1. an attentive husband
شوهر مهربان
2. He wishes the govern-ment would be more attentive to detail in their response.
[ترجمه ترگمان]او آرزو می کند که دولت در پاسخ به جزئیات بیشتر توجه کند
[ترجمه گوگل]او می خواهد حکومت را در پاسخ به جزئیات دقیق تر کند
3. The speaker likes to have an attentive audience.
[ترجمه مهدی] سخنران دوست دارد که مخاطبین با دقت به سخنانش گوش دهند ( دقت داشته باشند )
[ترجمه فاطمه] گوینده دوست دارد یک مخاطب با توجه داشته باشد.
[ترجمه ترگمان]گوینده دوست دارد مخاطبین با دقت داشته باشد
[ترجمه گوگل]بلندگو دوست دارد یک مخاطب توجه داشته باشد
4. At the mention of money, he became attentive.
[ترجمه ترگمان]با ذکر پول، حواسش پرت شد
[ترجمه گوگل]در اشاره به پول، توجه شد
5. Ministers should be more attentive to the needs of families.
[ترجمه ترگمان]وزرا باید نسبت به نیازهای خانواده ها توجه بیشتری داشته باشند
[ترجمه گوگل]وزیران باید به نیازهای خانواده توجه بیشتری داشته باشند
6. A good teacher is always attentive to their students' needs.
[ترجمه ترگمان]معلم خوب همیشه به نیازهای دانش آموزان خود توجه می کند
[ترجمه گوگل]یک معلم خوب همیشه توجه به نیازهای دانش آموزان خود را دارد
7. Customers want companies that are attentive to their needs.
[ترجمه ترگمان]مشتریان می خواهند شرکت هایی که به نیازهای آن ها توجه دارند، شرکت کنند
[ترجمه گوگل]مشتریان می خواهند شرکت هایی که به نیازهایشان توجه دارند
8. a man courteously attentive to women.
[ترجمه ترگمان]مردی که مودبانه به زن ها توجه می کند
[ترجمه گوگل]یک مرد مفتخر به زنان است
9. The hotel staff are friendly and attentive.
[ترجمه ترگمان]کارکنان هتل دوستانه و دقیق هستند
[ترجمه گوگل]کارکنان هتل دوستانه و محترمانه هستند
10. A good hostess is always attentive to the needs of her guests.
[ترجمه ترگمان]میزبان خوبی همیشه به نیازهای of توجه می کند
[ترجمه گوگل]میزبان خوبی است که همیشه به نیازهای مهمانانش توجه دارد
11. At society parties he is attentive to his wife.
[ترجمه ترگمان]در محافل اجتماعی او به همسرش توجه دارد
[ترجمه گوگل]در احزاب اجتماعی او به همسرش توجه دارد
12. These pioneers are very attentive to the grandny and do everything for her.
[ترجمه ترگمان]این پیشگامان بسیار به the ها توجه دارند و همه کارها را برای او انجام می دهند
[ترجمه گوگل]این پیشگامان به گرندا بسیار توجه می کنند و همه چیز را برای او انجام می دهند
13. He was very attentive to her when she was ill.
[ترجمه حلما] وقتی بیمار بود او خیلی مراقبش بود
[ترجمه ترگمان]وقتی بیمار بود خیلی به او دقت می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی او بیمار شد، بسیار به او توجه کرد
14. He seemed so attentive, so clued in to my every word[sentence dictionary], that I suddenly found the confidence to go on.
[ترجمه ترگمان]او با دقت به نظر می رسید، بنابراین به تک تک کلمات کتاب لغت من اشاره کرد که ناگهان اعتماد به نفسم را پیدا کردم
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید بسیار مراقب بود، به طوری که به هر کلمه [فرهنگ لغت جمله] من، که من به طور ناگهانی در بر داشت اعتماد به نفس رفتن
15. During class he was attentive, at times contributed to the discussion, and frequently demonstrated good knowledge and problem-solving skills.
[ترجمه ترگمان]او در طول کلاس مراقب بود، گاهی به بحث کمک می کرد و اغلب مهارت های خوب و مهارت های حل مساله را به نمایش می گذاشت
[ترجمه گوگل]در طول کلاس، او مورد توجه بود، گاهی اوقات به بحث کمک کرد، و اغلب مهارت های خوب و مهارت حل مسئله را نشان داد