کلمه جو
صفحه اصلی

drifting

انگلیسی به فارسی

دوچرخه سواری، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن


انگلیسی به انگلیسی

• floating on the surface of a lake or sea or other body of water; changing successively especially from one dwelling place or occupation to another

جملات نمونه

1. smoke was drifting from the chimney
دود داشت از دود کش متصاعد می شد.

2. The world was drifting to war.
[ترجمه ترگمان]دنیا داشت به جنگ می رفت
[ترجمه گوگل]جهان به جنگ رفته بود

3. The wind is drifting the snow.
[ترجمه Zhr] باد برف را زیر و رو میکرد
[ترجمه ترگمان]باد در برف ها شناور است
[ترجمه گوگل]باد برف را از دست می دهد

4. People kept drifting in and out of the meeting.
[ترجمه ترگمان]مردم مدام به داخل و خارج از جلسه می رفتند
[ترجمه گوگل]مردم در محل و خارج از جلسات حرکت می کردند

5. Is the business drifting towards bankruptcy?
[ترجمه ترگمان]آیا کار به ورشکستگی می رود؟
[ترجمه گوگل]آیا کسب و کار به سمت ورشکستگی حرکت می کند؟

6. A tiny fishing boat was drifting slowly along.
[ترجمه ترگمان]یک قایق کوچک ماهیگیری آهسته پیش می رفت
[ترجمه گوگل]یک قایق ماهیگیری کوچک به آرامی در حال حرکت بود

7. The country seems to be drifting towards war.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این کشور در حال حرکت به سوی جنگ است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که کشور به سمت جنگ رفته است

8. A fleecy cloud was drifting past.
[ترجمه ترگمان]یک ابر fleecy در حال شناور بود
[ترجمه گوگل]ابر پوشیده از گذشته گذشته بود

9. You've been drifting from job to job without any real commitment.
[ترجمه ترگمان]تو بدون هیچ تعهد واقعی از کار به شغلت دست کشیدی
[ترجمه گوگل]بدون تعهد واقعی، از کار به محل کار رفته اید

10. He hasn't decided what to do yet-he's just drifting.
[ترجمه ترگمان]هنوز تصمیم نگرفته که چی کار کنه - اون فقط شناور بود
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفته است که چه کاری انجام دهد - او فقط روانگردان است

11. We need to offer young people drifting into crime an alternative set of values.
[ترجمه ترگمان]ما نیاز داریم که جوانان را به یک مجموعه جایگزین از ارزش ها تبدیل کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید جوانان را در معرض جنایت قرار دهیم مجموعه ای از مقادیر جایگزین

12. The ship was drifting on the ocean.
[ترجمه ترگمان]کشتی روی اقیانوس شناور بود
[ترجمه گوگل]کشتی در اقیانوس حرکت کرد

13. She was just drifting into sleep when the alarm went off.
[ترجمه ترگمان]وقتی که آژیر خاموش شد، او فقط به خواب فرو رفت
[ترجمه گوگل]وقتی زنگ هشدار رفت، فقط به خواب رفت

14. Some roads are closed owing to drifting.
[ترجمه ترگمان]بعضی از جاده ها به خاطر to بسته شده اند
[ترجمه گوگل]بعضی از جاده ها به دلیل روان شدن بسته شده اند

15. He felt himself drifting off to sleep .
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که می خواهد بخوابد
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که به خواب می رود

پیشنهاد کاربران

حرکت

تونل دنبال رو

دیوانه کننده

حمل شدن توسط آب یا هوا

معلق روی سطح آب

رانش در زمین شناسی
جمع شدن


بی مقصد رانندگی کردن

فرو رفتن ، رانش
he might have been drifting into an uneasy sleep
او ممکن است در خوابی ناخوشایند فرو رفته باشد.


کلمات دیگر: