کلمه جو
صفحه اصلی

selfish


معنی : خود خواه، خود پرست، خود پسند
معانی دیگر : خودخواهانه، خودپسندانه

انگلیسی به فارسی

خودپسند، خود پرست، خود خواه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: selfishly (adv.), selfishness (n.)
(1) تعریف: overly concerned with oneself and one's own interests, rather than those of others; self-centered.
مترادف: egocentric, egotistic, self-centered
متضاد: altruistic, magnanimous, selfless, unselfish
مشابه: avaricious, egoistic, grasping, greedy, self-indulgent, self-seeking

- She was selfish as a young woman, but having her own children brought maturity and concern for others.
[ترجمه ترگمان] او به اندازه یک زن جوان خودخواه بود، اما فرزند خود را به بلوغ رسانده بود و به دیگران اهمیت می داد
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک زن جوان خودخواه بود، اما داشتن فرزندان خود، بلوغ و نگرانی را برای دیگران به ارمغان آورد
- The selfish relatives fought over the money the woman left when she died.
[ترجمه ترگمان] بستگان خودخواه وقتی که زن مرد، بر روی پولی که زن از او جدا شده بود، مبارزه کردند
[ترجمه گوگل] خویشاوندان خودخواهانه بیش از پولی که زنان در هنگام مرگ جان خود را از دست دادند، جنگیدند

(2) تعریف: showing, resulting from, or characterized by this sort of egotistical concern.
مترادف: egotistic, self-centered
متضاد: altruistic, magnanimous, selfless
مشابه: egocentric, egoistic, greedy, self-indulgent, uncharitable, ungenerous

- I admit that it was a selfish desire to go on this trip.
[ترجمه ترگمان] قبول دارم که این سفر، آرزوی خودخواهانه ای بود که به این سفر بره
[ترجمه گوگل] من اعتراف می کنم که تمایل خودخواهانه برای رفتن به این سفر بود
- It was selfish of him to keep all his winnings and not share with his brother.
[ترجمه ترگمان] این خودخواهی بود که او همه winnings را حفظ کند و با برادرش شریک نشود
[ترجمه گوگل] او خودخواه بود تا تمام برندهایش را حفظ کند و با برادرش به اشتراک نگذارد

• egocentric, self-centered, concerned only with one's own self
if you are selfish, you care only about yourself, and do not want to share things with other people.

مترادف و متضاد

thinking only of oneself


خود خواه (صفت)
egocentric, selfish, egoistic, egotistic, self-loving

خود پرست (صفت)
selfish

خود پسند (صفت)
self-affected, selfish, self-asserting, self-assertive, self-conceited, self-opinionated

Synonyms: egocentric, egoistic, egoistical, egomaniacal, egotistic, egotistical, greedy, hoggish, mean, mercenary, miserly, narcissistic, narrow, narrow-minded, out for number one, parsimonious, prejudiced, self-centered, self-indulgent, self-interested, self-seeking, stingy, ungenerous, wrapped up in oneself


Antonyms: caring, kind, unselfish


جملات نمونه

1. a selfish act which nothing will excuse
عملی خودپسندانه که هیچ چیز آن را توجیه نمی کند

2. his intentions were selfish and carnal
منظور او خودپسندانه و شهوانی بود.

3. A man is called selfish ,not pursuing his own good ,but neglecting his neighbour's.
[ترجمه Mozhde] یک مرد خودخواه خوانده میشود، نه بخاطر اینکه به دنبال منافع خودش است؛بلکه بخاطر بی توجهی به هسایه اش.
[ترجمه ترگمان]یک مرد خودخواه خوانده می شود، نه به دنبال منافع خودش، بلکه چشم پوشی از همسایه خود را نادیده می گیرد
[ترجمه گوگل]مردی خودخواهانه نامیده می شود، نه به دنبال خود خویشتن است، بلکه با بی توجهی همسایه اش

4. She was sly, selfish, and manipulative.
[ترجمه ترگمان]او موذی و خودخواه و manipulative بود
[ترجمه گوگل]او خجالتی، خودخواه و دستکاری بود

5. Her selfish behaviour completely spoiled the evening.
[ترجمه ترگمان]رفتار خودخواهانه او آن شب را کاملا خراب کرد
[ترجمه گوگل]رفتار خودخواهانه او شب را به طور کامل خراب کرد

6. People say this is a selfish society, but frankly I've seen too much kindness, self-sacrifice and generosity to believe that.
[ترجمه ترگمان]مردم می گویند این یک جامعه خودخواه است، اما رک و راست، من خیلی محبت، فداکاری و جوانمردی دیده ام که آن را باور کنم
[ترجمه گوگل]مردم می گویند این یک جامعه خودخواهانه است، اما به رغم آن، من خیلی مهربان، خودکفایی و سخاوتمندی را باور کرده ام

7. The cause of suffering is selfish desire, whether it is the desire for pleasure, desire for revenge, or simply desire for a long life.
[ترجمه ترگمان]علت رنج، آرزوی خودخواهانه است، خواه آرزوی لذت، تمایل به انتقام، یا صرفا تمایل به زندگی طولانی باشد
[ترجمه گوگل]علت رنج، تمایل خودخواهانه است، خواه این تمایل به لذت، میل به انتقام، و یا صرفا تمایل به یک زندگی طولانی است

8. Only someone supremely selfish won't lose their self in love.
[ترجمه ترگمان]تنها کسی که بین هایت خودخواه است، خود را در عشق از دست نمی دهد
[ترجمه گوگل]تنها کسی که خودخواهی می کند عشق خود را از دست نمی دهد

9. You're taking a pretty selfish attitude over this, aren't you?
[ترجمه ترگمان]تو در این مورد خیلی خودخواهانه رفتار می کنی، مگه نه؟
[ترجمه گوگل]شما نسبت به این نگرش نسبتا خودخواهانه می گیرید، آیا نه؟

10. I think I've been very selfish. I've been mainly concerned with myself.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم خیلی خودخواه بودم من بیشتر نگران خودم بودم
[ترجمه گوگل]فکر می کنم خیلی خودخواه هستم من عمدتا به خودم مربوط است

11. It was basically a selfish act, though no doubt a sophist would argue that it was done for the general good.
[ترجمه ترگمان]این کار اساسا یک اقدام خودخواهانه بود، هر چند بدون شک a استدلال می کرد که این کار برای عموم خوب انجام شده است
[ترجمه گوگل]این اساسا یک عمل خودخواهانه بود، هرچند بدون شک یک سوفیست استدلال می کند که این کار برای خیر عمومی انجام می شود

12. Susan and Deborah share an intensely selfish, egotistic streak.
[ترجمه ترگمان]سوزان و (دبرا)به شدت خودخواه و خودخواه هستند
[ترجمه گوگل]سوزان و دبورا به شدت خودخواهانه و خودخواهانه ای از خودباوری هستند

13. They painted him to be indecisive, negative, and selfish.
[ترجمه ترگمان]آن ها او را نقاشی کردند که دودل، منفی و خودخواه باشد
[ترجمه گوگل]آنها او را نقاشی می کنند که بی نظیر، منفی و خودخواهانه است

14. I call his behaviour mean and selfish.
[ترجمه ترگمان]من طرز رفتار او و خودخواهانه او را می خوانم
[ترجمه گوگل]من رفتار او معنی و خودخواهانه است

15. Your sister is a selfish girl and that goes for you, too.
[ترجمه Haru] خواهر تو یک دختر خودخواه است و این شامل تو هم میشه
[ترجمه من] خواهرتو یه دختر خودخواه است و این در مود تو هم صدق میکنه
[ترجمه Aynaz] خواهر تو یک دختر خودخواه است و این در مورد تو هم صدق میکند
[ترجمه ترگمان]خواهرت یک دختر خودخواه است و این برای تو هم صدق می کند
[ترجمه گوگل]خواهر شما یک دختر خودخواه است و برای شما هم همینطور است

Selfishness, my dear, is a sign of ignorance.

خودپسندی جان من برهان نادانی بود.


پیشنهاد کاربران

خودخواه , خودپسند ، خودپرست


مغرور، خودخواه، متکبر

self loving

خودخواه👀خود پرست😑خود پسند

When you don't think a bout the need's of others and you just want every thing for your self

خود شیفته

خودخواه🧬🧬
some people are very selfish
بعضی افراد خیلی خودخواه هستند

خودخواه ، از خود راضی ، خودپسند

خودشیفته، مغرور

خودمحوری

خودپسند =selfish
I have selfish people.
ترجمه : من از افراد خودبین متنفرم. 😑

عاشق خود بودن خود را دوست داشتن 🧘🏻‍♀️🤍

از خود رازی

خود دوست کسی که فقط خودش را میبیند و دوست دارد و به کسی اهمیت نمی دهد

A person who thinks he is superior to everything and everyone

متکبر

از خود راضی

خودخواه

خود خواه٬ خود پرست

خود خواه ٫خودپسند

خود خواه. از خود راضی

خصیص

مغرور

مغرور. متکبر

مغرور
متکبر
خودپسند
از خود راضی


خودپسند, خودشیفته

خودخواه =کسی که همه چیز را برای خودش میخواهد

خودخواه
How can you be so selfish? چطور میتونی اینقدر خودخواه باشی؟

عالیه

خود بینی

A person who like all of things for him

خودخواه، خودبین

* با احترام ، این لغت در انگلیسی عموما به همین معنی مورد استفاده قرار میگیرد و برای واژگانی مثل "متکبر" و یا "مغرور" بهتر است از proud یا arrogant استفاده شود. دقت کنیم که ادم خودبین و ادم مغرور همیشه به یک معنا نیستند.

خود پسند


خودخوآه
در ضمــن خود خوآه بآ مغرور متفآوتع: )

خودبین

مغرور، خود خواه

a person who thinks only of himself or her self
کسی که فکر میکنم همه چیز برای اونه

لایه فراموش نشه😊


کلمات دیگر: