1. a selfish act which nothing will excuse
عملی خودپسندانه که هیچ چیز آن را توجیه نمی کند
2. his intentions were selfish and carnal
منظور او خودپسندانه و شهوانی بود.
3. A man is called selfish ,not pursuing his own good ,but neglecting his neighbour's.
[ترجمه Mozhde] یک مرد خودخواه خوانده میشود، نه بخاطر اینکه به دنبال منافع خودش است؛بلکه بخاطر بی توجهی به هسایه اش.
[ترجمه ترگمان]یک مرد خودخواه خوانده می شود، نه به دنبال منافع خودش، بلکه چشم پوشی از همسایه خود را نادیده می گیرد
[ترجمه گوگل]مردی خودخواهانه نامیده می شود، نه به دنبال خود خویشتن است، بلکه با بی توجهی همسایه اش
4. She was sly, selfish, and manipulative.
[ترجمه ترگمان]او موذی و خودخواه و manipulative بود
[ترجمه گوگل]او خجالتی، خودخواه و دستکاری بود
5. Her selfish behaviour completely spoiled the evening.
[ترجمه ترگمان]رفتار خودخواهانه او آن شب را کاملا خراب کرد
[ترجمه گوگل]رفتار خودخواهانه او شب را به طور کامل خراب کرد
6. People say this is a selfish society, but frankly I've seen too much kindness, self-sacrifice and generosity to believe that.
[ترجمه ترگمان]مردم می گویند این یک جامعه خودخواه است، اما رک و راست، من خیلی محبت، فداکاری و جوانمردی دیده ام که آن را باور کنم
[ترجمه گوگل]مردم می گویند این یک جامعه خودخواهانه است، اما به رغم آن، من خیلی مهربان، خودکفایی و سخاوتمندی را باور کرده ام
7. The cause of suffering is selfish desire, whether it is the desire for pleasure, desire for revenge, or simply desire for a long life.
[ترجمه ترگمان]علت رنج، آرزوی خودخواهانه است، خواه آرزوی لذت، تمایل به انتقام، یا صرفا تمایل به زندگی طولانی باشد
[ترجمه گوگل]علت رنج، تمایل خودخواهانه است، خواه این تمایل به لذت، میل به انتقام، و یا صرفا تمایل به یک زندگی طولانی است
8. Only someone supremely selfish won't lose their self in love.
[ترجمه ترگمان]تنها کسی که بین هایت خودخواه است، خود را در عشق از دست نمی دهد
[ترجمه گوگل]تنها کسی که خودخواهی می کند عشق خود را از دست نمی دهد
9. You're taking a pretty selfish attitude over this, aren't you?
[ترجمه ترگمان]تو در این مورد خیلی خودخواهانه رفتار می کنی، مگه نه؟
[ترجمه گوگل]شما نسبت به این نگرش نسبتا خودخواهانه می گیرید، آیا نه؟
10. I think I've been very selfish. I've been mainly concerned with myself.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم خیلی خودخواه بودم من بیشتر نگران خودم بودم
[ترجمه گوگل]فکر می کنم خیلی خودخواه هستم من عمدتا به خودم مربوط است
11. It was basically a selfish act, though no doubt a sophist would argue that it was done for the general good.
[ترجمه ترگمان]این کار اساسا یک اقدام خودخواهانه بود، هر چند بدون شک a استدلال می کرد که این کار برای عموم خوب انجام شده است
[ترجمه گوگل]این اساسا یک عمل خودخواهانه بود، هرچند بدون شک یک سوفیست استدلال می کند که این کار برای خیر عمومی انجام می شود
12. Susan and Deborah share an intensely selfish, egotistic streak.
[ترجمه ترگمان]سوزان و (دبرا)به شدت خودخواه و خودخواه هستند
[ترجمه گوگل]سوزان و دبورا به شدت خودخواهانه و خودخواهانه ای از خودباوری هستند
13. They painted him to be indecisive, negative, and selfish.
[ترجمه ترگمان]آن ها او را نقاشی کردند که دودل، منفی و خودخواه باشد
[ترجمه گوگل]آنها او را نقاشی می کنند که بی نظیر، منفی و خودخواهانه است
14. I call his behaviour mean and selfish.
[ترجمه ترگمان]من طرز رفتار او و خودخواهانه او را می خوانم
[ترجمه گوگل]من رفتار او معنی و خودخواهانه است
15. Your sister is a selfish girl and that goes for you, too.
[ترجمه Haru] خواهر تو یک دختر خودخواه است و این شامل تو هم میشه
[ترجمه من] خواهرتو یه دختر خودخواه است و این در مود تو هم صدق میکنه
[ترجمه Aynaz] خواهر تو یک دختر خودخواه است و این در مورد تو هم صدق میکند
[ترجمه ترگمان]خواهرت یک دختر خودخواه است و این برای تو هم صدق می کند
[ترجمه گوگل]خواهر شما یک دختر خودخواه است و برای شما هم همینطور است