کلمه جو
صفحه اصلی

see through


1- (به ماهیت چیزی) پی بردن، 2- تا پایان ادامه دادن، به انجام رساندن، فرانما، شفاف

انگلیسی به فارسی

شفاف دیدن


فریب نخوردن


حمایت و همکاری کردن


به انجام رساندن


به ماهیت (چیزی یا کسی) پی بردن


از طریق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: able to be seen through; transparent or translucent.

- a see-through vinyl raincoat
[ترجمه ترگمان] یک شاهد - از طریق raincoat vinyl
[ترجمه گوگل] بارانی از وینیل را مشاهده کنید

• see from behind; worry that something will be done properly until the end
see-through clothes are made of thin cloth, so that you can see a person's body or underclothes through them.
allowing light to pass through, transparent; made of transparent fabric or material

مترادف و متضاد

Find something to be visually transparent


Not be deceived by something that is false or misleading


Provide support or cooperation to (a person) throughout a period of time


Do something until it is finished


to detect the true nature of something or someone


جملات نمونه

1. see-through fabric
پارچه ی فرانما

2. Move out of the way, please: I can't see through you!
[ترجمه ترگمان]ازسر راه برو کنار، خواهش می کنم: نمی تونم تو رو ببینم!
[ترجمه گوگل]از راه بیرون بروید لطفا من از طریق شما نمیتوانم ببینم

3. We can see through all that bull.
[ترجمه ترگمان] ما می تونیم همه اون گاو نر رو ببینیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم از طریق تمام این گاو را ببینیم

4. I can see through your little game .
[ترجمه ترگمان] میتونم از بازی little ببینم
[ترجمه گوگل]من می توانم از طریق بازی کوچک خود را ببینید

5. She failed to see through his deception.
[ترجمه ترگمان]او از این فریب و فریبکاری او بی خبر بود
[ترجمه گوگل]او از طریق فریبش نمیتواند ببیند

6. We couldn't see through the mist.
[ترجمه ترگمان]از میان مه نمی توانستم ببینم
[ترجمه گوگل]ما از طریق غبار نمی توانستیم ببینیم

7. It was difficult to see through the grimy windows of the cafe.
[ترجمه ترگمان]دیدن پنجره های کثیف کافه مشکل بود
[ترجمه گوگل]دشوار است از طریق پنجره های کثیفی از کافه دیدن کنید

8. He tittered nervously as he tried to see through the glare of the flames.
[ترجمه ترگمان]در حالی که سعی می کرد نور شعله های آتش را ببیند، عصبی و عصبی خندید
[ترجمه گوگل]او به طرز عجیبی ترسید چون تلاش کرد از طریق انعکاس شعله های آتشفشان دیدن کند

9. How it rained in Arbroath; trying to see through curtains of falling water makes a nonsense of note-taking.
[ترجمه ترگمان]چه طور باران باریده بود و سعی می کرد از لای پرده آب ببیند که در حال سقوط است
[ترجمه گوگل]چگونه در Arbroath بارانی شد تلاش برای دیدن از طریق پرده آب سقوط می کند بی معنی از توجه داشته باشید

10. I just thought something that was see through maybe on that wall would.
[ترجمه ترگمان]من فقط فکر کردم یه چیزی که ممکنه تو اون دیوار دیده بشه
[ترجمه گوگل]من فقط چیزی را که از طریق دیوار دیده بودم فکر کردم

11. We see through the stained glass a figure coming towards us.
[ترجمه ترگمان]از میان شیشه های خون آلود، پیکری را می بینیم که به طرف ما می آید
[ترجمه گوگل]ما از شیشه ای رنگارنگ می بینیم که رقمی به ما می رسد

12. The watching team could see through the windows that the interior of the chamber quickly filled with smoke.
[ترجمه ترگمان]تیم تماشا می توانست از پنجره ببیند که داخل اتاق به سرعت پر از دود می شود
[ترجمه گوگل]تیم تماشا می توانست از طریق پنجره ها را ببیند که داخل اتاق اتاق به سرعت با دود پر شده است

13. Anyone who says he can see through women is missing a lot. Groucho Marx
[ترجمه ترگمان]هر کسی که می گوید می تواند از طریق زنان ببیند، چیزهای زیادی را از دست می دهد Groucho مارکس
[ترجمه گوگل]هر کسی که می گوید که از طریق زنان می تواند از طریق زنان ببیند خیلی از دست رفته است گروچو مارکس

14. You needed to use imagination to see through it to the ground below.
[ترجمه ترگمان]شما برای دیدن از طریق آن به زمین زیر نیاز دارید
[ترجمه گوگل]شما نیاز به استفاده از تخیل برای دیدن از طریق آن به زمین زیر

15. People across the river can not see through the shrubbery, which stands in dense clusters, taller than a man.
[ترجمه ترگمان]مردم سرتاسر رودخانه نمی توانند از بوته زار دیدن کنند، که در خوشه های متراکم قرار دارد، بلندتر از یک نفر
[ترجمه گوگل]مردم در سراسر رودخانه نمی توانند از طریق درختچه که در خوشه های متراکم، بلندتر از یک مرد است را ببینند

پیشنهاد کاربران

ماهیت واقعی چیزی را فهمیدن
مثال : My boss saw through my lie and scolded me for faking sickness
رئیسم به ماهیت واقعی دروغم پی برد و مرا بخاطر تظاهر به بیماری بدجوری سرزنش کرد.

to understand or detect the true nature or character of sb or sth despite some affectation or deception
to not be fooled by someone's or something's outward appearance and understand their or its true nature

شفاف, چیزی که از طرف دیگر, قابل دیدن باشد

نامریی شدن
دارم نا مریی میشم
i am see - through

لباس شفاف ، بدن نما

به خوبی تشخیص دادن - متوجه شدن

( صفت ) شفاف

خواندن دست کسی

درون چیزی را دیدن
ماهیت درونی و واقعی چیزی یا کسی را فهمیدن
از پشت دیوار یا پرده داخل چیزی را دیدن

پشت کاری را گرفتن، کاری را به سرانجام رساندن

به حقیقت پی بردن
به ماهیت حقیقی چیزی پی بردن

بدن نما

نازک ( که که درون معلوم باشه )


کلمات دیگر: