهاد کاربران

به طور نامطلوب
in harmful way

negatively

ناخوشایند

مخرب، مضر و ناخوشایند ( در جهت موفقیت، پیشرفت یا کیفیت )


به طور ناخوشایندی
in an adverse manner


راه مخالف

in a harmful way

SYN
Significantly, drastically
به طرز آشکاری


به طور نامطلوب، به طرز مخالف

طرز اشکاری

به طور نامطلوب

شیوه غلط یا مضر، مجازا برای لایف استایل.
به عبارتی :in harmful way.
مثال: The patient has been adversely affected by the drug.

از طرفی دیگر

متضاداً

in harmful way
negatively

به طور منفی

به طرز نامطلوب - به نحو نامطلوب - به شکل نامطلوب

inversely به طور برعکس
adversely به طور نامطلوب، به طور ناخوشایند

Affecting in a harmful, negative, way


کلمات دیگر: