کلمه جو
صفحه اصلی

merciless


معنی : بی رحم
معانی دیگر : سنگدل، ظالم، بی مروت

انگلیسی به فارسی

بیرحم


انگلیسی به انگلیسی

• pitiless, cruel, uncompassionate, having no mercy
a merciless person is very strict or cruel and does not show any forgiveness towards people.

مترادف و متضاد

بی رحم (صفت)
brute, brutal, atrocious, cruel, merciless, relentless, bloodthirsty, pitiless, butcherly, dispiteous, uncharitable, unrelenting, unmerciful, stony-hearted, truculent

mean, heartless


Synonyms: barbarous, callous, compassionless, cruel, cutthroat, dog-eat-dog, fierce, gratuitous, grim, hard, hardhearted, harsh, hatchet job, having a killer instinct, implacable, inexorable, inhumane, iron-fisted, mean machine, mortal, pitiless, relentless, ruthless, severe, unappeasable, uncalled-for, unfeeling, unflinching, unforgiving, unmerciful, unpitying, unrelenting, unsparing, unsympathetic, unyielding, wanton


Antonyms: giving, kind, merciful, nice, sparing, sympathetic


جملات نمونه

1. agha mohammad khan was merciless
آقامحمدخان بی رحم بود.

2. It brings some relief from the merciless summer heat.
[ترجمه ترگمان]این باعث آسودگی خاطر از گرمای سوزان تابستان می شود
[ترجمه گوگل]این حرارت را از حرارت تابستان بی رحم به ارمغان می آورد

3. In court, he was accused of being a merciless predator who had tricked his grandmother out of her savings.
[ترجمه ترگمان]در دادگاه، او متهم شد که یک شکارچی بی رحم است که مادربزرگش را از پس her فریب داده بود
[ترجمه گوگل]در دادگاه او متهم به داشتن یک شکارچی بی رحم بود که مادربزرگش را از پس اندازش فریب داده بود

4. There are reports of merciless attacks on innocent civilians.
[ترجمه ترگمان]گزارش هایی مبنی بر حملات بی رحمانه به شهروندان بیگناه وجود دارد
[ترجمه گوگل]گزارش هایی از حملات بی رحمانه به غیرنظامیان بی گناه وجود دارد

5. This judge is merciless towards anyone found guilty of murder.
[ترجمه ترگمان]این قاضی برای کسی که گناهکار شناخته بشه بی رحمه
[ترجمه گوگل]این قاضی بیرحمانه نسبت به هر کسی که مرتکب قتل شده است، بی رحم است

6. The magazine is famed for its merciless political lampoons.
[ترجمه ترگمان]این مجله به خاطر lampoons های سیاسی بی رحمانه معروف است
[ترجمه گوگل]این مجله به خاطر لامپوهای سیاسی بی رحمش مشهور است

7. I resigned myself to merciless stick over the coming week.
[ترجمه ترگمان]من خودم رو مجبور کردم تا هفته آینده ایستادگی کنم
[ترجمه گوگل]در هفته آینده من خودم را به بی رحمی سپردم

8. To make matters worse, the economy is a merciless juggernaut.
[ترجمه ترگمان]برای بدتر شدن اوضاع، اقتصاد یک نیروی بی رحم است
[ترجمه گوگل]بدتر از همه، اقتصاد یک جلیقه بی رحم است

9. The furies had claws and merciless teeth.
[ترجمه ترگمان]خشم بر وی مستولی شده بود و دندان های merciless داشت
[ترجمه گوگل]فریحا چاقو و دندان بی رحم داشتند

10. He had a cruel, clever, merciless face, with a big curved nose and very bright, hard eyes.
[ترجمه ترگمان]چهره ای بی رحم، زیرک و بی رحم داشت، با بینی خمیده و چشمان بسیار روشن
[ترجمه گوگل]او یک چهره بی رحمانه، هوشمندانه و بی رحم، با یک بینی منحنی بزرگ و بسیار روشن، چشم های سخت داشت

11. To others it brings relief from the merciless summer heat.
[ترجمه ترگمان]برای دیگران از گرمای تابستان بی رحمانه رهایی می بخشد
[ترجمه گوگل]برای دیگران از گرمای تابستان بی رحم تسکین می دهد

12. I have suffered as a result of this merciless hard line plenty of times myself.
[ترجمه ترگمان]من در نتیجه این کار سخت و بی رحمانه را بارها و بارها تحمل کرده ام
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک نتیجه از این خط سخت بی رحم رنج بسیاری از زمان خودم

13. They gave Donlan the same merciless beating Clark received in Chicago.
[ترجمه ترگمان]آن ها همان کتکی بی رحمانه را که کلارک در شیکاگو دریافت کرده بود را به من دادند
[ترجمه گوگل]آنها به دونان دادند همان کلاهبردار بی رحم که در شیکاگو دریافت کرد

14. He was very sweet; sweet and merciless.
[ترجمه ترگمان]او بسیار شیرین و شیرین و بی رحم بود
[ترجمه گوگل]او بسیار شیرین بود شیرین و بی رحم

Agha Mohammad Khan was merciless.

آقامحمدخان بی‌رحم بود.


پیشنهاد کاربران

Tyran

بی رحمانه


کلمات دیگر: