کلمه جو
صفحه اصلی

gutless


کم جرات، بزدل، بزدل he was too gutless to protest او دل و جرات اعتراض را نداشت

انگلیسی به فارسی

کم جرات، بزدل


بی نظیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: gutlessness (n.)
• : تعریف: (informal) lacking courage or determination.
متضاد: gutsy

- His sudden turnabout was a gutless surrender to public opinion.
[ترجمه ترگمان] تصمیم ناگهانی او تا این حد به نظر عموم تسلیم gutless بود
[ترجمه گوگل] تغییر ناگهانی او یک تسلیم بی نظیر به افکار عمومی بود

• cowardly; lacking courage
someone who is gutless has a weak character and lacks courage or determination.

مترادف و متضاد

timid


Synonyms: abject, chicken, chicken-hearted, coward, cowardly, craven, faint-hearted, feeble, irresolute, lily-livered, pusillanimous, spineless, submissive, weak, wimpy, yellow, yellow-bellied


Antonyms: bold, brave, courageous, gutsy, resolute


جملات نمونه

1. he was too gutless to protest
او دل و جرات اعتراض را نداشت.

2. He was a yellow gutless worm.
[ترجمه ترگمان]اون یک کرم زرد ترسو بود
[ترجمه گوگل]او یک کرم زرد زرد بود

3. This government is too gutless to take on the big long-term problems such as pollution.
[ترجمه ترگمان]این دولت برای مقابله با مشکلات بزرگ بلندمدت مانند آلودگی بسیار ترسو است
[ترجمه گوگل]این دولت برای رفع مشکلات بزرگ بلند مدت مانند آلودگی بسیار بی رحم است

4. That is why the gutless time-servers at the Polytechnic asked me to leave.
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین بود که از servers gutless، از من خواست که برم
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که سرورهای زمان خاموش در Polytechnic از من خواسته اند که ترک کنند

5. You were gutless, but that's par for the course.
[ترجمه ترگمان]تو ترسو بودی، اما این برای مسیر درست بود
[ترجمه گوگل]شما بی فایده بودید، اما این برای دوره مناسب است

6. You're gutless. You're a wimp. You're a chicken.
[ترجمه ترگمان]تو ترسو نیستی تو ترسویی تو یک مرغ هستی
[ترجمه گوگل]شما بی رحم هستید شما یک جادوگر هستید تو مرغ هستی

7. Still, this glorious theory sounds a bit gutless .
[ترجمه ترگمان]با این وجود، این نظریه باشکوه یه کم ترسو به نظر میاد
[ترجمه گوگل]با این حال، این تئوری باشکوه به نظر می رسد کمی بی دست و پا

8. [ Evelyn's Voice ] The whole industry's gotten gutless.
[ترجمه ترگمان][ صدای اولین ] همه این صنعت gutless شده است
[ترجمه گوگل][صدای Evelyn's] کل صنعت به دست آورد بدون زحمت

9. A good number of people in corporations are gutless.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از مردم در شرکت ها ترسو هستند
[ترجمه گوگل]تعداد قابل توجهی از افراد در شرکت ها بی نظیر هستند

10. Little girl: hah! you're just a gutless fatso!
[ترجمه ترگمان]هاه! تو فقط یک متجاوز gutless
[ترجمه گوگل]دختر کوچولو: خب! شما فقط یک فتوشاپ بی نظیر هستید!

11. Gutless years? How come I have never seen you?
[ترجمه ترگمان]چند سال؟ چرا من تا حالا تو رو ندیده بودم؟
[ترجمه گوگل]سال نابالغ؟ چگونه من هرگز شما را دیده ام؟

12. Are You Too Busy? Or Just Gutless?
[ترجمه Kasra] خیلی سرت شلوغه؟یا فقط میترسی؟
[ترجمه ترگمان]سرت شلوغه؟ یا فقط \"gutless\"؟
[ترجمه گوگل]آیا شما بیش از حد مشغول هستید؟ یا فقط Gutless؟

13. Twenty-seven gutless years, your highness.
[ترجمه ترگمان]بیست و هفت سال، سرورم
[ترجمه گوگل]بیست و هفت سال نابینا، بالا بودن شما

14. I should have had the support of my team, but they were really gutless.
[ترجمه ترگمان]من باید از تیم خودم حمایت می کردم، اما اونا واقعا ترسو بودند
[ترجمه گوگل]من باید حمایت تیمم را داشته باشم، اما آنها واقعا بی رحم بودند

He was too gutless to protest.

او دل و جرئت اعتراض را نداشت.


پیشنهاد کاربران

ترسو
بی جربزه
بی دل و جرات
بی خ. ا. ی. ه


کلمات دیگر: