1. her words confused me
از حرف های او ماتم برد.
2. his explanations confused me further
توضیحات او مرا بیش از پیش گیج کرد.
3. a throng of confused thoughts cluttered her brain
انبوهی از افکار در هم و بر هم مغز او را پر کرد.
4. the outbreak of war confused all our plans
آغاز جنگ همه ی نقشه های ما را به هم زد.
5. the fighter plane's fast maneuvers confused the enemy gunners
ترفندهای سریع هواپیمای جنگنده توپچی های دشمن را گیج کرد.
6. his repeated chopping and changing has confused me
تغییر مشی مکرر او مرا گیج کرده است.
7. the deeper he delved into the creation, the more confused he became
هرچه بیشتر درباره ی خلقت پژوهش کرد سردرگم تر شد.
8. He's been a bit dizzy and confused since the accident. Do you think it's mild concussion?
[ترجمه ترگمان]از تصادف کمی گیج و گیج شده است فکر می کنی ضربه خفیف مغزی باشه؟
[ترجمه گوگل]او از زمان تصادف سرگیجه و گیج شده است آیا فکر می کنید این ریزش مو است؟
9. He was beginning to get rather confused.
[ترجمه Cr7] او آرام آرام داشت گیج میشد
[ترجمه ترگمان]کم کم گیج می شد
[ترجمه گوگل]او شروع به فریب دادن کرد
10. He was depressed and in a confused state of mind.
[ترجمه Sarina] او غمگین و پریشان شده بود.
[ترجمه ترگمان]افسرده و پریشان بود
[ترجمه گوگل]او افسرده بود و در حالت اختلال ذهنی
11. Expect to feel angry, depressed and confused. It's all part of the mourning process.
[ترجمه ترگمان]انتظار دیدن عصبانی، افسرده و گیج را داشته باشید همه اش بخشی از فرآیند سوگواری است
[ترجمه گوگل]منتظر احساس عصبانیت، افسردگی و اشتباه باشید این همه بخشی از روند عزاداری است
12. They asked so many questions that they confused me.
[ترجمه tina] آنها سوالات زیادی پرسیدند که مرا گیج کرد.
[ترجمه ترگمان]سوالات زیادی کردند که مرا گیج کردند
[ترجمه گوگل]آنها سوالات بسیاری را مطرح کردند که به من تعجب کردند
13. People are confused about all the different labels on food these days.
[ترجمه ترگمان]مردم در مورد همه برچسب های مختلف غذایی در این روزها گیج می شوند
[ترجمه گوگل]این روزها مردم در مورد همه برچسب های مختلف غذا اشتباه می کنند
14. I'm totally confused. Could you explain that again?
[ترجمه ترگمان]من کاملا گیج شدم میتونی دوباره توضیح بدی؟
[ترجمه گوگل]من کاملا گیج شده ام می توانید این را دوباره توضیح دهید؟
15. Don't rush him or he'll become confused.
[ترجمه ترگمان]به او حمله نکن وگرنه گیج می شود
[ترجمه گوگل]او را عجله نکنید یا او گیج شود
16. Witness statements presented a confused picture of the incident.
[ترجمه ترگمان]اظهارات شاهد، تصویر اشتباهی از این حادثه را نشان دادند
[ترجمه گوگل]اظهارات شهروندان یک عکس اشتباه از این حادثه را ارائه داد