کلمه جو
صفحه اصلی

aspire


معنی : ارزو داشتن، ارزو کردن، اشتیاق داشتن، هوش داشتن، بلند پروازی کردن، استنشاق کردن
معانی دیگر : (از ته دل) خواستن، (سخت) آرزو کردن، رویا داشتن، هوش داشتن با after یا for یا at، بالارفتن، فرو بردن

انگلیسی به فارسی

ارزو داشتن، ارزو کردن، اشتیاق داشتن، هوش داشتن(با after یا for یا at )، بلند پروازی کردن، بالارفتن، فرو بردن، استنشاق کردن


آرزو می کنم، ارزو داشتن، ارزو کردن، اشتیاق داشتن، هوش داشتن، بلند پروازی کردن، استنشاق کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: aspires, aspiring, aspired
• : تعریف: to want strongly; have as an aim (usu. fol. by "to" "after," or an infinitive).
مترادف: aim, long, yearn
مشابه: desire, dream, hanker, hope, intend, quest, want, wish

- He aspires to both wealth and power.
[ترجمه چکامه] او برای ثروت و قدرت اشتیاق داشت
[ترجمه ترگمان] او مشتاق هر دو ثروت و قدرت است
[ترجمه گوگل] او به دنبال ثروت و قدرت است
- Both brothers had aspired to becoming doctors.
[ترجمه ترگمان] هر دو برادر مشتاق تبدیل شدن به پزشک بودند
[ترجمه گوگل] هر دو برادر آرزو داشتند که پزشک شوند
- Although I wanted to be a success as an actress, I never aspired after fame.
[ترجمه ترگمان] اگرچه می خواستم به عنوان یک بازیگر به موفقیت برسم، اما من هیچ وقت به دنبال شهرت نبودم
[ترجمه گوگل] اگرچه می خواستم به عنوان یک بازیگر موفق شوم، من بعد از شهرت هرگز تمایل نداشتم
- She aspired to become a great singer and to sing at the Metropolitan Opera.
[ترجمه ترگمان] او آرزو داشت که به یک خواننده عالی تبدیل شود و در اپرای متروپولیتن آواز بخواند
[ترجمه گوگل] او آرزوی تبدیل شدن به یک خواننده بزرگ و آواز خواندن در اپرا متروپولیتن بود

• seek to attain a goal, yearn, aim, dream
if you aspire to something such as an important job, you have a strong desire to have it.

مترادف و متضاد

ارزو داشتن (فعل)
wish, aspire, hope

ارزو کردن (فعل)
wish, desire, aspire, yearn, crave, desiderate

اشتیاق داشتن (فعل)
thirst, long, hunger, aspire, yearn, crave, hanker

هوش داشتن (فعل)
aspire

بلند پروازی کردن (فعل)
aspire, soar

استنشاق کردن (فعل)
inbreathe, aspire, breathe, inhale, inspire

aim, hope


Synonyms: be ambitious, be eager, crave, desire, dream, hanker, long, pursue, seek, strive, struggle, try, want, wish, yearn


جملات نمونه

1. You aspire to do great things? Begin with little ones.
[ترجمه Tae_swr] رویای انجام کارای فوق العاده رو داری؟ با کارای کوچیک شروع کن.
[ترجمه ترگمان]میخوای کارای بزرگی انجام بدی؟ با کوچولوها شروع کنید
[ترجمه گوگل]شما به دنبال انجام کارهای بزرگ هستید؟ شروع کردن با اندامهای کوچک

2. I don't aspire to anything very grand - I just want a place I can call my own.
[ترجمه Tae_swr] من رویای جای بزرگی رو ندارم، فقط جایی رو میخوام که بتونم مال خودم بدونمش
[ترجمه ترگمان]من به هیچ چیز خیلی بزرگ علاقه ای ندارم - فقط یک جایی را می خواهم که بتوانم خودم آن را بخوانم
[ترجمه گوگل]من به هیچ چیز خیلی بزرگ نمی خواهم - فقط می خواهم جایی که می توانم خودم باشم

3. We can aspire to excellence in the arts, broadcasting and sport.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم آرزوی برتری در هنر، سخن پراکنی و ورزش را داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم به پیشرفت در هنر، پخش و ورزش دست یابیم

4. To hold such a cure, a man must aspire to the crown of humanity.
[ترجمه ترگمان]برای نگه داشتن چنین درمانی، انسان باید به تاج و تخت انسان باشد
[ترجمه گوگل]برای نگهداری چنین درمان، مرد باید به تاج بشریت احترام بگذارد

5. In life what you aspire will transpire - be it loss or gain, sun or rain, joy or pain. RVM
[ترجمه ترگمان]در زندگی چیزی که آرزو دارید رخ خواهد داد - از دست دادن یا به دست آوردن، آفتاب یا باران، شادی و یا درد خواهد بود rvm
[ترجمه گوگل]در زندگی آنچه که می خواهی تحقق پیدا می کند - از دست دادن یا بدست آوردن، خورشید یا باران، شادی یا درد RVM

6. It's a description to aspire to.
[ترجمه ترگمان]این شرحی است که باید به آن اشاره کرد
[ترجمه گوگل]این توضیح است که به دنبال آن هستید

7. Those who aspire to the education front bench should reach higher levels.
[ترجمه ترگمان]کسانی که مشتاق کرسی آموزش هستند باید به سطوح بالاتر برسند
[ترجمه گوگل]کسانی که به نیمکت نشسته آموزش می دهند باید به سطوح بالاتر برسند

8. It is both the goal to which we aspire and the end result that is capable of leaving us unfulfilled.
[ترجمه ترگمان]این دو هدف است که ما آرزویش را داریم و نتیجه نهایی که قادر به رها کردن ما است تحقق نیافته است
[ترجمه گوگل]این هر دو هدف است که ما از آن می خواهیم و نتیجه نهایی که می تواند ما را ناتوان کند

9. Most of us aspire to be as good in our jobs as Rice is in his.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ما آرزو داریم که در مشاغل خود به اندازه برنج خوب باشیم
[ترجمه گوگل]اکثر ما به دنبال شغل خود هستیم چون ریس در آن است

10. Other institutions which grew in stature might aspire, one day and if they behaved, to become universities themselves.
[ترجمه ترگمان]موسسات دیگری که در مقام و قامت رشد کردند، یک روز و اگر رفتار می کردند، خود به دانشگاه تبدیل می شدند
[ترجمه گوگل]سایر مؤسسات که در قد و قواره رشد می کنند، ممکن است یک روز و اگر آنها رفتار کنند، به خودشان تبدیل شوند

11. As in Darcy's Utopia, in the future we aspire to.
[ترجمه ترگمان]همان گونه که در تصورات آقای دارسی است، در آینده ای که ما آرزویش را داریم
[ترجمه گوگل]همانطور که در Utopia Darcy، در آینده خواهیم خواست

12. Fans may aspire to progress through this hierarchy, and within each group certain role positions are open.
[ترجمه ترگمان]طرفداران ممکن است آرزو داشته باشند که از طریق این سلسله مراتب پیشرفت کنند، و در هر گروه جایگاه ویژه ای باز است
[ترجمه گوگل]طرفداران می توانند از طریق این سلسله مراتب پیشرفت داشته باشند و در هر گروه موقعیت های خاصی باز هستند

13. To interest my heart and soul in my work, and aspire to the highest efficiency in the achievement of results. To be patiently receptive of just criticism and profit from its teaching.
[ترجمه ترگمان]برای توجه به قلبم و روحم در کار، و آرزوی بالاترین بهره وری را در دستیابی به نتایج داریم پذیرا بودن فقط انتقاد و سود از آموزه های آن است
[ترجمه گوگل]برای علاقه به قلب و روح من در کار من و آرزوی بالاترین کارایی در دستیابی به نتایج برای صبر و حوصله فقط انتقاد و سود از تدریس آن

14. The house was altogether superior to the kind of thing most men of Adam's age could aspire to.
[ترجمه ترگمان]خانه روی هم رفته از آن چیزی بود که بیشتر مردان دوران ادام به آن تمایل داشتند
[ترجمه گوگل]خانه به طور کامل برتری از نوعی از چیزهایی بود که اکثر مردان آدم می خواستند

He aspired to become rich and famous.

او از ته دل آرزو می‌کرد که ثروتمند و مشهور شود.


پیشنهاد کاربران

مشتاق از ته دل ، بلند پروازی کردن
thrill in love
عاشق بودنthrill to be in love تپش قلب به هیجان احساسی در عشق

Hope و wish و dream ولی خب خیلی شدیدتر
I aspire to have that much confidence
آرزدی داشتن اینچنین اعتماد بنفسی را در خودم دارم

( از ته دل ) خواستن،
( سخت ) آرزو کردن

I don't aspire to anything very grand - I just want a place I can call my own

آرزو داشتن
رویای چیزی را در سر داشتن
Nursing a desire

هدف والایی را ترغیب کردن:


کلمات دیگر: