کلمه جو
صفحه اصلی

deserved


درخور، مستحق، سزاوار، عادلانه، به حق، به سزا

انگلیسی به فارسی

درخور، مستحق، سزاوار


منصفانه، عادلانه، به‌حق، به‌سزا


سزاوار، استحقاق داشتن، شایستگی داشتن، سزاوار بودن، سزیدن، لایق بودن


انگلیسی به انگلیسی

• rightfully earned or merited
you say that something is deserved when the person getting it is worthy of it.

مترادف و متضاد

merited


Synonyms: earned, justified, warranted, appropriate, suitable, right, equitable, rightful, proper, fitting, just, due, fit


Antonyms: undue, excessive, inordinate


جملات نمونه

1. he jolly well deserved to be fired
او کاملا استحقاق داشت که اخراج بشود.

2. his punishment was well deserved
تنبیه او کاملا سزاوار بود.

3. he got the justice he deserved
او به سزایش رسید.

4. they gave her more eclat than she deserved
بیش از استحقاق از او تحسین کردند.

5. She deserved her promotion, but I wish she wasn't so damned smug about it.
[ترجمه ترگمان]او لیاقت ترفیع او را داشت، اما کاش آن قدر ازخودراضی نبود
[ترجمه گوگل]او سزاوار ارتقاء او بود، اما من آرزو می کنم که او در مورد آن محکوم به نظر نمی رسید

6. Derartu is an outstanding athlete and deserved to win.
[ترجمه ترگمان]Derartu Tulu یک ورزش کار برتر است و سزاوار برنده شدن هم هست
[ترجمه گوگل]Derattu ورزشکار برجسته است و سزاوار پیروزی است

7. She deserved well of the Government for service.
[ترجمه ترگمان]او شایسته خدمت به دولت بود
[ترجمه گوگل]او به خوبی از دولت برای خدمت سرباز زد

8. Well, you got what you deserved.
[ترجمه ترگمان] خب، چیزی که لایقش بودی رو گرفتی
[ترجمه گوگل]خوب، شما آنچه را که سزاوار

9. After the morning's good deeds he deserved a rest.
[ترجمه ترگمان]بعد از کارهایی که صبح کرد حقش بود استراحت کند
[ترجمه گوگل]بعد از انجام کارهای صبحگاهی، او سزاوار استراحت کرد

10. These soldiers deserved well of their country.
[ترجمه ترگمان]این سربازها لیاقت country را داشتند
[ترجمه گوگل]این سربازان شایسته کشور خود هستند

11. It was a question which deserved serious consideration.
[ترجمه ترگمان]این مسئله ای بود که شایسته توجه جدی بود
[ترجمه گوگل]این یک سؤال بود که سزاوار توجه جدی بود

12. He richly deserved all that happened to him.
[ترجمه ترگمان]هر چه بر سرش آمده بود، لیاقتش را داشت
[ترجمه گوگل]او غالبا سزاوار تمام آنچه که به او اتفاق افتاده است

13. Larsson's goal gave Celtic a deserved victory.
[ترجمه ترگمان]گل لارسون باعث پیروزی سلتیک شد
[ترجمه گوگل]گل لارسون به سلتیک پیروز شد

14. They deserved to lose; their offense was badly planned.
[ترجمه ترگمان]آن ها سزاوار از دست دادن بودند؛ offense بد بود
[ترجمه گوگل]آنها سزاوار از دست دادن؛ تخلف آنها به شدت برنامه ریزی شده بود

15. This Government deserved to lose power a year ago. It held on.
[ترجمه ترگمان]این دولت سزاوار از دست دادن قدرت در سال گذشته بود ادامه داد
[ترجمه گوگل]این دولت سزاوار یک سال پیش از دست دادن قدرت است آن برگزار شد

His punishment was well deserved.

تنبیه او به‌طور کامل سزاوار بود.


پیشنهاد کاربران

لیاقت داشتن

Maybe love goes beyond our love that I deserved
شاید عشق فراتر از این علاقه ی ما باشد که مستحق این حرفت شدم


شایسته


کلمات دیگر: