loot

معنی : تاراج، غارت، چپاول، استفاده نا مشروع، چاپیدن، غارت کردن

معانی دیگر : یغما، اموال چپاول شده، غنایم، (خودمانی) لاش، پول، اشیای گرانبها (به ویژه اگر با نادرستی به دست آمده باشد)، تاراج کردن، به یغما بردن، دزدیدن، بالا کشیدن، دست به چپاول زدن، اختلاس کردن، لاشیدن، لاش کردن، چپاول گری، غارتگری، غارت کردن شهری که اشغال شده

انگلیسی به فارسی

غارت، چپاول، تاراج، استفاده نامشروع، غارت کردن(شهری که اشغال شده)، چاپیدن

غارت کردن، غارت، چپاول، استفاده نا مشروع، تاراج، چاپیدن

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

• (1) تعریف: goods and valuables taken by pillaging or plundering, usu. under conditions of war or general disorder; spoils.
• مترادف: booty, pillage, spoils
• مشابه: conquest, plunder, prize, riches, sack, spoil, valuables

- The returning soldiers brought back loot from the lands they had conquered.

[ترجمه ترگمان] سربازان مراجعت کردند و غنایم جنگی را که فتح کرده بودند، پس آوردند
[ترجمه گوگل] سربازان بازنشسته از سرزمین هایی که فتح کرده بودند، غارت کردند

• (2) تعریف: goods taken by stealth or other dishonest means.
• مترادف: plunder, steal, swag
• مشابه: booty, goods, score, take

- The thief hid the loot in a locker at the airport.

[ترجمه ترگمان] دزد جواهرات را در یک کمد در فرودگاه پنهان کرد
[ترجمه گوگل] دزد غارت در یک قفسه در فرودگاه را مخفی کرد

• (3) تعریف: (informal) a number of purchases, gifts, or the like.
• مترادف: haul
• مشابه: booty, gifts, goods, purchases, riches

- After his shopping spree, he came over to show me his loot.

[ترجمه ترگمان] بعد از spree خرید، اومد تا loot رو به من نشون بده
[ترجمه گوگل] پس از خرید شیکاگو، او آمد تا به من غارت خود را به من نشان دهد

- The kids got a lot of loot for Christmas this year.

[ترجمه ترگمان] امسال بچه ها برای کریسمس یه عالمه غارت و غارت کردن
[ترجمه گوگل] این بچه ها برای کریسمس امسال خیلی غارت شده اند

• (4) تعریف: the act of looting.
• مترادف: pillage, plunder, spoliation
• مشابه: despoliation, forage, sack

فعل گذرا ( transitive verb )

حالات: loots, looting, looted

• (1) تعریف: to forcibly remove goods or valuables from (a place), usu. under conditions of war or general disorder; plunder; pillage.
• مترادف: despoil, pillage, plunder, sack
• مشابه: forage, harry, liberate, maraud, prey, raid, ransack, rob, strip

- The invading army looted the village.

[ترجمه ترگمان] ارتش مهاجم روستا را غارت کرد
[ترجمه گوگل] ارتش مهاجم روستا را غارت کرد

- Some of the downtown stores were looted in the aftermath of the hurricane.

[ترجمه ترگمان] برخی از فروشگاه های مرکز شهر پس از طوفان غارت شدند
[ترجمه گوگل] بعضی از فروشگاه های شهر در خلال طوفان غارت شدند

• (2) تعریف: to steal (goods, money, or the like) in times of general disorder, such as during a riot, attack, or in the aftermath of a natural disaster.
• مترادف: plunder, steal
• مشابه: burglarize, burgle, commandeer, pilfer, pillage, raid, ransack, rob

- The angry mob looted merchandise from retail stores in the center of the city.

[ترجمه ترگمان] مردم خشمگین کالا را از فروشگاه های خرده فروشی در مرکز شهر غارت کردند
[ترجمه گوگل] توطئه عصبانی از فروشگاه های خرده فروشی در مرکز شهر به فروش می رسد

فعل ناگذر ( intransitive verb )

مشتقات: looter (n.)

• : تعریف: to pillage or plunder, usu. during war or times of general disorder.
• مترادف: pillage, plunder

• booty, spoil, plunder; money (slang)
plunder, rob and destroy, steal, despoil
when people loot shops or houses, they steal things from them during a battle, riot, or other disturbance.
loot is stolen money or goods; an informal use.

مترادف و متضاد

تاراج (اسم)

theft, spoil, desolation, pillage, plunder, loot, foray

غارت (اسم)

rapine, robbery, incursion, pillage, plunder, despoliation, loot, plunderage, rip-off

چپاول (اسم)

raven, plunder, loot, foray, spoliation, ravin

استفاده نا مشروع (اسم)

gravy, loot

چاپیدن (فعل)

rob, hurry, harry, plunder, loot, fleece

غارت کردن (فعل)

rob, despoil, harry, ravage, ransack, sack, harrow, raven, pillage, plunder, pirate, loot, foray, maraud, spoliate, reave

stolen goods

Synonyms: booty, dough, graft, haul, hot goods, lift, make, money, pickings, pillage, plunder, plunderage, prize, seizure, spoils, squeeze, take

steal goods

Synonyms: appropriate, boost, burglarize, despoil, grab, gut, liberate, lift, loft, make, moonlight requisition, pillage, plunder, raid, ransack, ravage, relieve, requisition, rifle, rip off, rob, sack, salvage, smash and grab, snatch, snitch, stick up, swipe, take, thieve, tip over

Antonyms: give, receive

جملات نمونه

1. they divvied up the loot and fled

آنها اموال مسروقه را (بین خود) تقسیم و فرار کردند.

2. the bandits quarreled over the loot

دزدها بر سر اموال تارج شده دعوا می کردند.

3. they fought only for booty and loot

آنها فقط به خاطر غارت و چپاول می جنگیدند.

4. the airport police arrested him with the loot

پلیس فرودگاه او را با پول های مسروقه باز داشت کرد.

5. The thieves divvied up the loot.

[ترجمه ترگمان]دزدها غنایم جنگی رو تقسیم کردن
[ترجمه گوگل]دزدان را غارت کردند

6. It was all the loot taken by soldiers from the captured town.

[ترجمه ترگمان]این همه loot که توسط سربازان از شهر دستگیر شده گرفته شده
[ترجمه گوگل]این همه غارت شده توسط سربازان از شهر دستگیر شده بود

7. The thieves hurriedly carved up the loot.

[ترجمه ترگمان]دزدها با عجله غنایم جنگی رو درست کردن
[ترجمه گوگل]دزدها به طرز شگفت انگیزی چنگال را برش دادند

8. The thieves divides the loot into equal shares.

[ترجمه ترگمان]دزدها غنایم را به سهم مساوی تقسیم می کنند
[ترجمه گوگل]دزدها غارت را به سهم مساوی تقسیم می کنند

9. He refused to let his army enter and loot the city.

[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد اجازه دهد که ارتش وارد شود و شهر را غارت کند
[ترجمه گوگل]او امتناع کرد تا ارتش خود را وارد کند و شهر را غارت کند

10. Later, the film rights for Loot were sold for ￡100,000.

[ترجمه ترگمان]بعدها، حقوق فیلم برای Loot ۱۰۰۰۰۰ پوند فروخته شد
[ترجمه گوگل]بعدها، حقوق فیلم برای Loot برای 100،000 پوند فروخت

11. Why loot and burn when you can participate, force the pace of change?

[ترجمه ترگمان]چرا وقتی که می توانید در آن شرکت کنید، چه غارت و غارت کنید، سرعت تغییر را به زور وارد کنید؟
[ترجمه گوگل]چرا غارت و سوزاندن وقتی می توانید شرکت کنید، سرعت تغییر را تحمیل می کنید؟

12. Two weeks later, police found the loot hidden in an abandoned warehouse.

[ترجمه ترگمان]دو هفته بعد پلیس the رو توی یه انبار متروکه پیدا کرد
[ترجمه گوگل]دو هفته بعد پلیس چمدان را در یک انبار رها کرد

13. But I've noticed that a certain amount of loot helps to invest even your most casual remarks with a certain significance.

[ترجمه ترگمان]اما من متوجه شده ام که مقدار مشخصی از غنایم به سرمایه گذاری حتی مهم ترین اشارات شما با اهمیت خاصی کمک می کند
[ترجمه گوگل]اما من متوجه شده ام که میزان مشخصی از غارت، حتی به موارد خاص گاه به گاه خود را با اهمیت خاصی سرمایه گذاری می کند

14. Meanwhile a more substantial, if unimaginatively packaged loot was rumbled in north Ecuador on the same day.

[ترجمه ترگمان]در همین حال، اگر unimaginatively بسته بندی شده در شمال \"اکوادور\" در همان روز در شمال \"اکوادور\" به فروش می رسیدند، تعداد قابل توجهی از آن ها قابل توجه بود
[ترجمه گوگل]در همین حال، در همان روز در شمال اکوادور، غارت مقید تر، اگر غیرقابل انعطاف پذیر باشد، غارت شد

15. After a battle Your faithfull companions will equip loot.

[ترجمه ترگمان]پس از نبردی دوستان faithfull غنایم خود را تجهیز خواهند کرد
[ترجمه گوگل]پس از یک نبرد همراهان وفادار خود را غارت خواهد کرد

They fought only for booty and loot.

آن‌ها فقط به‌خاطر غارت و چپاول می‌جنگیدند.

The bandits quarreled over the loot.

دزدها بر سر اموال تارج‌شده دعوا می‌کردند.

The airport police arrested him with the loot.

پلیس فرودگاه او را با پول‌های مسروقه بازداشت کرد.

The Mongols looted the town.

مغول‌ها شهر را غارت کردند.

Corrupt politicians looted the country's resources.

سیاست‌بازان فاسد منابع کشور را چپاول کردند.

پیشنهاد کاربران

دزدی کردن ( به ویژه از مغازه ها یا خانه هایی که در طی جنگ یا شورش های خیابانی و شهری، آسیب دیده اند. )

غنیمت جنگی ( n )
غنایم جنگی ( n )

پول و دارایی

غارت کردن , دزدیدن ؛ غنایم , اموال دزدی

# The invading army looted the village
# Burglars looted cash from a shop
# The returning soldiers brought back loot from the lands they had conquered
# The police arrested him with the loot
# The thief hid the loot in a locker at the airport

کلمات دیگر: