بیرحمانه
mercilessly
بیرحمانه
انگلیسی به فارسی
با بی رحمی، بی رحمانه
بی رحم
انگلیسی به انگلیسی
• without mercy, cruelly, ruthlessly
جملات نمونه
1. he belabored the donkey mercilessly
با بی رحمی الاغ را زد.
2. The cruel master beat his slaves mercilessly with a whip.
[ترجمه ترگمان]ارباب ظالم، slaves را بی رحمانه شلاق می زد
[ترجمه گوگل]استاد بی رحمانه بردگان خود را بی رحم با شلاق زدن بردند
[ترجمه گوگل]استاد بی رحمانه بردگان خود را بی رحم با شلاق زدن بردند
3. The sun beat down mercilessly on the dry earth.
[ترجمه ترگمان]خورشید با بی رحمی روی زمین خشک ضرب گرفته بود
[ترجمه گوگل]خورشید بی وقفه روی زمین خشک می شود
[ترجمه گوگل]خورشید بی وقفه روی زمین خشک می شود
4. The two boys had been mercilessly bludgeoned to death.
[ترجمه ترگمان]این دو پسر با بی رحمی به او حمله کرده بودند که تا حد مرگ کتکش زده بودند
[ترجمه گوگل]دو پسر بی رحمانه اعدام شده بودند
[ترجمه گوگل]دو پسر بی رحمانه اعدام شده بودند
5. She lashed the horses mercilessly with her long whip.
[ترجمه ترگمان]با شلاقی طولانی اسب ها را بی رحمانه شلاق می زد
[ترجمه گوگل]او اسبها را بی رحمانه با شلاق بلندش زد
[ترجمه گوگل]او اسبها را بی رحمانه با شلاق بلندش زد
6. He used to rib her mercilessly about her accent.
[ترجمه ترگمان]او را بی رحمانه با لهجه او مقایسه می کرد
[ترجمه گوگل]او مورد بی رحمتی او قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او مورد بی رحمتی او قرار گرفت
7. His cartoon mercilessly lampoon the leading politician of the day.
[ترجمه ترگمان]کارتون او بیرحمانه ترین سیاست مدار این روز را محکوم کرد
[ترجمه گوگل]کارتون او بی رحمانه lampoon سیاستمدار برجسته روز است
[ترجمه گوگل]کارتون او بی رحمانه lampoon سیاستمدار برجسته روز است
8. He teased me mercilessly about going Hollywood.
[ترجمه ترگمان]او در مورد رفتن به هالیوود بی رحمانه مرا اذیت می کرد
[ترجمه گوگل]او من را بی رحم در مورد رفتن به هالیوود
[ترجمه گوگل]او من را بی رحم در مورد رفتن به هالیوود
9. His cartoons mercilessly lampooned the leading politicians of his time.
[ترجمه ترگمان]کارتون ها او بی رحمانه سیاستمداران برجسته زمان او را به ریشخند می گرفت
[ترجمه گوگل]کارتون های خود را بی رحمانه سیاستمداران برجسته زمان خود را لامپی کرد
[ترجمه گوگل]کارتون های خود را بی رحمانه سیاستمداران برجسته زمان خود را لامپی کرد
10. We teased him mercilessly.
[ترجمه ترگمان]با بی رحمی او را اذیت کردیم
[ترجمه گوگل]ما او را بی رحم کردیم
[ترجمه گوگل]ما او را بی رحم کردیم
11. She ripped off the mask of the hypocrite mercilessly.
[ترجمه ترگمان]اون ماسک رو بی رحمانه جر داد
[ترجمه گوگل]او ماسک ریاکار را بی رحم کرد
[ترجمه گوگل]او ماسک ریاکار را بی رحم کرد
12. His friends teased him mercilessly when they found the poem.
[ترجمه ترگمان]دوستانش وقتی شعر را پیدا کردند بی رحمانه او را اذیت کردند
[ترجمه گوگل]دوستانش وقتی که شعر را پیدا کردند بی رحم بودند
[ترجمه گوگل]دوستانش وقتی که شعر را پیدا کردند بی رحم بودند
13. Louis was teased mercilessly by his schoolmates.
[ترجمه ترگمان]Louis او را بی رحمانه مورد استهزا قرار می دادند
[ترجمه گوگل]لوئیس به طور مداوم توسط همکلاسی هایش بی رحم بود
[ترجمه گوگل]لوئیس به طور مداوم توسط همکلاسی هایش بی رحم بود
14. He used to tease her mercilessly .
[ترجمه ترگمان]او بی رحمانه او را آزار می داد
[ترجمه گوگل]او قبلا بی رحم بود
[ترجمه گوگل]او قبلا بی رحم بود
15. He belaboured the donkey mercilessly.
[ترجمه ترگمان]خرش را بی رحمانه کتک زد
[ترجمه گوگل]او شاه را بی رحم کرد
[ترجمه گوگل]او شاه را بی رحم کرد
پیشنهاد کاربران
با بی رحمی
بیرحمانه ، با بیرحمی
کلمات دیگر: