زمان پخش
airtime
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: broadcast time allotted, as to an event or news story, on television or radio.
- The governor's office requested airtime for the announcement.
[ترجمه ترگمان] دفتر والی این خبر را برای اعلام زمان اعلام کرد
[ترجمه گوگل] دفتر فرماندار درخواست زمان پخش را برای اعلام اعلام کرد
[ترجمه گوگل] دفتر فرماندار درخواست زمان پخش را برای اعلام اعلام کرد
• time of day when a program is broadcast; block of time allotted for a broadcast (television and radio); total time a customer spends using a cellular telephone
time of day when a program is broadcast; block of time allotted for a broadcast (television and radio); total time a customer spends using a cellular telephone
air time is a period of time on radio or television during which a particular item is broadcast.
time of day when a program is broadcast; block of time allotted for a broadcast (television and radio); total time a customer spends using a cellular telephone
air time is a period of time on radio or television during which a particular item is broadcast.
جملات نمونه
1. Advertisers have bought airtime on all the major TV networks.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات برای همه شبکه های مهم تلویزیون زمان پخش را خریداری کرده اند
[ترجمه گوگل]تبلیغ کنندگان در تمام شبکه های تلویزیونی بزرگ مدت زمان پخش را خریداری کرده اند
[ترجمه گوگل]تبلیغ کنندگان در تمام شبکه های تلویزیونی بزرگ مدت زمان پخش را خریداری کرده اند
2. They are calling for more airtime for Jazz.
[ترجمه ترگمان]آن ها خواهان زمان پخش برنامه برای جاز هستند
[ترجمه گوگل]آنها برای مدت زمان بیشتری برای جاز درخواست می کنند
[ترجمه گوگل]آنها برای مدت زمان بیشتری برای جاز درخواست می کنند
3. This deal gives you 180 minutes free airtime a month.
[ترجمه ترگمان]این معامله به شما ۱۸۰ دقیقه در ماه وقت رایگان می دهد
[ترجمه گوگل]این قرارداد 180 دقیقه زمان پخش رایگان در ماه را به شما ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]این قرارداد 180 دقیقه زمان پخش رایگان در ماه را به شما ارائه می دهد
4. We don't sell the airtime, so it's not in our power yet, but beyond 1993 we will be.
[ترجمه ترگمان]ما زمان مکالمه را به فروش نمی دهیم، بنابراین هنوز در قدرت ما نیست، اما بعد از سال ۱۹۹۳ ما خواهیم بود
[ترجمه گوگل]ما مدت زمان پخش را نمی فروشیم، بنابراین هنوز در قدرت ما نیست، اما در سال 1993 ما خواهد بود
[ترجمه گوگل]ما مدت زمان پخش را نمی فروشیم، بنابراین هنوز در قدرت ما نیست، اما در سال 1993 ما خواهد بود
5. It is believed that Thames will use this airtime to flag the new channel, and Cif it wins.
[ترجمه ترگمان]بر این باور است که رود تمز از این زمان برای مسدود کردن کانال جدید استفاده خواهد کرد و cif آن برنده خواهد شد
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که Thames از این زمان پخش برای پرچم کانال جدید استفاده می کند و CIF آن را برنده می کند
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که Thames از این زمان پخش برای پرچم کانال جدید استفاده می کند و CIF آن را برنده می کند
6. Television reporters have a lot of airtime to fill.
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران تلویزیون زمان زیادی برای پر کردن زمان دارند
[ترجمه گوگل]خبرنگاران تلویزیون زمان زیادی را برای پر کردن دارند
[ترجمه گوگل]خبرنگاران تلویزیون زمان زیادی را برای پر کردن دارند
7. Just before airtime, a story had come in on a drug bust: space was hastily made for this.
[ترجمه ترگمان]درست قبل از انفجار، داستانی در یک انبار مواد مخدر رخ داده بود: فضا برای این درست شده بود
[ترجمه گوگل]درست قبل از زمان پخش، یک داستان در مورد سقوط مواد مخدر وارد شده بود: فضایی به سرعت این کار را انجام داد
[ترجمه گوگل]درست قبل از زمان پخش، یک داستان در مورد سقوط مواد مخدر وارد شده بود: فضایی به سرعت این کار را انجام داد
8. Video call airtime charges are made in addition to the IDD video call rate.
[ترجمه ترگمان]هزینه مکالمه تلفنی به علاوه نرخ تماس ویدیوی IDD نیز انجام شده است
[ترجمه گوگل]اتهامات مربوط به زمان تماس ویدئویی علاوه بر نرخ تماس ویدئویی IDD نیز هزینه می شود
[ترجمه گوگل]اتهامات مربوط به زمان تماس ویدئویی علاوه بر نرخ تماس ویدئویی IDD نیز هزینه می شود
9. They devoted their entire airtime to covering the storm.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمام زمان زمان خود را صرف پوشش طوفان کردند
[ترجمه گوگل]آنها تمام وقت خود را صرف پوشش طوفان کردند
[ترجمه گوگل]آنها تمام وقت خود را صرف پوشش طوفان کردند
10. Celebrities and politicians vie for prime-time television and radio airtime.
[ترجمه ترگمان]افراد مشهور و سیاستمداران برای تلویزیون برای زمان پربیننده و زمان پخش برنامه رادیو و تلویزیون رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]مشاهیر و سیاستمداران برای اولین بار از زمان پخش تلویزیونی و رادیو استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]مشاهیر و سیاستمداران برای اولین بار از زمان پخش تلویزیونی و رادیو استفاده می کنند
11. The smaller political parties are campaigning to be allowed free airtime before general elections.
[ترجمه ترگمان]احزاب کوچک تر سیاسی در حال فعالیت انتخاباتی هستند تا قبل از انتخابات عمومی به آن ها اجازه پخش رایگان داده شود
[ترجمه گوگل]احزاب سیاسی کوچکتر در حال مبارزه برای دسترسی به زمان آزاد قبل از انتخابات عمومی هستند
[ترجمه گوگل]احزاب سیاسی کوچکتر در حال مبارزه برای دسترسی به زمان آزاد قبل از انتخابات عمومی هستند
12. The majority Roman Catholic Church fills half of the airtime and over 30 Protestant denominations share the rest.
[ترجمه ترگمان]اکثریت کلیسای کاتولیک رومی نیمی از زمان پخش برنامه را پر می کند و بیش از ۳۰ مذهب پروتستان در بقیه شرکت می کنند
[ترجمه گوگل]اکثریت کلیسای کاتولیک رومی نیمی از زمان پخش را پر می کند و بیش از 30 نامزد پروتستان سهم بقیه را دارند
[ترجمه گوگل]اکثریت کلیسای کاتولیک رومی نیمی از زمان پخش را پر می کند و بیش از 30 نامزد پروتستان سهم بقیه را دارند
13. Celebrities and politicians vie for prime-time television and radio airtime in order to gain status.
[ترجمه ترگمان]افراد مشهور و سیاستمداران برای کسب مقام برای رسیدن به وضعیت برای تلویزیون و زمان پخش برنامه برای زمان نخست وزیری رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]مشاهیر و سیاستمداران برای به دست آوردن وضعیت برای نخستین بار تلویزیون و رادیو رادیو پخش می کنند
[ترجمه گوگل]مشاهیر و سیاستمداران برای به دست آوردن وضعیت برای نخستین بار تلویزیون و رادیو رادیو پخش می کنند
14. The television station was up and broadcasting locally, and the church was buying airtime on one of the national nets.
[ترجمه ترگمان]این ایستگاه تلویزیونی به صورت محلی پخش و پخش می شد و کلیسا برای یکی از شبکه های ملی زمان پخش می کرد
[ترجمه گوگل]ایستگاه تلویزیونی به صورت محلی پخش شد و کلیسا در یکی از شبکه های ملی خریداری می کرد
[ترجمه گوگل]ایستگاه تلویزیونی به صورت محلی پخش شد و کلیسا در یکی از شبکه های ملی خریداری می کرد
پیشنهاد کاربران
( در آگهی های تبلیغاتی و یا تبلیغات تجاری ) به مدت زمانی که به یک فرد یا چیزی جهت تبلیغ و یا اعلان در رادیو یا تلویزیون ، داده میشود
the time at which a radio or television program is broadcast
the amount of time during which a cell phone is connected to a network
the time during which calls are made or received on a mobile phone
the amount of time during which a cell phone is connected to a network
the time during which calls are made or received on a mobile phone
زمان پخش ، زمان اجرا ، زمان برنامه تلویزیونی یا رادیویی یا اخبار
زمان پخش. زمان اجرا
زمان تنفس
زمان روی آنتن بودن
به مدت زمانی که به یک فرد یا چیزی جهت تبلیغ و یا هرصحبتی مثل صحبتهای کاندید انتخاباتی در رادیو یا تلویزیون ، داده میشود
The amount of time given to somebody or something in a radio or television broadcast ; for example : The smaller political parties are campaigning to be allowed free air time before general elections
کلمات دیگر: