روانشناسى : مقدر
predetermined
روانشناسى : مقدر
انگلیسی به انگلیسی
• set in advance; decided beforehand, preordained; forced, impelled
if something is predetermined, its form or nature was decided by previous events or by people rather than by chance; a formal word.
if something is predetermined, its form or nature was decided by previous events or by people rather than by chance; a formal word.
جملات نمونه
1. A person's health is often genetically predetermined.
[ترجمه ترگمان]سلامتی فرد اغلب از قبل از نظر ژنتیکی از پیش تعیین شده
[ترجمه گوگل]سلامت فرد اغلب از نظر ژنتیکی تعیین می شود
[ترجمه گوگل]سلامت فرد اغلب از نظر ژنتیکی تعیین می شود
2. The Prince's destiny was predetermined from the moment of his birth.
[ترجمه ترگمان]سرنوشت شاهزاده از لحظه تولدش معین شده بود
[ترجمه گوگل]سرنوشت شاهزاده از زمان تولد او تعیین شده است
[ترجمه گوگل]سرنوشت شاهزاده از زمان تولد او تعیین شده است
3. An alarm sounds when the temperature reaches a predetermined level.
[ترجمه ترگمان]زنگ هشدار زمانی به صدا در می آید که دما به یک سطح از پیش تعیین شده برسد
[ترجمه گوگل]هنگامی که درجه حرارت به یک سطح از پیش تعیین شده، یک زنگ هشدار می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که درجه حرارت به یک سطح از پیش تعیین شده، یک زنگ هشدار می دهد
4. We met at the predetermined time.
[ترجمه ترگمان]ما در زمان از پیش تعیین شده ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]ما در زمان تعیین شده ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]ما در زمان تعیین شده ملاقات کردیم
5. This predetermined me in his favour.
[ترجمه ترگمان]این به نفع من است
[ترجمه گوگل]این من را به نفع او تعیین کرد
[ترجمه گوگل]این من را به نفع او تعیین کرد
6. At a predetermined time, we'll all shout 'Happy Birthday, Dave'.
[ترجمه ترگمان]در یک زمان معین، همه ما فریاد خواهیم زد: تولدت مبارک دیو
[ترجمه گوگل]در یک زمان معین، همه ما فریاد می زنیم 'تولدت مبارک، دیو'
[ترجمه گوگل]در یک زمان معین، همه ما فریاد می زنیم 'تولدت مبارک، دیو'
7. The colour of your eyes is predetermined by the colours of your parents' eyes.
[ترجمه ترگمان]رنگ چشم های شما به رنگ چشم والدین شما از پیش تعیین شده
[ترجمه گوگل]رنگ چشم شما از طریق رنگ چشم والدین شما تعیین می شود
[ترجمه گوگل]رنگ چشم شما از طریق رنگ چشم والدین شما تعیین می شود
8. The sex of the embryo is predetermined at fertilization.
[ترجمه ترگمان]جنس جنین در لقاح از پیش تعیین شده
[ترجمه گوگل]جنس جنین در باروری تعیین می شود
[ترجمه گوگل]جنس جنین در باروری تعیین می شود
9. The intervals are predetermined by the elements of a motor task or more simply by the target cycle time of a task.
[ترجمه ترگمان]این فواصل به وسیله عناصر یک کار موتوری و یا ساده تر از زمان چرخه هدف یک کار تعیین می شوند
[ترجمه گوگل]فواصل از پیش تعیین شده توسط عناصر یک کار موتور یا به سادگی توسط زمان چرخه هدف یک کار تعریف شده است
[ترجمه گوگل]فواصل از پیش تعیین شده توسط عناصر یک کار موتور یا به سادگی توسط زمان چرخه هدف یک کار تعریف شده است
10. Genetically predetermined stages are seen as unfolding naturally.
[ترجمه ترگمان]مراحل از پیش مشخص شده ژنتیکی به طور طبیعی باز می شوند
[ترجمه گوگل]مراحل از پیش تعیین شده ژنتیکی به صورت طبیعی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]مراحل از پیش تعیین شده ژنتیکی به صورت طبیعی به نظر می رسد
11. Scenario construction begins with the identification of predetermined elements.
[ترجمه ترگمان]ساخت سناریو با شناسایی عناصر از پیش تعیین شده آغاز می شود
[ترجمه گوگل]ساختن سناریو با شناسایی عناصر از پیش تعیین شده آغاز می شود
[ترجمه گوگل]ساختن سناریو با شناسایی عناصر از پیش تعیین شده آغاز می شود
12. A form is a predetermined pattern of techniques that ties together proper posture, balance, coordination and timing.
[ترجمه ترگمان]شکل یک الگوی از پیش تعیین شده از تکنیک هایی است که وضعیت بدنی، تعادل، هماهنگی و زمان بندی مناسب را به هم پیوند می دهد
[ترجمه گوگل]فرم یک الگوی از پیش تعیین شده از تکنیک ها است که همراه با وضعیت، تعادل، هماهنگی و زمان بندی مناسب است
[ترجمه گوگل]فرم یک الگوی از پیش تعیین شده از تکنیک ها است که همراه با وضعیت، تعادل، هماهنگی و زمان بندی مناسب است
13. Thereafter, events had an almost predetermined ring about them as Soviet action was matched by Western reaction.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، رویدادهایی تقریبا از پیش تعیین شده در مورد آن ها به عنوان اقدام شوروی با واکنش غرب همخوانی داشت
[ترجمه گوگل]پس از آن، حوادث یک حلقه تقریبا از پیش تعیین شده در مورد آنها به عنوان اقدام شوروی با واکنش غرب همسان بود
[ترجمه گوگل]پس از آن، حوادث یک حلقه تقریبا از پیش تعیین شده در مورد آنها به عنوان اقدام شوروی با واکنش غرب همسان بود
14. No work is predetermined; every work begins somewhere with a motif and outgrows its organ to become an organism.
[ترجمه ترگمان]هیچ کار از پیش تعیین شده نیست؛ هر کار با نقش و نگار آغاز می شود و ارگ آن تبدیل به یک ارگانیسم می شود
[ترجمه گوگل]کار پیش تعیین نشده است هر کار با جایی شروع می شود و ارگان بدن خود را تبدیل به یک ارگانیسم می کند
[ترجمه گوگل]کار پیش تعیین نشده است هر کار با جایی شروع می شود و ارگان بدن خود را تبدیل به یک ارگانیسم می کند
پیشنهاد کاربران
از پیش تعیین شده
از پیش تعیین شده، از پیش مشخص شده
پیش فرض
از قبل تعیین شده .
pre - agreed
predestined
set
Decided in advance
از قبل معین، مشخص، معلوم شده
از قبل تعیین و تصمیمی گیری شده
تقدیر شده
مقرر شده
predestined
set
Decided in advance
از قبل معین، مشخص، معلوم شده
از قبل تعیین و تصمیمی گیری شده
تقدیر شده
مقرر شده
از پیش تعیین شده
pree. duh. TUR. muhnd
pree. duh. TUR. muhnd
کلمات دیگر: