کلمه جو
صفحه اصلی

brilliantly


بطوردرخشان، چنانکه برجسته باشد

انگلیسی به فارسی

درخشان


انگلیسی به انگلیسی

• wonderfully, splendidly; radiantly; intelligently

جملات نمونه

1. leaves color brilliantly in the fall
در پاییز برگ ها به طور درخشانی رنگین می شوند.

2. Her article brilliantly demolishes his argument.
[ترجمه موسی] مقاله او به طور ماهرانه استدلال او را از بین می برد.
[ترجمه ترگمان]مقاله او به طور درخشانی در مورد بحث با او بحث کرد
[ترجمه گوگل]مقاله او به شدت استدلال خود را تخریب می کند

3. In this new book, Harrison brilliantly disentangles complex debates.
[ترجمه ترگمان]در این کتاب جدید، هریسون مذاکرات پیچیده ای را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]هریسون در این کتاب جدید، جلوه های پیچیده ای را از بین می برد

4. Their victory was largely a result of their brilliantly orchestrated election campaign.
[ترجمه علی] پیروزی آنان عمدتا نتیجه مبارزات انتخاباتی درخشان و برجسته آنان بود
[ترجمه موسی] پیروزی آنها عمدتا نتیجه مبارزات انتخاباتی سازمان یافته درخشان آنها بود.
[ترجمه ترگمان]پیروزی آن ها عمدتا نتیجه مبارزات انتخاباتی درخشان آن ها بود
[ترجمه گوگل]پیروزی آنها عمدتا در نتیجه انتخابات انتخاباتی خود به شدت سازمان یافته بود

5. Her diamond necklace glittered brilliantly under the spotlights.
[ترجمه ترگمان]گردن بند الماس مانندش زیر نور چراغ برق می درخشید
[ترجمه گوگل]گردنبند الماس خود را درخشان درخشان درخشان است

6. She plays the love scenes brilliantly.
[ترجمه ترگمان]او صحنه های عاشقانه را به نحو درخشانی بازی می کند
[ترجمه گوگل]او صحنه های عاشقانه ای را به نمایش می گذارد

7. Everyone played brilliantly, but Jones was the hero of the hour.
[ترجمه ترگمان]همه به نحو درخشانی بازی می کردند، اما جونز قهرمان آن ساعت بود
[ترجمه گوگل]هر کس به خوبی بازی می کرد، اما جونز قهرمان ساعت بود

8. It is a very high quality production, brilliantly written and acted.
[ترجمه ترگمان]این یک تولید با کیفیت بسیار بالا است، به طور درخشانی نوشته شده و عمل کرده است
[ترجمه گوگل]این یک تولید بسیار با کیفیت است که به خوبی نوشته شده و عمل می کند

9. Jonathon can draw brilliantly.
[ترجمه ترگمان]Jonathon می توانند به نحو درخشانی نقاشی کنند
[ترجمه گوگل]جاناتان می تواند به زیبایی قرعه کشی کند

10. Brokaw solos brilliantly on this album.
[ترجمه ترگمان]تک خوانی brokaw در این آلبوم به صورت درخشانی برگزار شد
[ترجمه گوگل]Brokaw solos درخشان بر روی این آلبوم است

11. His acting career started brilliantly, then sank into mediocrity.
[ترجمه ترگمان]شغل بازیگری او به نحو درخشانی آغاز شد و سپس به حد متوسط تبدیل شد
[ترجمه گوگل]کار حرفه ای او شروع به درخشش کرد، و سپس به میانجیگری فرو ریخت

12. The orchestra played brilliantly under Previn's baton.
[ترجمه ترگمان]ارکستر به نحو درخشانی زیر baton s بازی می کرد
[ترجمه گوگل]ارکستر به وضوح تحت باتونی Previn بازی کرد

13. He played brilliantly for the first set but then went rather off the boil.
[ترجمه ترگمان]او برای اولین بار به طور درخشانی بازی می کرد، اما بعد از جوش و خروش بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او برای اولین بار بازی فوق العاده ای داشت اما پس از آن جوش رفت

14. One or two of the players performed brilliantly.
[ترجمه ترگمان]یک یا دو بازیکن به نحو درخشانی انجام شدند
[ترجمه گوگل]یک یا دو نفر از بازیکنان درخشان بودند

پیشنهاد کاربران

with brightness; in an extremely intelligent way

به طور ماهرانه:
Inside the concert hall, a top orchestra is playing brilliantly.
توی سالن کنسرت، یک دسته نوازندگان درجه یک دارند به طور ماهرانه ای مینوازند.

. E. g
1 ) to perform admirably/brilliantly/strongly
2 ) One or two of the players performed brilliantly

1. leaves color brilliantly in the fall
برگها به طرز درخشان در پاییز رنگین می شوند.
2. Her article brilliantly demolishes his argument.
مقاله او به طور ماهرانه استدلال او را از بین می برد.
3. Their victory was largely a result of their brilliantly orchestrated election campaign.
پیروزی آنها عمدتا نتیجه مبارزات انتخاباتی سازمان یافته درخشان و برجسته آنها بود.
4. His acting career started brilliantly, then sank into mediocrity.
حرفه بازیگری او به طور درخشان آغاز شد ، سپس در حد متوسط تنزل یافت.

Brilliantly= به طور درخشان، درخشان و برجسته، به طور ماهرانه



کلمات دیگر: