در تضاد
at odds
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: not in agreement; out of harmony.
• مشابه: poles apart
• مشابه: poles apart
- The union is at odds with management.
[ترجمه ترگمان] این اتحادیه با مدیریت تفاوت دارد
[ترجمه گوگل] اتحادیه با مدیریت اختلاف دارد
[ترجمه گوگل] اتحادیه با مدیریت اختلاف دارد
• in conflict, engaged in a dispute, in a disagreement
جملات نمونه
1. They're at odds over the funding of the project.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد بودجه این پروژه اختلاف نظر دارند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد بودجه این پروژه اختلاف نظر دارند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد بودجه این پروژه اختلاف نظر دارند
2. Gavin Jones, who put £25 on Eugene, at odds of 50 to has won £250.
[ترجمه ترگمان]\"گاوین جونز\" که ۲۵ پوند به اوژن داد، در سن ۵۰ سالگی ۲۵۰ پوند برنده شد
[ترجمه گوگل]گاوین جونز، که 25 یورو را در یوجین قرار داده است، با 50 امتیاز به 250 پیروزی رسید
[ترجمه گوگل]گاوین جونز، که 25 یورو را در یوجین قرار داده است، با 50 امتیاز به 250 پیروزی رسید
3. The two politicians were at odds over what was the truth.
[ترجمه ترگمان]دو سیاست مدار هیچ شانسی در مورد چیزی که حقیقت داشت، داشتند
[ترجمه گوگل]دو سیاستمدار در مورد حقیقت چه می کرد
[ترجمه گوگل]دو سیاستمدار در مورد حقیقت چه می کرد
4. Briggs found himself at odds with his colleagues.
[ترجمه ترگمان] بریگز \"خودش رو با همکاراش توی دردسر انداخت\"
[ترجمه گوگل]بریگز خود را در برابر همکاران خود قرار داد
[ترجمه گوگل]بریگز خود را در برابر همکاران خود قرار داد
5. He was at odds with his Prime Minister.
[ترجمه ترگمان]او با نخست وزیر خود مخالف بود
[ترجمه گوگل]او با نخست وزیر او مخالف بود
[ترجمه گوگل]او با نخست وزیر او مخالف بود
6. She gave him a sweet smile, totally at odds with the look of dislike in her eyes.
[ترجمه ترگمان]لبخند شیرینی به او زد و با نگاه نفرت انگیزی به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به او یک لبخند شیرین داد، کاملا با نگاه نافرمان در چشم او اختلاف نظر داشت
[ترجمه گوگل]او به او یک لبخند شیرین داد، کاملا با نگاه نافرمان در چشم او اختلاف نظر داشت
7. They're constantly at odds with each other.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیوسته با یکدیگر مخالف هستند
[ترجمه گوگل]آنها دائما در حال شکستن با یکدیگر هستند
[ترجمه گوگل]آنها دائما در حال شکستن با یکدیگر هستند
8. At odds of 10-1 he bet a hundred pounds.
[ترجمه ترگمان] به احتمال ۱۰ - ۱، ۱۰۰ پوند شرط می بندم
[ترجمه گوگل]در شکست 10-1 او 100 پوند را بپردازد
[ترجمه گوگل]در شکست 10-1 او 100 پوند را بپردازد
9. He's always at odds with his father over politics.
[ترجمه ترگمان]همیشه با پدرش در سیاست به سر می برد
[ترجمه گوگل]او همیشه با پدرش در مورد سیاست مخالف است
[ترجمه گوگل]او همیشه با پدرش در مورد سیاست مخالف است
10. She is at odds with her boss.
[ترجمه ترگمان]او با رئیسش مخالف است
[ترجمه گوگل]او با رئیس او اختلاف دارد
[ترجمه گوگل]او با رئیس او اختلاف دارد
11. The horse was running at odds of ten to one.
[ترجمه ترگمان]اسب از ده به یک طرف می دوید
[ترجمه گوگل]اسب در حال شکستن 10 تا 1 بود
[ترجمه گوگل]اسب در حال شکستن 10 تا 1 بود
12. These findings are at odds with what is going on in the rest of the country.
[ترجمه ترگمان]این یافته ها در تضاد با چیزی است که در بقیه کشور اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]این یافته ها با آنچه که در بقیه کشور اتفاق می افتد، متناقض است
[ترجمه گوگل]این یافته ها با آنچه که در بقیه کشور اتفاق می افتد، متناقض است
13. Mark's account of what happened is at odds with Dan's.
[ترجمه ترگمان]حساب مارک از اتفاقی که افتاده با دن است
[ترجمه گوگل]حساب کاربری مارک درباره آنچه اتفاق افتاده با دان تفاوت دارد
[ترجمه گوگل]حساب کاربری مارک درباره آنچه اتفاق افتاده با دان تفاوت دارد
14. Femininity and athleticism have long been at odds with each other.
[ترجمه ترگمان]femininity و ورزشکاری با هم اختلاف دارند
[ترجمه گوگل]زنانگی و تناسب اندام به مدت طولانی در هم شکسته اند
[ترجمه گوگل]زنانگی و تناسب اندام به مدت طولانی در هم شکسته اند
15. But too often we find ourselves at odds with each other.
[ترجمه ترگمان]اما اغلب اوقات خود را با یکدیگر اختلاف می یابیم
[ترجمه گوگل]اما اغلب ما خودمان را در برابر یکدیگر قرار می دهیم
[ترجمه گوگل]اما اغلب ما خودمان را در برابر یکدیگر قرار می دهیم
پیشنهاد کاربران
در تضاد با چیزی بودن
*اختلاف نظر داشتن با کسی *
They were often at odds
آنها اغلب با هم اختلاف نظر داشتند
They were often at odds
آنها اغلب با هم اختلاف نظر داشتند
be at odds ( with sb ) ( over/on sth )
( با کسی ) ( سر چیزی ) اختلاف داشتن، دعوا داشتن، جر و بحث داشتن.
( با کسی ) ( سر چیزی ) اختلاف داشتن، دعوا داشتن، جر و بحث داشتن.
در تقابل
در تضاد
متفاوت
در تضاد
متفاوت
در تناقض با
مغایرت داشتن
در شرایط بد
کلمات دیگر: