انهم
and that
انهم
جملات نمونه
1. Everything has its time and that time must be watched.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی زمان داره و اون زمان باید تحت نظر باشه
[ترجمه گوگل]همه چیز زمان خود را دارد و آن زمان باید تماشا شود
[ترجمه گوگل]همه چیز زمان خود را دارد و آن زمان باید تماشا شود
2. The world can be changed by man's endeavor, and that this endeavor can lead to something new and better . No man can sever the bonds that unite him to his society simply by averting his eyes . He must ever be receptive and sensitive to the new ; and have sufficient courage and skill to novel facts and to deal with them .
[ترجمه ترگمان]جهان می تواند با تلاش بشر تغییر یابد و این تلاش می تواند منجر به چیزی جدید و بهتر شود هیچ مردی نمی تواند پیوندهایی که او را به جامعه خود پیوند می دهد را با نگاه کردن به چشم خود قطع کند او باید همواره پذیرای عواطف جدید باشد و شجاعت و مهارت کافی در برابر حقایق جدید و مقابله با آن ها داشته باشد
[ترجمه گوگل]جهان می تواند توسط تلاش انسان تغییر کند و این تلاش می تواند به چیزی جدید و بهتر منجر شود هیچ کس نمی تواند اوراق قرضه را که او را به جامعه خود وصل می کند، به سادگی با جلوگیری از چشمانش، قطع کند او همیشه باید حساس و حساس به جدید باشد؛ و شجاعت و مهارت کافی برای واقعیت های جدید و برخورد با آنها داشته باشند
[ترجمه گوگل]جهان می تواند توسط تلاش انسان تغییر کند و این تلاش می تواند به چیزی جدید و بهتر منجر شود هیچ کس نمی تواند اوراق قرضه را که او را به جامعه خود وصل می کند، به سادگی با جلوگیری از چشمانش، قطع کند او همیشه باید حساس و حساس به جدید باشد؛ و شجاعت و مهارت کافی برای واقعیت های جدید و برخورد با آنها داشته باشند
3. Mr. Berry said the timing was a coincidence and that his decision was unrelated to Mr. Roman's departure.
[ترجمه ترگمان]آقای بری گفت که زمانش تصادفی است و تصمیم او به عزیمت آقای رم ربطی ندارد
[ترجمه گوگل]آقای بری گفت زمان بندی یک تصادف بود و تصمیم وی با رد آقای رم ارتباطی نداشت
[ترجمه گوگل]آقای بری گفت زمان بندی یک تصادف بود و تصمیم وی با رد آقای رم ارتباطی نداشت
4. I'd like this one, and that one, please.
[ترجمه ترگمان]من این یکی را دوست دارم و اون یکی، لطفا
[ترجمه گوگل]من می خواهم این یکی، و آن یکی، لطفا
[ترجمه گوگل]من می خواهم این یکی، و آن یکی، لطفا
5. I threw pebbles at the hens, and that made them jump and squawk.
[ترجمه ترگمان]سنگ ها را به طرف مرغ ها پرتاب کردم و این باعث شد که آن ها جست وخیز کنند و جیغ بکشند
[ترجمه گوگل]من سنگ مرمر ها را در مرغ ها ریختم و آنها را پریدم و خندیدم
[ترجمه گوگل]من سنگ مرمر ها را در مرغ ها ریختم و آنها را پریدم و خندیدم
6. The human race has one really effective weapon, and that is laughter. Mark Twain
[ترجمه ترگمان]نژاد بشر یک سلاح واقعا موثر دارد و این خنده است مارک تواین
[ترجمه گوگل]نژاد بشر یک سلاح واقعا موثر دارد و این خنده است مارک تواین
[ترجمه گوگل]نژاد بشر یک سلاح واقعا موثر دارد و این خنده است مارک تواین
7. His career has blossomed and that has given him a certain elevated status.
[ترجمه ترگمان]شغل او شکوفا شده و به او وضعیت بسیار بالایی داده است
[ترجمه گوگل]حرفه او شکوفا شده است و به او یک وضعیت بالاتری داده است
[ترجمه گوگل]حرفه او شکوفا شده است و به او یک وضعیت بالاتری داده است
8. Tell him how much it'll cost and that should wipe the smile off his face.
[ترجمه ترگمان]بهش بگو قیمتش چقدره و این باید لبخند رو از روی صورتش پاک کنه
[ترجمه گوگل]به او بگویید چقدر هزینه می شود و باید لبخند را از چهره اش پاک کنید
[ترجمه گوگل]به او بگویید چقدر هزینه می شود و باید لبخند را از چهره اش پاک کنید
9. Aubrey had slept little and that always made him peevish.
[ترجمه ترگمان]Aubrey اندکی خوابیده بود و همیشه او را عصبانی می کرد
[ترجمه گوگل]ابری کمی خواب داشت و همیشه او را می کشید
[ترجمه گوگل]ابری کمی خواب داشت و همیشه او را می کشید
10. He was a tremendously enthusiastic teacher and that rubbed off on all the children.
[ترجمه ترگمان]او یک معلم فوق العاده مشتاق بود و همه بچه ها را نوازش می کرد
[ترجمه گوگل]او یک معلم فوق العاده مشتاق بود و همه بچه ها آن را می پوشاندند
[ترجمه گوگل]او یک معلم فوق العاده مشتاق بود و همه بچه ها آن را می پوشاندند
11. The greatest contest is always with the enemy within,and that battleground can be the loneliest place on earth.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین رقابت همیشه با دشمن درون آن است و میدان نبرد می تواند نقطه loneliest روی زمین باشد
[ترجمه گوگل]بزرگترین مسابقه همیشه با دشمن درونی است و میدان نبرد می تواند تنها ترین مکان روی زمین باشد
[ترجمه گوگل]بزرگترین مسابقه همیشه با دشمن درونی است و میدان نبرد می تواند تنها ترین مکان روی زمین باشد
12. For I know that my Redeemer lives, and that at the last he will stand up on the earth; and after my skin has been thus destroyed, then in my flesh I shall see God.
[ترجمه ترگمان]زیرا می دانم که منجی من زندگی می کند و سرانجام او روی زمین خواهد ایستاد؛ و پس از آن که پوستم بدین گونه نابود شد، سپس در گوشت من خدا را می بینم
[ترجمه گوگل]زیرا من می دانم که رستگارم زندگی می کند و در آخر او بر روی زمین ایستاد و پس از آنکه پوست من تخریب شده است، سپس در جسم من خدا را خواهم دید
[ترجمه گوگل]زیرا من می دانم که رستگارم زندگی می کند و در آخر او بر روی زمین ایستاد و پس از آنکه پوست من تخریب شده است، سپس در جسم من خدا را خواهم دید
13. And that is the crux of the matter .
[ترجمه ترگمان]و این معمای مساله است
[ترجمه گوگل]و این موضوع اصلی است
[ترجمه گوگل]و این موضوع اصلی است
14. Someone might find out and that would never do .
[ترجمه ترگمان]یه نفر ممکنه بفهمه و این کار هیچ وقت انجام نمی ده
[ترجمه گوگل]کسی ممکن است متوجه شود و آن را هرگز انجام نخواهد داد
[ترجمه گوگل]کسی ممکن است متوجه شود و آن را هرگز انجام نخواهد داد
پیشنهاد کاربران
:and ( all ) that
and that sort of thing
and all the other things
a phrase used to indicate nonspecific things that are similar or somehow related to that which is being discussed -
and that sort of thing
and all the other things
a phrase used to indicate nonspecific things that are similar or somehow related to that which is being discussed -
و همان طور
و اینکه
کلمات دیگر: