کلمه جو
صفحه اصلی

extravagate


معنی : منحرف شدن، سرگردان شدن، از حداعتدال بیرون رفتن، کار نامعقول کردن
معانی دیگر : (نادر)، ول گشتن، گم گشتن، تجاوز کردن، مرزشکنی کردن

انگلیسی به فارسی

از حد اعتدال بیرون رفتن، منحرف شدن، کار نامعقول کردن، سرگردان شدن


عجیب و غریب، از حداعتدال بیرون رفتن، منحرف شدن، کار نامعقول کردن، سرگردان شدن


مترادف و متضاد

منحرف شدن (فعل)
stray, turn, swerve, digress, deviate, wander, extravagate

سرگردان شدن (فعل)
stray, extravagate, divagate, rove

از حد اعتدال بیرون رفتن (فعل)
extravagate

کار نامعقول کردن (فعل)
extravagate

پیشنهاد کاربران

افراط کردن
زیاده روی کردن


کلمات دیگر: