1. diving board
سکوب یا تخته ی شیرجه
2. as he was diving into the water, he flexed his muscles
وقتی می خواست در آب شیرجه برود عضلاتش را منقبض کرد.
3. Scuba diving? Oh no, count me out - I hate water!
[ترجمه سپهر زندوکیلی] غواصی ( با کپسول اکسیژن ) !؟ اوه نه، روی من حساب نکن، از آب ( اقیانوس ) متنفرم
[ترجمه یاسمین] غواصی؟اوه نه، من رو حساب نکن_من از آب متنفرم.
[ترجمه زینب] غواصی؟ اه نه، من را بیرون بکشم - از اب متنفرم!
[ترجمه ترگمان]غواصی زیر آب؟ ! اوه، نه، من رو حساب کن! من از آب متنفرم
[ترجمه گوگل]غواصی؟ آه نه، من را بیرون بکشم - از آب متنفرم!
4. Air can be pumped into the diving suit to increase buoyancy.
[ترجمه ترگمان]هوا را می توان به لباس غواصی پمپ کرد تا شناوری را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]هوا را می توان به وسیله کت و شلوار غواصی پمپاژ کرد تا موجب افزایش شناوری شود
5. He hesitated before diving into the icy water.
[ترجمه ترگمان]او قبل از شیرجه زدن در آب یخ درنگ کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از غواصی در آب یخ زده تردید کرد
6. Diving into the swimming pool, he splattered water on me all over.
[ترجمه ترگمان]به داخل استخر شیرجه رفت و روی من آب ریخت
[ترجمه گوگل]غواصی به استخر شنا، او آب را به من فرو برد
7. The crowd enjoyed a diving display before the swimming races.
[ترجمه ترگمان]مردم از نمایش غواصی در مقابل مسابقات شنا لذت بردند
[ترجمه گوگل]جمعیت قبل از مسابقات شنا به یک نمایشگاه غواصی لذت می برد
8. Sky - diving takes both audacity and skill.
[ترجمه ترگمان]غواصی در آسمان هم تهور و هم مهارت را به همراه دارد
[ترجمه گوگل]آسمان - غواصی هر دو غرور و مهارت را می گیرد
9. Look at those children diving for oysters over there!
[ترجمه ترگمان]به اون بچه ها نگاه کن که برای صدف شیرجه میره اونجا
[ترجمه گوگل]به آن بچه ها نگاه کنید تا برای صدف در آنجا غواصی کنید!
10. She has been diving into the Chinese literature.
[ترجمه ترگمان]او در حال شیرجه زدن به ادبیات چین است
[ترجمه گوگل]او به ادبیات چینی غرق شده است
11. Bezanik is diving to collect marine organisms.
[ترجمه ترگمان]Bezanik به دنبال جمع کردن ارگانیسم های دریایی است
[ترجمه گوگل]Bezanik غواصی برای جمع آوری ارگانیسم های دریایی است
12. Diving into her bag, she found a handkerchief just in time.
[ترجمه ترگمان]به داخل کیفش شیرجه رفت، درست به موقع یک دستمال پیدا کرد
[ترجمه گوگل]غواصی به کیسه ی او، در حقیقت یک دستمال را پیدا کرد
13. He tried to escape by diving into a river.
[ترجمه بهار ( بهور) ] او سعی کرد ( زمان گذشته است چون tried اومده ) با شیرجه زدن ( شنا کردن هم میشه ) به سمت رودخانه ، فرار کند.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با شیرجه زدن به رودخانه، فرار کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد از غواصی به رودخانه فرار کند
14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
15. It's thrilling to see people diving into the sea from a cliff.
[ترجمه ترگمان]خیلی هیجان انگیزه که می بینم مردم از یک صخره به دریا شیرجه می روند
[ترجمه گوگل]هیجان انگیز است که مردم را از قله غرق شوید