بااظهارسپاس گزاری، با داشتن تشکر، متشکرانه، شاکرانه
thankfully
بااظهارسپاس گزاری، با داشتن تشکر، متشکرانه، شاکرانه
انگلیسی به فارسی
با اظهار سپاسگزاری، با تشکر، متشکرانه، شاکرانه
انگلیسی به انگلیسی
• gratefully, appreciatively
if you do something thankfully, you do it feeling happy and relieved that something is the case or that something has happened.
you also use thankfully to express approval and relief about a statement that you are making.
if you do something thankfully, you do it feeling happy and relieved that something is the case or that something has happened.
you also use thankfully to express approval and relief about a statement that you are making.
جملات نمونه
1. Thankfully, I managed to pay off all my debts before we got married.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، من توانستم قبل از ازدواج همه قرض های خود را پرداخت کنم
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، من موفق به پرداخت تمام بدهی های من قبل از اینکه ازدواج کردیم
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، من موفق به پرداخت تمام بدهی های من قبل از اینکه ازدواج کردیم
2. There was a fire in the building, but thankfully no one was hurt.
[ترجمه ترگمان]در ساختمان آتش سوزی شده بود، اما خدا را شکر که کسی صدمه ندیده بود
[ترجمه گوگل]در ساختمان آتش گرفت، اما خوشبختانه هیچ کس صدمه ندیده بود
[ترجمه گوگل]در ساختمان آتش گرفت، اما خوشبختانه هیچ کس صدمه ندیده بود
3. Thankfully, the house was empty when I got home.
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر، وقتی به خانه رسیدم، خانه خالی بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، وقتی خانه را ترک کردم، خانه خالی بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، وقتی خانه را ترک کردم، خانه خالی بود
4. Today, thankfully, women tennis players are not encumbered with/by long, heavy skirts and high-necked blouses.
[ترجمه ترگمان]امروز، خوشبختانه، زنان تنیس زنان با دامن های بلند، دامن های بلند و پیراهن های یقه بلند، پر نشده اند
[ترجمه گوگل]امروز، خوشبختانه، بازیکنان تنیس زنان با / با دامن های بلند، دامن های سنگین و پیراهن های گردن بالا پوشانده نمی شوند
[ترجمه گوگل]امروز، خوشبختانه، بازیکنان تنیس زنان با / با دامن های بلند، دامن های سنگین و پیراهن های گردن بالا پوشانده نمی شوند
5. Thankfully, he sank back into his comfortable chair; someone else would do the job.
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر، او دوباره روی صندلی راحتی خود نشست؛ یک نفر دیگر کارش را انجام می داد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، او به صندلی راحت فرو رفت شخص دیگری کار را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، او به صندلی راحت فرو رفت شخص دیگری کار را انجام می دهد
6. He's been extremely sick, but thankfully he's off the danger list now.
[ترجمه ترگمان]او شدیدا مریض بوده، اما خوشبختانه حالا دیگر لیست خطر را از دست داده است
[ترجمه گوگل]او بسیار مریض است، اما خوشبختانه او اکنون از لیست خطر استفاده می کند
[ترجمه گوگل]او بسیار مریض است، اما خوشبختانه او اکنون از لیست خطر استفاده می کند
7. I felt awful yesterday. But, thankfully, I've found my sea legs now.
[ترجمه ترگمان]دیروز احساس بدی داشتم اما خوشبختانه پاهایم را پیدا کردم
[ترجمه گوگل]دیروز احساس بدی کردم اما، خوشبختانه، اکنون پاهای دریا را پیدا کردم
[ترجمه گوگل]دیروز احساس بدی کردم اما، خوشبختانه، اکنون پاهای دریا را پیدا کردم
8. Thankfully, he wasn't hurt, but he never should have been there in the first place.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، او صدمه ندیده بود، اما هرگز نباید در جای اول حضور داشته باشد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، او آسیب ندیده بود، اما او هرگز نباید آنجا بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، او آسیب ندیده بود، اما او هرگز نباید آنجا بود
9. They came out of the tunnel and thankfully breathed the fresh air.
[ترجمه ترگمان]از تونل بیرون امدند و خوشبختانه هوایی تازه تنفس کردند
[ترجمه گوگل]آنها از تونل خارج شدند و خوشبختانه هوای تازه نفس می کشیدند
[ترجمه گوگل]آنها از تونل خارج شدند و خوشبختانه هوای تازه نفس می کشیدند
10. Thankfully, someone had handed my bag into Lost Property.
[ترجمه ترگمان]خدا رو شکر، یک نفر کیفم را به اموال از دست رفته تحویل داده بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، کسی کیسه من را به املاک از دست داده بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، کسی کیسه من را به املاک از دست داده بود
11. Thankfully she had been spared the ordeal of surgery.
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر که او از این آزمایش سخت عمل معاف بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه او از تلاش جراحی سر در آورده بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه او از تلاش جراحی سر در آورده بود
12. Thankfully, a solution presented itself to him surprisingly soon.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، یک راه حل به زودی به طور عجیبی به او ارائه شد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، یک راه حل به زودی شگفتآور به نظر میرسید
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، یک راه حل به زودی شگفتآور به نظر میرسید
13. Things have thankfully worked out all right.
[ترجمه ترگمان] همه چیز خدارو شکر کرد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه همه چیز درست شده است
[ترجمه گوگل]خوشبختانه همه چیز درست شده است
14. Thankfully, train services are now back to normal .
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه، خدمات آموزش و پرورش اکنون به حالت عادی بازگشته است
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، خدمات قطار اکنون به حالت عادی بازگشته است
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، خدمات قطار اکنون به حالت عادی بازگشته است
15. Thankfully no one was harmed in the accident.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه هیچ کس در این حادثه آسیب ندیده است
[ترجمه گوگل]خوشبختانه هیچ کس در حادثه آسیب ندیده بود
[ترجمه گوگل]خوشبختانه هیچ کس در حادثه آسیب ندیده بود
پیشنهاد کاربران
خوشبختانه
شکرخدا
خوشبختانه ، شکر خدا ، لطف خدا
Like two birds of love we will always be together
مثل دو پرنده عشق همیشه باهم خواهیم بود 💋❤️♾🧿👩💼👨🏻🏫
🎼🕊پرنده سینا درخشنده
Like two birds of love we will always be together
مثل دو پرنده عشق همیشه باهم خواهیم بود 💋❤️♾🧿👩💼👨🏻🏫
🎼🕊پرنده سینا درخشنده
با حس شکرگزاری ،
شاکرانه
شاکرانه
E. g. Thankfully, this is no longer the case
Mills recommends that you start by growing the top at first, keeping the back and sides at “an inch to two - and - a - half inches and blended in as much as possible in a classic layer cut
Mills recommends that you start by growing the top at first, keeping the back and sides at “an inch to two - and - a - half inches and blended in as much as possible in a classic layer cut
قدرشناسانه
کلمات دیگر: