1. She finds a perverse pleasure in upsetting her parents.
[ترجمه ترگمان]خیلی خوشش میاد پدر و مادرش رو ناراحت کنه
[ترجمه گوگل]او یک لذت جسورانه را در ناراحتی والدینش پیدا می کند
2. He's really angry at/with me for upsetting Sophie.
[ترجمه ترگمان]او واقعا از دست من عصبانی است که سوفی را ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]او واقعا برای من ناراحت کننده سوفی است
3. Her father scolded her for upsetting her mother.
[ترجمه ترگمان]پدرش او را سرزنش می کرد که مادرش را ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]پدرش او را ناراحت کرد تا مادرش را ناراحت کند
4. If you persist in upsetting her, I will have to punish you.
[ترجمه ترگمان]اگر اصرار دارید که او را ناراحت کنید، من شما را تنبیه خواهم کرد
[ترجمه گوگل]اگر در ناراحتی خود ادامه دهید، مجبورم مجازات کنم
5. We risk upsetting the ecological balance of the area.
[ترجمه ترگمان]ما در نتیجه تعادل اکولوژیکی منطقه را به هم زدیم
[ترجمه گوگل]ما خطر توازن زیست محیطی منطقه را از بین می بریم
6. "There you go again, upsetting the child!" said Shirley.
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \"دوباره برو، بچه را ناراحت کن!\" \" \" شرلی گفت:
[ترجمه گوگل]'تو دوباره میری، فرزند را ناراحت کن!' گفت: شیرلی
7. There would be no logic in upsetting the agreements.
[ترجمه ترگمان]هیچ منطقی برای واژگون کردن این موافقت نامه ها وجود نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]هیچ منطقی در بروز توافق ها وجود نخواهد داشت
8. I'm a bit unsettled tonight. This war thing's upsetting me.
[ترجمه ترگمان]امشب کمی مغشوش هستم این جنگ مرا ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]من امشب کمی نگرانم این چیز جنگ من را ناراحت می کند
9. The argument was upsetting for us all - I don't want to talk about it.
[ترجمه ترگمان]بحث برای همه ما ناراحت کننده بود - نمی خوام در موردش حرف بزنم
[ترجمه گوگل]این بحث برای همه ما ناراحت کننده بود - من نمی خواهم درباره آن صحبت کنم
10. The European members are afraid of upsetting the delicate balance of political interests.
[ترجمه ترگمان]اعضای اروپا از ایجاد تعادل ظریف منافع سیاسی می ترسند
[ترجمه گوگل]اعضای اروپایی از ترس تعادل ظریف از منافع سیاسی ترس دارند
11. He seems intent on upsetting everyone in the room!
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد قصد داره همه رو توی اتاق پرت کنه
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد قصد دارد همه را در اتاق ناراحت کند!
12. Childhood illness can be upsetting for children and parents alike.
[ترجمه ترگمان]بیماری کودکی می تواند برای کودکان و والدین یک سان باشد
[ترجمه گوگل]بیماری دوران کودکی می تواند برای فرزندان و والدین یکسان باشد
13. It is upsetting to discover that you have backed a loser.
[ترجمه ترگمان]دیدن اینکه شما از یک بازنده پشتیبانی کرده اید ناراحت کننده است
[ترجمه گوگل]غم انگیز است که کشف کنیم که شما یک بازنده را پشت سر گذاشته اید
14. She finds the divorce too upsetting to talk about.
[ترجمه ترگمان]اون طلاق رو خیلی ناراحت می کنه که در موردش حرف بزنیم
[ترجمه گوگل]او طلاق را بیش از حد ناراحت می کند تا در مورد آن صحبت کند
15. I grant that it must have been upsetting but even so I think she made a bit of a fuss.
[ترجمه ترگمان]من قبول دارم که این موضوع خیلی ناراحت کننده بوده، اما با این وجود من فکر می کنم که او کمی هیاهو به راه انداخته
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم که آن را ناراحت کرده باشم اما حتی فکر می کنم او کمی ناامید شده است