کلمه جو
صفحه اصلی

can't help

پیشنهاد کاربران

دست ( خودم . . . . ) نیست
نمی تونم ( خودم . . . ) رو کنترل کنم، etc


اجتناب نکردن
و به معنی ( ناچار بودن ) هم هست

نتوانستن به کمک

غیرقابل کنترل

I can’t help the way I feel about you.

used to say that someone is unable to change their behaviour or feelings, or to prevent themselves from doing something:

Can't helpمتضاد tolerate

این عبارت هنگامی به کار می رود که شخصی نمی تواند از انجام کاری خودداری کند
مثل I can't help laughing
نمی توانم نخندم.
نکته:بعد از این عبارت فعل به همراه ing به کار می رود مانند laughing

اجتناب کردن ، مجبور بودن

Stop

دوری نکردت all consoles

نا توان در کنترل

قادر به جلوگیری از یک موقعیت ، یا جلوگیری از وقوع چیزی نیست.

مثلا
نمیتونم خودم رو کنترل کنم و غذای کمتری بخورم🍱🥘🤰

کسی که نمی تونه خودشو برای انجام ندادن کاری کنترل کنه
مثلا:Sometimes I can't help eating
همیشه هم بعد از can't help فعل ing میگیره


کلمات دیگر: