• be harmonious with -, match -; exchange letters with -, write to -
correspond with
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. I assure you my actions will correspond with my words.
[ترجمه ترگمان]به شما اطمینان می دهم که اعمال من با کلمات من سازگار است
[ترجمه گوگل]من اطمینان می دهم که اقدامات من با کلمات من مطابقت دارد
[ترجمه گوگل]من اطمینان می دهم که اقدامات من با کلمات من مطابقت دارد
2. His actions do not correspond with his words.
[ترجمه ترگمان]اعمال او با حرف هایش همخوانی ندارد
[ترجمه گوگل]اقدامات او با کلماتش مطابقت ندارد
[ترجمه گوگل]اقدامات او با کلماتش مطابقت ندارد
3. These goods don't correspond with my order.
[ترجمه ترگمان]این کالاها با دستور من مکاتبه نمی کنند
[ترجمه گوگل]این کالاها با سفارش من مطابقت ندارد
[ترجمه گوگل]این کالاها با سفارش من مطابقت ندارد
4. Your account of events does not correspond with hers.
[ترجمه ترگمان]شرح وقایع با او مطابقت ندارد
[ترجمه گوگل]حساب کاربری شما از حوادث مربوط به آن نیست
[ترجمه گوگل]حساب کاربری شما از حوادث مربوط به آن نیست
5. Does the name on the envelope correspond with the name on the letter inside?
[ترجمه ترگمان]اسم روی پاکت با اسم داخل نامه مطابقت داره؟
[ترجمه گوگل]آیا نام بر روی پاکت با نامی که در داخل آن نوشته شده است، مطابقت دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا نام بر روی پاکت با نامی که در داخل آن نوشته شده است، مطابقت دارد؟
6. His story of what happened that night didn't correspond with the witness's version.
[ترجمه ترگمان]داستان او از اتفاقی که آن شب افتاد با نسخه شاهد مطابقت نداشت
[ترجمه گوگل]داستان او از آنچه که در آن شب اتفاق افتاد، با نسخه شاهد نبود
[ترجمه گوگل]داستان او از آنچه که در آن شب اتفاق افتاد، با نسخه شاهد نبود
7. This image clearly does not correspond with the material presented so far in this chapter.
[ترجمه ترگمان]این تصویر به وضوح با مطالب ارایه شده در این فصل مطابقت ندارد
[ترجمه گوگل]این تصویر به وضوح با مواد ارائه شده تا کنون در این فصل مطابقت ندارد
[ترجمه گوگل]این تصویر به وضوح با مواد ارائه شده تا کنون در این فصل مطابقت ندارد
8. Finally, provided the goods correspond with the description, there will be no liability under section
[ترجمه ترگمان]در نهایت، در صورتی که محصولات مطابق با این تعریف باشند، در زیر بخش هیچ مسئولیتی وجود نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]در نهایت، در صورتی که کالا با شرح مطابقت داشته باشد، تحت بخش نخواهد بود
[ترجمه گوگل]در نهایت، در صورتی که کالا با شرح مطابقت داشته باشد، تحت بخش نخواهد بود
9. Such periods will often be found to correspond with times of particularly stressful social change for the individual.
[ترجمه ترگمان]چنین دوره هایی را اغلب می توان با زمان تغییرات اجتماعی استرس زا برای فرد تطبیق داد
[ترجمه گوگل]چنین دوره هایی اغلب با زمان های خاص تغییرات اجتماعی استرس زا ارتباط دارد
[ترجمه گوگل]چنین دوره هایی اغلب با زمان های خاص تغییرات اجتماعی استرس زا ارتباط دارد
10. The disc should correspond with the diameter of your winged boring bits.
[ترجمه ترگمان]دیسک باید با قطر قطعات boring بال شما مطابقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]دیسک باید با قطر بیت های خسته کننده بالدار شما ارتباط داشته باشد
[ترجمه گوگل]دیسک باید با قطر بیت های خسته کننده بالدار شما ارتباط داشته باشد
11. The witness's statements correspond with the available evidence.
[ترجمه ترگمان]اظهارات شاهدان با شواهد موجود همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]اظهارات شاهد همراه با شواهد موجود است
[ترجمه گوگل]اظهارات شاهد همراه با شواهد موجود است
12. These goods do not correspond with the list.
[ترجمه ترگمان]این کالاها با این فهرست همخوانی ندارند
[ترجمه گوگل]این کالاها با لیست مطابقت ندارد
[ترجمه گوگل]این کالاها با لیست مطابقت ندارد
13. The results fully correspond with the theoretical calculations in the experimental prototype test.
[ترجمه ترگمان]نتایج به طور کامل با محاسبات نظری در تست نمونه آزمایشی همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]نتایج به طور کامل با محاسبات نظری در آزمون نمونه اولیه تجربی مطابقت دارد
[ترجمه گوگل]نتایج به طور کامل با محاسبات نظری در آزمون نمونه اولیه تجربی مطابقت دارد
14. Its diagnosis arid therapy should correspond With the norm of tinea corporis.
[ترجمه ترگمان]تشخیص آن باید با نرم of corporis مطابقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]درمان تشخیص آن باید با عنصر tinea corporis مطابقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]درمان تشخیص آن باید با عنصر tinea corporis مطابقت داشته باشد
پیشنهاد کاربران
مکاتبه کردن با
to communicate with one in a series of messages, typically written ones
to communicate with one in a series of messages, typically written ones
مطابقت داشتن
Correspond with =مربوط بودن به
کلمات دیگر: