1- عبور کردن، رد شدن 2- پیروی کردن از 3- به نام بخصوص شناخته شدن، عبورازپهلوی کسی بدون توجه باو، عدم، برکناری، گریز، طفره، (جانور شناسی) گوبی (ماهی های ریز دریاهای گرمسیر از تیره ی gobiidae که دارای پره های تیغ مانندی می باشد)، عبور از پهلوی کسی بدون توجه به او، رهایی، طفره، پیشگیری
go by
1- عبور کردن، رد شدن 2- پیروی کردن از 3- به نام بخصوص شناخته شدن، عبورازپهلوی کسی بدون توجه باو، عدم، برکناری، گریز، طفره، (جانور شناسی) گوبی (ماهی های ریز دریاهای گرمسیر از تیره ی gobiidae که دارای پره های تیغ مانندی می باشد)، عبور از پهلوی کسی بدون توجه به او، رهایی، طفره، پیشگیری
انگلیسی به فارسی
عبور کردن، رد شدن
صدا زدن
پیروی کردن
برو، رهایی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) an intentional passing by or slight; snub.
- She gives her husband's subordinates the go-by whenever she visits his office.
[ترجمه نسیم] او هر وقت به دفتر کار شوهرش می رود، هر کسی را که می بیندبدون توجه از کنارش رد می شود
[ترجمه فرزان] او هر وقت به دفتر همسرش سر می زند با بی توجه از کنار زیردستان او می گذرد
[ترجمه ترگمان] هر وقت که به دفترش سری می زند، او زیر دست شوهرش را می گیرد - هر وقت که به دفترش می رود[ترجمه گوگل] او هر وقت که از دفتر او می آید، به زیردستان همسرش می دهد
اسم ( noun )
حالات: gobies, goby
مشتقات: gobioid (adj.)
حالات: gobies, goby
مشتقات: gobioid (adj.)
• : تعریف: any of numerous marine and freshwater fishes with united pelvic fins that form a sucking disk.
• pass; act according to, be guided by
tiny thorny fish of freshwater or the sea
tiny thorny fish of freshwater or the sea
مترادف و متضاد
elapse
Synonyms: exceed, flow on, make one’s way, move onward, pass, proceed
Be called (to use as a name)
Follow; to assume as true for the purposes of making a decision
جملات نمونه
1. give (or get) the go-by
بی اعتنایی کردن،محل نگذاشتن،بی محلی کردن،مورد بی محلی قرار گرفتن
2. You can go by express train.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با قطار سریع السیر به آنجا بروید
[ترجمه گوگل]شما می توانید با قطار اکسپرس بروید
[ترجمه گوگل]شما می توانید با قطار اکسپرس بروید
3. We convinced Anne to go by plane.
[ترجمه ترگمان] ما \"آن\" رو متقاعد کردیم که با هواپیما بره
[ترجمه گوگل]ما را متقاعد کردیم که آن را به هواپیما برساند
[ترجمه گوگل]ما را متقاعد کردیم که آن را به هواپیما برساند
4. We chose to go by train.
[ترجمه ترگمان] ما تصمیم گرفتیم با قطار بریم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم با قطار برویم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم با قطار برویم
5. Shall we drive or go by train?
[ترجمه ترگمان]می توانیم با قطار برویم یا از قطار برویم؟
[ترجمه گوگل]ما باید در قطار یا رانندگی کنیم؟
[ترجمه گوگل]ما باید در قطار یا رانندگی کنیم؟
6. Dreams go by contraries.
[ترجمه Zahra] رویا ها برعکس پیش میرن
[ترجمه ترگمان]رویاها به وسیله contraries می روند[ترجمه گوگل]رویاها با اختلافات روبرو می شوند
7. She said that dreams go by contraries.
[ترجمه ترگمان]اون گفت که رویاها به وسیله contraries میرن
[ترجمه گوگل]او گفت که رویاها با اختلافات روبرو می شوند
[ترجمه گوگل]او گفت که رویاها با اختلافات روبرو می شوند
8. Shall we walk or go by bus?
[ترجمه ترگمان]باید پیاده بریم یا با اتوبوس بریم؟
[ترجمه گوگل]ما باید با اتوبوس راه برویم یا برویم؟
[ترجمه گوگل]ما باید با اتوبوس راه برویم یا برویم؟
9. I'm sorry, madam, but we have to go by the rules.
[ترجمه ترگمان]متاسفم خانم، اما ما باید قوانین رو رعایت کنیم
[ترجمه گوگل]متاسفم، خانم، اما باید قوانین را بپذیریم
[ترجمه گوگل]متاسفم، خانم، اما باید قوانین را بپذیریم
10. He made the suggestion that we go by.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد کرد که ما با هم برویم
[ترجمه گوگل]او پیشنهادی را مطرح کرد که ما می خواهیم
[ترجمه گوگل]او پیشنهادی را مطرح کرد که ما می خواهیم
11. Your best plan would be to go by car.
[ترجمه ترگمان]بهترین نقشه تو اینه که با ماشین بری
[ترجمه گوگل]بهترین طرح شما برای رفتن به ماشین است
[ترجمه گوگل]بهترین طرح شما برای رفتن به ماشین است
12. Apparently it's cheaper to fly than to go by train.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا ارزان تر از رفتن به قطار است
[ترجمه گوگل]ظاهرا ارزان تر از پرواز است تا قطار
[ترجمه گوگل]ظاهرا ارزان تر از پرواز است تا قطار
13. It's quicker to go by the country route.
[ترجمه ترگمان]سریع تر از آن است که از مسیر خارج شویم
[ترجمه گوگل]سریعتر به مسیر کشور بروید
[ترجمه گوگل]سریعتر به مسیر کشور بروید
14. If past experience is anything to go by, he'll completely ignore our suggestions and then change his mind at the last minute.
[ترجمه فرزان] اگر طبق تجربه گذشته پیش بره، او کاملا پیشنهادهای ما رو نادیده خواهد گرفت و در آخرین لحظه نظرش رو عوض می کنه.
[ترجمه ترگمان]اگر تجربه قبلی چیزی برای رفتن باشد، او کاملا پیشنهادها ما را نادیده می گیرد و بعد ذهن خود را در دقیقه آخر عوض می کند[ترجمه گوگل]اگر تجربه گذشته چیزی است که باید بروید، پیشنهادات ما را کاملا نادیده می گیرد و در آخرین لحظه ذهن خود را تغییر دهید
15. She gave me the go-by in the street yesterday.
[ترجمه ترگمان] دیروز یه سری بهم زد
[ترجمه گوگل]او دیروز به من خیانت کرد
[ترجمه گوگل]او دیروز به من خیانت کرد
16. Although much of the area around a pool at this time may be exposed rock, the gobies never land on it.
[ترجمه ترگمان]اگرچه بسیاری از مناطق اطراف استخر در این زمان ممکن است در معرض صخره قرار بگیرند، اما gobies هرگز روی آن زمین نمی گذارند
[ترجمه گوگل]گرچه بسیاری از منطقه در اطراف استخر در این زمان ممکن است در معرض سنگ، gobies هرگز بر روی آن فرود می آید
[ترجمه گوگل]گرچه بسیاری از منطقه در اطراف استخر در این زمان ممکن است در معرض سنگ، gobies هرگز بر روی آن فرود می آید
17. In fact, Knight Gobies will eat anything from flake to lumps of sprat.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، نایت gobies هر چیزی را از flake به تکه های زغال آخته می خورد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، Knight Gobies هر چیزی را از پوسته به گوشت خوک خورد
[ترجمه گوگل]در حقیقت، Knight Gobies هر چیزی را از پوسته به گوشت خوک خورد
18. Objective To explore the feasibility of bare goby a laboratory animal.
[ترجمه ترگمان]هدف از این کار بررسی امکان استفاده از یک حیوان آزمایشگاهی است
[ترجمه گوگل]اهداف: برای بررسی امکان حیوان خانگی آزمایشی از گوشت خالی
[ترجمه گوگل]اهداف: برای بررسی امکان حیوان خانگی آزمایشی از گوشت خالی
19. A sure bet is the steamed sand goby with chilli and lemon sauce.
[ترجمه ترگمان]یک شرط مطمئن، کیسه های شن بخارپز شده با فلفل چیلی و سس لیمو است
[ترجمه گوگل]یک شرط مطمئن بخار شن و ماسه بخار با چیلی و سس لیمو است
[ترجمه گوگل]یک شرط مطمئن بخار شن و ماسه بخار با چیلی و سس لیمو است
20. Millions of young goby fish head upstream, but they must first run the gauntlet of the lowlands.
[ترجمه ترگمان]میلیون ها کارگر جوان در بالای رودخانه به بالا دست دارند، اما ابتدا باید جلوی پای زمین های پست را بگیرند
[ترجمه گوگل]میلیون ها ماهی جوان ماهی قزل آلا سر بالاتره، اما آنها ابتدا باید دستکش نواحی را اجرا کنند
[ترجمه گوگل]میلیون ها ماهی جوان ماهی قزل آلا سر بالاتره، اما آنها ابتدا باید دستکش نواحی را اجرا کنند
21. We can goby ship.
[ترجمه ترگمان] ما میتونیم از کشتی پیش گیری کنیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم کشتی گابئی را بسازیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم کشتی گابئی را بسازیم
22. I love deadliness. I especially like the whooshing sound they as they goby.
[ترجمه ترگمان]من deadliness رو دوست دارم به خصوص از صدای whooshing که آن ها را پیش گیری می کنند خوشم می آید
[ترجمه گوگل]من عاشق مرگم من به خصوص آنها را دوست دارم صدای جیر جیر آنها را به عنوان آنها
[ترجمه گوگل]من عاشق مرگم من به خصوص آنها را دوست دارم صدای جیر جیر آنها را به عنوان آنها
23. I love deadline, especially like the swooshing sound theyas they goby.
[ترجمه ترگمان]من ضرب العجل ها را دوست دارم، به خصوص مثل صدای swooshing که آن ها goby می کنند
[ترجمه گوگل]من مهلت مهلت را دوست دارم، به خصوص مثل صدای swooshing که theya goby هستند
[ترجمه گوگل]من مهلت مهلت را دوست دارم، به خصوص مثل صدای swooshing که theya goby هستند
24. Objective To explore the suitable salinity on multiplication and growth of Bareneck goby.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی شوری مناسب برای ضرب و رشد of goby
[ترجمه گوگل]هدف بررسی شوری مناسب بر ضرب و رشد Bareneck Goby
[ترجمه گوگل]هدف بررسی شوری مناسب بر ضرب و رشد Bareneck Goby
پیشنهاد کاربران
با این نام می شناسند ( شناختن )
to pass by someone or something
سپری شدن ( زمان )
سپری شدن
مبنا را بر چیزی قرار دادن
مدنظر قرار دادن
to pass by - used of periods of time
to be known by a certain name
to depend on something for information
consider
take into account
judge
to base a decision on something
to make a judgment or proceed on the basis of some property or observation
مبنا را بر چیزی قرار دادن
مدنظر قرار دادن
to pass by - used of periods of time
to be known by a certain name
to depend on something for information
consider
take into account
judge
to base a decision on something
to make a judgment or proceed on the basis of some property or observation
قضاوت کردن
صدا زدن ، صدا کردن، nickname
:For example
My name is Ali Reza, I also go by Reza.
:For example
My name is Ali Reza, I also go by Reza.
To move past, in space or time
( عبور کردن گذشتن ) مربوط به فضا و مکان
( سپری شدن زمان، رد شدن زمان ) مربوط به زمان
You can watch the trains going by from this window.
شما میتونی قطار رو که از این پنجره رد میشه ببینی ( مربوط به مکان و فضا )
But if more than a few weeks go by , We might have a real problem that would very diffixult to fix for you to graduate
اگر بیشتر از چند هفته بشه ( چند هفته بگذره ) ممکنه که به یک مشکل جدی بر بخوریم که حل ان خیلی سخت باشه برای این که فارغ التحصیل بشوی.
( عبور کردن گذشتن ) مربوط به فضا و مکان
( سپری شدن زمان، رد شدن زمان ) مربوط به زمان
You can watch the trains going by from this window.
شما میتونی قطار رو که از این پنجره رد میشه ببینی ( مربوط به مکان و فضا )
But if more than a few weeks go by , We might have a real problem that would very diffixult to fix for you to graduate
اگر بیشتر از چند هفته بشه ( چند هفته بگذره ) ممکنه که به یک مشکل جدی بر بخوریم که حل ان خیلی سخت باشه برای این که فارغ التحصیل بشوی.
گذشتن [زمان]
رد شدن [زمان]
سپری شدن [زمان]
پیش رفتن [زمان]
رد شدن [زمان]
سپری شدن [زمان]
پیش رفتن [زمان]
در گذشته، سپری شده، قبلا:as time goes by it become easier to forgive & forgetبا گذشت زمان، راحت تر میشه بخشید و فراموش کرد. . opportunity go by فرصت از دست دادن*مثالThe house was train station in days go by این ساختمون قبل از این، ایستگاه قطار بود.
مرخصی گرفتن و نرفتن ب جایی که باید رفت if i can go by Friday
پیروی کردن .
گذر زمان
گذر زمان
Anything to go by
ینی چی؟ و کاریردش چیه؟
ینی چی؟ و کاریردش چیه؟
معانی و پارافریزهاو. . ایناهم بنویسید لزفا
کلمات دیگر: