1. luck too has a role in the history of nations
بخت هم در تاریخ ملت ها نقش دارد.
2. luck out
(امریکا - عامیانه) خوش شانسی آوردن،کامکار بودن
3. as luck and power are your aides
بخت و دولت چو پیشیار تواند
4. bad luck
بخت بد
5. bad luck was presaged by a black cat crossing the road
عبور گربه ی سیاه از جاده شگون بدی داشت.
6. good luck
بخت خوب
7. hard luck followed him throughout his life
بخت نامساعد همه ی عمر در تعقیب او بود.
8. hard luck threw a wrench into his plans
بدبیاری نقشه های او را به هم زد.
9. his luck has turned
بخت از او برگشته است.
10. tough luck
بخت بد
11. as luck would have it
بر حسب اتفاق،اتفاقا،تصادفا
12. beginner's luck
شانس شخص تازه کار،خوشبختی اتفاقی
13. hard luck
بخت بد،بدشانسی
14. ill luck
بخت بد
15. in luck
کامکار،خوش شانس،خوش اقبال،روی شانس
16. worse luck
بدبختانه،متاسفانه
17. parviz' rotten luck
بخت بد پرویز
18. more by luck than judgement
بیشتر به خاطر شانس تا درایت
19. out of luck
بد اقبال،دچار بد شانسی یا بد بیاری
20. try one's luck
بخت خودرا آزمودن،با اتکا به بخت دست به کاری زدن
21. hard work and luck were the secrets of his success
راز موفقیت او پرکاری و خوش شانسی بود.
22. he had better luck with his investment in our company
سرمایه گذاری او در شرکت ما موفقیت آمیز تر بود.
23. what share did luck have in his success?
نقش شانس در موفقیت او چه بود؟
24. down on one's luck
دچار بد بیاری،بد اقبال
25. a run of good luck
چند بار شانس خوب
26. a streak of bad luck
یک سری بدشانسی
27. the reverse of good luck
نقطه ی مقابل خوش بیاری
28. today he is in luck and keeps winning
امروز بخت به او روی آورده و مرتبا برنده می شود.
29. crow (or push) one's luck
(خودمانی) بیش از حد به بخت اتکا کردن،مخاطره کردن
30. he was pursued by bad luck
بخت بد او را رها نمی کرد.
31. this charm will bring you luck
این طلسم شگون دارد.
32. he has always envied others' good luck
او همیشه به نیکبختی دیگران غبطه خورده است.
33. this play involves more science than luck
این بازی بیشتر مستلزم مهارت است تا شانس.
34. success is dependent on hard work and luck
موفقیت بستگی به سختکوشی و بخت دارد.
35. when he was forty, the trajectory of his luck reached its highest point
وقتی که چهل ساله بود مسیر شانس او به اوج خود رسید.