تحقق، درک، فهم، ادراک، تفهیم
realisation
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• act of making real, accomplishment; fulfillment, state of being made real; something that has been realised; (music) musical composition that has been completed or enhanced by another person who is not the composer; recognition, coming to understand clearly (also realization)
جملات نمونه
1. I was hit by the realisation that I might die.
[ترجمه ظظ] ناگهان دریافتم که ممکن است بمیرم
[ترجمه ترگمان]به شدت درک کرده بودم که ممکن است بمیرم[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که من ممکن است بمیرم
2. It'seemed that the realisation of his life's dream oppressed him with overjoy.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که درک رویای زندگی او با overjoy او را عذاب می دهد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که تحقق روح زندگی او، او را با سربلندی سرکوب می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که تحقق روح زندگی او، او را با سربلندی سرکوب می کند
3. The realisation that the murderer must have been a close friend came as a shock.
[ترجمه ترگمان]درک موضوع این بود که قاتل یک دوست صمیمی به عنوان یک شوک به اینجا امده است
[ترجمه گوگل]تحقق این که قاتل باید یک دوست نزدیک باشد، به عنوان یک شوک وارد شد
[ترجمه گوگل]تحقق این که قاتل باید یک دوست نزدیک باشد، به عنوان یک شوک وارد شد
4. Let's pull together for the early realisation of the four modernizations.
[ترجمه ترگمان]بیایید برای درک اولیه چهار modernizations با هم کنار بیاییم
[ترجمه گوگل]برای تحقق زود هنگام چهار مدرنیزاسیون، با هم همکاری کنیم
[ترجمه گوگل]برای تحقق زود هنگام چهار مدرنیزاسیون، با هم همکاری کنیم
5. The realisation that she was gone was like a knife thrust.
[ترجمه ترگمان]درک موضوع این بود که او مثل یک چاقو از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]تحقق این که او رفته بود مانند یک چاقو است
[ترجمه گوگل]تحقق این که او رفته بود مانند یک چاقو است
6. There is now a growing realisation that things cannot go on like this for much longer.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر یک درک رو به رشد وجود دارد که همه چیز نمی تواند بیشتر از این ادامه پیدا کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک واقعیت رو به رشد وجود دارد که چیزها نمیتواند برای این مدت طولانیتر به نظر برسد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک واقعیت رو به رشد وجود دارد که چیزها نمیتواند برای این مدت طولانیتر به نظر برسد
7. The realisation left him with a feeling of anguish so great that it threatened to engulf him.
[ترجمه ترگمان]درک موضوع او را با احساسی چنان بزرگ تنها گذاشته بود که او را تهدید کرد که او را باخود برد
[ترجمه گوگل]تحقق او را با احساس عذاب به اندازه ای بزرگ که او را تهدید به نفس او را ترک کرد
[ترجمه گوگل]تحقق او را با احساس عذاب به اندازه ای بزرگ که او را تهدید به نفس او را ترک کرد
8. But the spoils are enough to cushion the realisation that she will never be totally free of this marriage.
[ترجمه ترگمان]اما غنایم کافی هستند تا درک کنند که هرگز از این ازدواج آزاد نخواهد بود
[ترجمه گوگل]اما ضایعات به اندازه کافی برای تحقق بخشیدن به این واقعیت است که هرگز از این ازدواج آزاد نخواهد شد
[ترجمه گوگل]اما ضایعات به اندازه کافی برای تحقق بخشیدن به این واقعیت است که هرگز از این ازدواج آزاد نخواهد شد
9. Her hand froze against his cheek as the realisation tensed every muscle in her body.
[ترجمه ترگمان]همان طور که درک موضوع تمام عضلات بدنش را عصبی کرده بود، دستش در برابر گونه هایش منجمد شد
[ترجمه گوگل]دستانش بر روی گونه اش چسبیده است، زیرا تحقق هر عضله ای در بدن او است
[ترجمه گوگل]دستانش بر روی گونه اش چسبیده است، زیرا تحقق هر عضله ای در بدن او است
10. Harmony and group awarenesses develop, in particular a realisation of responsibility towards your companions.
[ترجمه ترگمان]هارمونی و گروه به طور خاص توسعه می یابند، به ویژه درک مسئولیت پذیری نسبت به همراهان خود
[ترجمه گوگل]آگاهی از هماهنگی و گروهی، به ویژه تحقق مسئولیت نسبت به همراهان شما است
[ترجمه گوگل]آگاهی از هماهنگی و گروهی، به ویژه تحقق مسئولیت نسبت به همراهان شما است
11. Often, this realisation is quite sudden, being triggered by a particular problem or crisis.
[ترجمه ترگمان]اغلب، این درک کاملا ناگهانی است، که توسط یک مشکل یا بحران خاص ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]اغلب این تحقق ناگهانی است که توسط یک مشکل خاص یا بحران به وجود می آید
[ترجمه گوگل]اغلب این تحقق ناگهانی است که توسط یک مشکل خاص یا بحران به وجود می آید
12. Along the link there also flows a realisation that there are more efficient ways to run a country.
[ترجمه ترگمان]در کنار این لینک، این درک وجود دارد که روش های کارآمد تری برای اداره کشور وجود دارد
[ترجمه گوگل]در کنار پیوند، متوجه می شویم که راه های کارآمدتری برای راه اندازی یک کشور وجود دارد
[ترجمه گوگل]در کنار پیوند، متوجه می شویم که راه های کارآمدتری برای راه اندازی یک کشور وجود دارد
13. A sudden realisation burnt into her mind like a brand.
[ترجمه ترگمان]درک ناگهانی او مثل یک لکه نور در ذهنش روشن شد
[ترجمه گوگل]تحقق ناگهانی به ذهنش مثل یک نام تجاری سوخته بود
[ترجمه گوگل]تحقق ناگهانی به ذهنش مثل یک نام تجاری سوخته بود
14. It's the realisation that they are not perfectible which weighs on all these Emersonians.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت است که آن ها perfectible نیستند که روی همه این Emersonians سنگینی می کند
[ترجمه گوگل]این واقعیت است که آنها کامل نیست که بر تمام این Emersonians وزن است
[ترجمه گوگل]این واقعیت است که آنها کامل نیست که بر تمام این Emersonians وزن است
پیشنهاد کاربران
به سرانجام رساندن
آماده تحویل ساختن
آماده تحویل ساختن
تشخیص
تفهیم شدن
واقعیت
تحقّق
تجزیه و تحلیل
تجزیه و تحلیل
Analysis
Analysis
تبدیل به پول
کلمات دیگر: