کلمه جو
صفحه اصلی

locksmith


معنی : قفل ساز
معانی دیگر : چلنگر

انگلیسی به فارسی

قفل ساز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: locksmithery (n.), locksmithing (n.)
• : تعریف: one who makes or fixes locks.

• person who makes and fixes locks and keys
a locksmith is someone whose job is to make and mend locks.

مترادف و متضاد

قفل ساز (اسم)
locksmith

جملات نمونه

1.
چلنگر،قفل ساز

2. Love laughs at locksmith.
[ترجمه ترگمان]عشق به قفل ساز می خندد
[ترجمه گوگل]عشق در قفل ساز می خندد

3. He will be here with a locksmith.
[ترجمه ترگمان]اون با یه کلید ساز اینجا می مونه
[ترجمه گوگل]او در اینجا با یک قفل ساز خواهد بود

4. I made a business card today for a locksmith.
[ترجمه ترگمان]من امروز یه کارت کاری برای یه کلید ساز درست کردم
[ترجمه گوگل]امروز یک کارت بازرگانی برای قفل ساز ساخته ام

5. Any locksmith can do it for you.
[ترجمه ترگمان]هر کلیدی میتونه برای تو انجام بده
[ترجمه گوگل]هر قفل ساز می تواند این کار را برای شما انجام دهد

6. May I borrow your phone to call a locksmith?
[ترجمه ترگمان]میشه موبایلت رو قرض بگیرم تا به یه کلید ساز زنگ بزنه؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم گوشی خود را قرض بگیرم تا یک قفل ساز تماس بگیرم؟

7. Major in mechanical or electric specialty, qualified for locksmith or electric welding maintenance.
[ترجمه ترگمان]سرگرد در تخصص مکانیکی یا الکتریکی، واجد شرایط تعمیر قفل ساز یا تعمیر و نگهداری جوش الکتریکی است
[ترجمه گوگل]عمده عمده ای از تخصص مکانیکی یا الکتریکی، برای تعمیر و نگهداری جوش برقی و یا الکتریکی واجد شرایط می باشد

8. The locksmith was a handy fellow, and after two hours'work, the door stood open.
[ترجمه ترگمان]قفل ساز مرد ماهری بود و پس از دو ساعت کار در باز بود
[ترجمه گوگل]قفل ساز یک فرد دستی بود و بعد از دو ساعت کار، درب باز شد

9. Knowledge and experience in die locksmith and operations support.
[ترجمه ترگمان]دانش و تجربه در قفل ساز و پشتیبانی عملیات
[ترجمه گوگل]دانش و تجربه در قفل ساز و پشتیبانی از عملیات

10. Practice of Intermediate Molding and Locksmith.
[ترجمه ترگمان]تمرین of میانی و کلیدساز
[ترجمه گوگل]تمرین قالب سازی متوسط ​​و قفل ساز

11. I think we'll probably have to call a locksmith.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم باید به یه کلید ساز زنگ بزنیم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم احتمالا باید یک قفل ساز تماس بگیریم

12. Work as die locksmith at least five years.
[ترجمه ترگمان]حداقل پنج سال به عنوان قفل ساز مرد کار کنید
[ترجمه گوگل]به عنوان قفل ساز حداقل 5 سال کار کنید

13. Locksmith - The key of the source data changes.
[ترجمه ترگمان]کلیدساز - کلید اصلی تغییرات داده های منبع
[ترجمه گوگل]قفل ساز - کلید تغییرات داده منبع

14. While waiting for the locksmith, I informed the bank I would be coming bit late.
[ترجمه ترگمان]در حالی که منتظر قفل ساز بودم، به بانک اطلاع دادم که دیر می رسم
[ترجمه گوگل]در حالی که منتظر قفل ساز بودم، به بانک اطلاع میدادم که کمی دیر شده بود

پیشنهاد کاربران

قفل ساز
کلید ساز

The locksmith is out on a call right now
قفل ساز ( کلیدساز ) رفته دنبال کاری ( واسه دیدن کار/قفل کسی/جایی )


کلمات دیگر: